شناسهٔ خبر: 14064 - سرویس مسکن و شهرسازی
نسخه قابل چاپ

آیا می‌توان از شهر کالایی‌شده عبور کرد و به آرمان‌شهری به نام «شهر پایدار» رسید؟

پشت دریاها شهری است

مظفر صرافی مظفر صرافی*: کافی است کمی از سطح شهر اوج بگیریم تا در روزی بدون باد، لایه خاکستری دود مهی را- که همه ساکنان را در بر گرفته است- مشاهده کنیم؛ کافی است کمی‌ پوسته سیمای آرایش‌شده شهر را خراش دهیم تا به روابط ناسالم اجتماعی و پرورش افرادی نابهنجار پی بریم؛ و کافی است به خاطرات کمی دورتر بیاندیشیم تاجای خالی نغمه پرندگان در آبی‌ آسمان‌ و در میان خانه‌های سبز مردمان مهربان را به یاد آوریم.

نه آن‌که قبلاً بود واکنون به خاطر می‌آوریمش آرمانی بود، بلکه آن‌چه امروزه می‌بینیم آن حداقل را هم از ما گرفته؛ و‌ این‌ چنین است که رؤیای آرمان‌شهر ما را به خویش می‌خواند؛ سهراب سپهری می‌گفت: «پشت دریاها شهری است/ که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است/ بام‌ها جای کبوترهایی است/که به فواره هوش بشری‌ می‌نگرند...» نام‌ این شهر در زمانه ما، «شهر پایدار» است.

ماجرا از کجا آغاز شد

مرور اسناد فراگیر توسعه بین‌المللی در گذر دهه‌های اخیر، بدون شک خواننده را به درک توافقی روزافزون در میان اندیشمندان جهان هدایت می‌کند که‌ حاکی‌ از‌ ناپایداری توسعه جوامع بشری به‌ روال‌ متداول‌ در دو قرن اخیر (پس از انتشار انقلاب صنعتی) است. شاخص‌های مهم زیست‌محیطی نشانگر تهدید جدی نظام‌های پشتیبان حیات بر سطح کره زمین است؛ از بین‌ رفتن‌ جنگل‌ها‌ و گسترش بیابان‌ها، فرسایش خاک‌های کشاورزی و انتشار گازهای گلخانه‌ای، نازک‌شدن‌ لایه محافظ ازن و انقراض روزانه گونه‌های گیاهی و جانوری، کاهش سرانه آب آشامیدنی و آلودگی هوای صدها شهر، نمودهایی از این‌ تهدیدات‌ هستند.

با توجه به این‌که پیامدهای زیان‌بار به اصطلاح توسعه، تابعی از متغیرهای‌ جمعیت، سرانه و الگوی مصرف است، شهرنشینان عامل تعیین‌کننده‌ای در این پیامدهای جهانی‌اند؛ زیرا جمعیت شهرنشین جهان از مرز ۵۰درصد عبور کرده‌ است‌ و سرانه مصرف در شهر به مراتب بیش از آن در روستاست‌ و الگوی مصرف شهرنشینان نیز در مقایسه با الگوی مصرف روستاییان، با طبیعت ناسازگارتر است.

محاسبه‌ای سرانگشتی بیانگر اهمیت شهرها‌ در‌ ناپایداری‌ جهانی است: حدود ۲۰درصد جمعیت جهان که ساکن کشورهای «شمال» هستند، حدود ۸۰درصد منابع‌ جهان‌ را‌ مصرف می‌کنند. در این کشورها ۸۰درصد جمعیت شهرنشین است که به معنای مصرف حداقل ۶۴درصد‌ منابع‌ جهان در شهرهای کشورهای «شمال» است. از حدود ۸۰درصد جمیعت جهان که در کشورهای «جنوب» زندگی می‌کنند، تقریباً ۴۰درصد شهرنشین‌اند‌ که‌ با احتساب سطح مصرفی یک‌ونیم برابر روستاییان آن‌ها، به مصرف ۱۲درصد منابع‌ جهان‌ در‌ شهرهای کشورهای «جنوب» می‌رسیم. به این ترتیب، در مجموع نزدیک به چهارپنجم منابع جهان در شهرها -که تنها یک‌ پنجاهم‌ سطح زمین را اشغال کرده‌اند- به مصرف می‌رسد و به همین‌خاطر هرگونه تمهیدات پایداری‌ جهان‌ در‌ گرو پایداری شهری است.

پایداری شهری مفهومی است که در پی طرح «توسعه پایدار» به‌عنوان الگوواره جدیدی‌ در‌ جهان مطرح شد. سنگ‌بنای پایداری شهری این است که‌ شهر همچون‌ نظامی‌ باز متکی به جریان عظیم ورودی مواد و انرژی از «بوم کره» است و تمامی آن‌ها به صورت ضایعات‌ در‌ نهایت‌ به خارج جریان می‌یابد.

ریشه‌های نگرش «توسعه پایدار» به نارضایتی از نتایج توسعه و رشد اجتماعی-اقتصادی‌ در‌ شهرها از منظر بوم‌شناسی (اکولوژی) برمی‌گردد. از اوایل دهه ۷۰میلادی، جنبش‌های گسترده‌ای با حساسیت‌های زیست‌محیطی، بر ضد توسعه متداول شهرها (به ویژه نواحی‌ کلان‌شهری) در‌ کشورهای «شمال» به راه افتاد. در همین سال‌ها، نگرانی به پایان‌رسیدن برخی از منابع عمده‌ و اصلی در رشد صنعتی (همچون انرژی‌های فسیلی و مس)، به‌ نگرانی‌های‌ پیشین، آلودگی آب‌و‌هوای شهرها،‌ افزوده‌ شد و به تدریج درکی ازمحدودیت‌های رشد در زیست کره پدید‌ آمد. این‌گونه تفکرات و صداهای اعتراض‌ پیوسته‌ در حاشیه باورهای‌ مسلط‌ سردمداران‌ توسعه جهان بود که همچنان بر‌ طبل‌ رشد اقتصادی به هر قیمتی (البته با وعده بازپرداخت قیمت‌ها در آینده!) می‌کوبیدند. تا آن‌که از‌ اوایل‌ دهه ۱۹۹۰- و به طور مشخص در‌ کنفرانس ریو- ضرورت بازنگری روال‌ توسعه‌ جهانی با نگرش توسعه پایدار‌ پذیرفته‌ شد؛ توسعه‌ای که نیازهای کنونی را بدون کاهش توانایی نسل‌های آتی در برآوردن نیازشان، برآورده می‌کند.

البته همچنان‌ درک‌های گوناگونی در کاربرد نگرش‌ توسعه‌ پایدار‌ در دنیا وجود‌ دارد. در‌ یک سر طیف باید‌ به درک‌های‌ محافظه‌کارانه در چارچوب نظریات اقتصاد نئوکلاسیک اشاره کرد که با ابزار برآمده از رشد‌ اقتصادی، چاره‌جویی‌ می‌کنند. در سر دیگر طیف باید به‌ درک‌هایی‌ رادیکال اشاره‌ کرد‌ که‌ اغلب به نظریات اقتصاد‌ بوم‌شناختی تکیه می‌کنند و توقف رشد اقتصادی همراه با بازتوزیع منابع را راهگشا می‌دانند. اما در‌ هر‌ حال الگوواره تازه‌ای شکل گرفته است.

این الگوواره‌ تازه با عنوان «توسعه پایدار» به مقابله با الگوهای تولید، توزیع و مصرف ناسازگار با طبیعت می‌پردازد که به اتمام‌ منابع‌ و تخریب محیط‌زیست می‌انجامند. توسعه‌ای که کشورهای «شمال» بدان نایل شده‌اند فاقد چنین ویژگی‌هایی بوده است و آهنگ مصرف منابع طبیعی و ریزش آلاینده‌ها به محیط، قابل استمرار نیست و «ناپایدار» تعریف می‌شود. بر فرض هم که توسعه «شمال» برای «جنوب» دلخواه باشد، دست‌یابی به آن برای همه ممکن نیست و نیل به این گونه توسعه، مساوی با ناپایداری برای جمعیت زمین خواهد‌ بود. در‌ این هیچ جا شک و شبهه‌ای نیست که اگر شهروندان «جنوب» به اندازه امریکایی‌ها و ژاپنی‌ها -و با الگوهای آن‌ها- مصرف و تولید کنند، دیگر توانی برای احیای نظام‌های پشتیبان حیات‌ نخواهد‌ ماند. در عین حال اگر شهروندان «شمال» جمعیت‌شان به اندازه هندی‌ها و افریقایی‌ها رشد کند، همین‌گونه پیامدها به بار خواهد آمد. کوتاه سخن آن‌که، الگوواره تازه قداست رشد را شکست و به‌ عدالت بین نسل‌ها، وابستگی بی‌چون‌ و چرا به طبیعت، برتری کیفیت توسعه بر کمیت رشد، کل‌گرایی، و توانمندسازی اجتماعات به همراه ارزش‌های معنوی و انسانی، تأکید ویژه‌ای کرد.

با توجه به آن‌چه گفته شد، الگوواره جدید‌ توسعه‌ پایدار حول حساسیت‌های زیست‌محیطی‌ و به بیان دقیق‌تر بوم‌شناختی شکل گرفت و اشارات اولیه آن برای سیاست‌های توسعه شهری، حفظ فضای سبز و پاکیزگی آب، جلوگیری از آلودگی هوا و کاهش تولید زباله در سطح محلی بود. لیکن به‌ تدریج‌ سیاست‌های پایداری به پهنه‌های جغرافیایی گسترده‌تری (سطوح منطقه‌ای،ملی و جهانی) روی آورد و افزون بر بعد بوم‌شناسانه، به ابعاد اجتماعی-اقتصادی نیز توجه کرد.

نگرش بوم‌شناسانه‌ به پایداری‌ شهری

پایه این نگرش از آن‌جا آغاز می‌شود که شهر را پدیده‌ای بوم‌شناختی بدانیم. این در حالی است که‌ فاصله کالبدی و روانی بین ساکنان شهر و منابع و نظام‌های طبیعی‌ که‌ برای‌ بقای آن‌ها لازم است، موجب شده است که این یکپارچگی بوم‌شناختی درک نشود و در نتیجه دوگانگی بین شهرنشینان و «طبیعت‌ مادر» بروز کند. اگرچه اقتصاددانان در جریانی خطی، فرایند تبدیل داده‌ها به ستانده‌ها‌ را تولدی به دست انسان‌ها‌ بخوانند، اما‌ بوم‌شناسان این جریان را چرخه‌ای می‌بینند که در آن ستانده‌ها نیز باید دوباره به داده‌هایی در اکوسیستم‌ها تبدیل شوند. در واقع تولید اقتصادی همانا مصرف بوم‌شناختی است و تنها تولید اولیه در کره زمین‌ به وسیله گیاهان سبز با استفاده از مواد شیمیایی ساده و غیر آلی و به یاری انرژی خورشیدی صورت می‌گیرد و مواد پیشرفته آلی نیز تولید می‌کند و دیگر اشکال حیات به‌ آن‌ها‌ وابسته‌اند. از این‌رو، انسان‌ها و اقتصادشان تولیدکننده‌های دست دومی هستند که نه بر زمینه محیط‌زیست و طبیعت، بلکه به عنوان جزیی از آن فعالیت می‌کنند و باقی می‌مانند.

با چنین تعبیری شهرها گره‌گاه‌های مصرف در شبکه‌ گسترده‌ فعالیت‌های‌ انسان بر روی زمین هستند که ازبعد بوم‌شناسی، حیات‌ انگلی‌ دارند و هرگونه اکتشاف و اختراع در فناوری، قابلیت پایداری متکی به خود را به آن‌ها نمی‌دهد و تنها می‌تواند به‌ مصرف‌ کارآمدتر‌ و صرفه‌جویانه مواد و انرژی و یا به تولید کم‌تر‌ ناسازگار با طبیعت، یاری رساند. از این‌رو، واژه «شهر پایدار» نباید مفهوم شهرمحوری را تداعی کند و ناظر بر پایداری منطقه‌ به طور‌ مشخص‌ و «بوم کره» به طور کلی باشد. به سخن دیگر، پیش‌نیاز شهر پایدار، پایداری عرصه گسترده‌تری است‌ که‌ جایگاه نظام‌های پشتیبان حیات آن است. بر این اساس، پایداری شهری در پیوندی تنگاتنگ با سلسله‌مراتب فضایی- از سطح‌ جهانی‌ تا‌ سطوح منطقه‌ای و محلی- قرار می‌گیرد و در این صورت بنابر تعریف پایداری، شهر دارای آن‌ ویژگی‌ای‌ می‌شود‌ که به وضعیت و پویش خود استمرار دائمی می‌دهد.

راهکارهایی به‌ سوی شهر پایدار

حقیقت این‌ است‌ که نمی‌توان شهر پایدار را با دقت و وضوح تصویر کرد و در نتیجه راهکارهای دستیابی به آن را مشخص ساخت. زیرا از یک‌سو، مقوله پایداری از مقیاس جهانی تا مقیاس محلی (که شهر‌ در این مقیاس است) همبسته است و از سوی دیگر، هنوز بر سر پیامدهای بسیاری از اقدامات و فرایندهای توسعه، نظریات متناقضی وجود دارد. با‌ این حال می‌توان به مهم‌ترین راهکارهای مورد توافق اکثریت صاحبنظران در برنامه‌ریزی و مدیریت شهری اشاره کرد:

۱- کاهش اتکاء به خودرو (به ویژه خودرو شخصی) در جابه‌جایی: تلفیق برنامه‌ریزی کاربری زمین با‌ برنامه‌ریزی‌ حمل‌ونقل، محدود ساختن زمانی و مکانی تردد خودروهای شخصی، اولویت‌دادن به مسیرهای پیاده و دوچرخه و اتوبوس، ارائه خدمات با استفاده از رایانه وارتباطات راه دور، قیمت‌گذاری توقفگاه‌ها و راه‌ها‌ و... .

۲- افزایش فشردگی کالبدی در توسعه شهری: افزایش تراکم جمعیتی و ساختمانی، هدایت توسعه کالبدی شهر به صورتی متراکم و در مسیرهای خطوط سریع حمل‌ونقل همگانی، ایجاد مراکز متعدد شهری در‌ منطقه‌ کلان‌شهری‌ با تناسبی بین جمعیت و فرصت‌های اشتغال‌ در‌ هر یک، روی‌آوردن به الگوهای دهکده شهری برای محله‌های مسکونی و جلوگیری از خزش توسعه به حومه و مانند‌ این‌ها.

۳- حفاظت و احیای نظام‌های طبیعی در شهر و منطقه پیرامون آن: ایجاد دالان‌های سراسری و شبکه‌ای فضای سبز برای زیستگاه‌ حیوانات، حفظ‌ زمین‌های‌ کشاورزی و باارزش طبیعی از طریق ایجاد صندوق و هیئت‌ متولیات زمین، ایجاد کمربندهای سبز دور واحدهای فضایی شهر، ممنوع و مشروط‌کردن هرگونه توسعه روی اراضی آب‌خیز‌ و حریم‌ رودخانه‌ها و نهرها و نظایر این‌ها.

۴- کاهش مصرف منابع و تولید آلودگی در‌ شهر‌ و منطقه مربوط به آن: هدف‌گذاری تقلیل مواد زائد جامد به نصف در یک دهه، وضع مقررات حفاظت‌ انرژی‌ برای‌ ساختمان‌ها و کارخانجات، پژوهش و ترویج تأمین انرژی‌های تجدیدپذیر و بومی، وضع مقررات برای بسته‌بندی‌ و جعبه‌های مواد‌ مصرفی عرضه‌شده در شهر، تعیین استانداردهای پاکیزگی برای سوخت خودروها، آموزش و تبلیغ بازیافت زباله‌ها و جز‌ این‌ها.

۵- بهبود زیست‌پذیری اجتماعات شهری: جلب مشارکت فراگیر شهروندان در اداره امور محلی، استفاده از توافق‌های مدیریتی بین‌ بخش‌ عمومی و خصوصی، پشتیبانی از سازمان‌های غیردولتی و واگذاری مسئولیت‌ها و منابع بیش‌تر به آن‌ها، ایجاد‌ گروه‌های محلی‌ داوطلب‌ برای مقابله با سوانح طبیعی، تأمین خدمات اجتماعی و مسکن در حیطه استطاعت همگان، حفاظت از‌ میراث‌ تاریخی و تنوع فرهنگی و هویت محلی و ابتکاراتی از این دست.

۷- پایندگی و تقویت‌ اقتصاد‌ شهری: جایگزینی اهداف «انسان-پایه» به جای «تولید-پایه» و پاسخ‌گویی به نیازهای اساسی محلی، برنامه‌ریزی برای کاهش فقر و بیکاری و توزیع‌ عادلانه‌ مواهب رشد بین گروه‌های ‌ ‌شهری، ایجاد فرصت‌های برابر شغلی و نظایر این‌ها.

۸- اصلاح نظام اداری‌ و حکمرانی‌ شهری: تمرکززدایی و اتکا به جامعه مدنی و اجتماعات محلی برای اداره امور شهر، ایجاد نهاد مدیریت‌ یکپارچه‌ شهرو‌ منطقه، برقراری پاسخ‌گویی منظم در نظام اداری همراه با به کارگیری شاخص‌های اجتماعی-اقتصادی‌ و زیست‌محیطی، اقدامات‌ مشارکت‌طلبانه برای از حاشیه خارج‌کردن اقشار کنار مانده از تصمیم‌گیری‌های محوری، پشتیبانی از مساعدت‌های غیرمتمرکز و مردم‌سالارانه نهادهای‌ اداره شهرها و روستاها با هم.

راهکارهای  گفته‌شده فهرست جامعی‌ را‌ از‌ آن‌چه برای برپایی شهر‌ پایدار نیاز است، به دست نمی‌دهند؛ لیکن بر دامنه گسترده اقداماتی هماهنگ در عرصه‌های گوناگون دلالت دارند. توسعه‌ شهری‌ مطلوب، دستاورد اتکا به اصل «پایداری» و برقراری «حکمرانی خوب» است.

شهر پایدار‌ برآمده از فرایند‌ توسعه‌ای‌ است که ذهنیت و امکان ارتقاء همیشگی سلامت اجتماعی اقتصادی بوم‌شناسانه شهر و منطقه آن را فراهم کرده‌ و این‌ ذهنیت و امکان را به عینیت و اقدام‌ مبدل‌ ساخته‌ است. اگرچه شهرها، تولید و مصرف را مترکز ساخته و الگوهای ناسازگار با طبیعت را اشاعه داده‌اند، اما همین‌ شهرها‌ در محیط تمدن‌ساز خود، بزرگ‌ترین نوآوری‌ها و فرصت‌های تحول را (با تجمع و تضارب افکار، منابع و دانش بشری) فراهم آورده‌اند که در این برهه زمانی نیز باید با اشاعه الگوواره جدید توسعه پایدار، دین خود‌ را‌ به ناپایداری ایجادشده ادا کنند. این دستور کار برنامه‌ریزان و مدیران شهری شجاع است تا آرمان‌شهری دست‌یافتنی به نام «شهر پایدار» برپا شود. فراموش نکنیم که ساختن‌ آرمان‌شهر‌ به شیوه‌ای اقتدارگرایانه و «از بالا»، در‌ طول‌ تاریخ همیشه شکست خورده است. «شهر پایدار» به شیوه‌ای مردم‌سالارانه و «از پایین» می‌تواند ساخته شود. واقعیات امروز توسعه شهری بسیار دور از پایداری شهری است؛ اما سهراب سپهری به درستی می‌گفت: «پشت دریاها شهری است/ قایقی باید ساخت.»

*عضو هیئت‌علمی و گروه شهرسازی دانشگاه بهشتی

منبع: دوماهنامه راه ابریشم، ویژه جامعه شناسی

برچسب‌ها:

نظر شما