به گزارش خبرنگار پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، ریسباف؛ کارخانهای که به دلیل بدهی مالکانش در سال ۱۳۴۹ به مزایده گذاشته شد اما خواهانی نداشت و بانک ملی به عنوان یکی از طلبکاران عمده در مزایدهای که خود برگزار کننده آن بود پیروز شد. از همان سالها مالکیت کارخانه ریسباف به دست بانک ملی افتاد.
فعالیت در ریسباف از حدود یک دهه پیش متوقف است و کمتر کسی در این مدت موفق شده از درون کارخانه دیدن کند. ریسباف مدتهاست که به دلیل بیتدبیری مسوولان و حافظه تاریخی مردم به فراموشی سپرده شده و اگر امروز از جوانهای اصفهانی درباره این کارخانه بپرسید به ندرت میتوانید نشانی از آن بیابید.
ریسباف در چهارباغ بالای اصفهان که یکی از بهترین مناطق شهر است واقع شده؛ با حدود ۴۰۰ متر دیوار آجری، برِ خیابانی که رهگذران سالهاست بیتفاوت از کنار آن میگذرند، و دیوارهایی که در امتداد دو کوچه اطراف تا انتها ادامه مییابند. در بخش بیرونی کارخانهای که روزی هزاران نفر در آن مشغول فعالیت بودند، حالا یک آرایشگاه، طباخی، فست فود و خواربارفروشی مشغول کارند و نمای تاریخی ریسباف را مغشوش کردهاند. بانک ملی هم به عنوان مالک چندین و چند ساله ریسباف، یکی از شعب خود را در دل دیوار اصلی این کارخانه هشتاد ساله دایر کرده است.
ریسباف در چند قدمی زایندهرود و نزدیک سیوسهپل قرار گرفته و در سالهای اخیر شاهد تخریب یکی از کارخانههای هم عصر خود بوده است؛ کارخانهای که این دو سالها همسایه روبهروی هم بودند و تا همین چند وقت پیش بخشی از تاریخ معماری صنعتی اصفهان را شکل میدادند. حالا از آن کارخانه فقط سر دری مانده و ساختمانی که در کنار ساختوسازهای تجاری جدید دیگر چندان به چشم نمیآید... به نظر میرسد مردم هم دیگر نگران کارخانههای قدیمی اصفهان نیستند.
این کارخانه به جا مانده از میراث صنعتی اصفهان چندین درِ ورودی دارد که بر سر درِ اصلی آن نوشته شده: «شرکت ملی ریسباف، سهامی خاص». آپارتمانهای متعددی در کوچه مجاور به سرعت رشد کردهاند و تضاد نمای این ساختمانها و دیوار آجری ریسباف که یادگار چندین دهه قبل است، در نظر نخست توجه هر رهگذری را به خود جلب میکند. شاید تنها افرادی که میبینند ریسباف این روزها به چه حال و روزی دچار شده ساکنان همین آپارتمانهایی هستند که امروز همسایه ریسباف هستند. هنوز دیوارها همان دیوارها و درها و پنجرهها همان در و پنجرههایی است که در سالهای دور کارگران و مدیران ریسباف هر روز آن را نظاره میکردند و تصور نمیشد که این کارخانه روزی به متروکترین جای اصفهان تبدیل شود.
چهارباغ بالا که در دهه ۲۰ و ۳۰ پر بود از کارگران کارخانههای نساجی این روزها میزبان جوانهایی است که هیچ خاطرهای از سرزندگی آن روزهای اصفهان ندارند. یافتن رهگذری میانسال روبهروی ریسباف و گفتوگو با وی حدود یک ساعت زمان برد. مردی که خود را علی شاهی ۶۳ ساله معرفی میکند در پاسخ به سوالهای ما درباره ریسباف میگوید: «این کارخانه قبل از انقلاب فعالیت زیادی داشت بیشتر مردم اصفهان در همین کارخانه کار میکردند به خصوص اینکه مدیران کارخانه اغلب افراد بیسواد شهر را استخدام کرده بودند. در آن زمان دو کارخانه در اینجا فعال بودند که اکثر مردم در آنها کار میکردند و وضعیت معیشتی مردم خیلی خوب بود.»
آقای شاهی نگاهی به جای خالی کارخانهای میاندازد که در آن سوی خیابان و دقیقا روبهروی ریسباف قرار دارد و میگوید: «اصفهان از دهههای قبل به عنوان شهری صنعتی معرفی شده بود و در همین منطقه تعداد زیادی کارخانه وجود داشت که همه آنها ریسندگی بودند اما الان اگر از چهارباغ بگذرید نشانههای کمی از این ساختمانها میبینید. جای خالی دیوارهای بلند کارخانهها که معماری منحصربهفردی هم داشتند در همین چهارباغ کاملا محسوس است و ریسباف تنها بازمانده آن دوران محسوب میشود».
تنها میهمان این روزهای کارخانه ریسباف پیرمردی است که وظیفه محافظت از این سرمایه ملی را بر عهده دارد. با او که درِ کارخانه را بدون هماهنگی قبلی روی کسی باز نمیکند خیلی اتفاقی ملاقات میکنیم. حتی حاضر نیست خودش را معرفی کند و به سوالها خیلی کوتاه پاسخ میدهد. میپرسم چند سال است که کارخانه همینطور مسکوت مانده؟ خطی را مشخص میکند و میگوید کسی اجازه ورود به محیط کارخانه را ندارد، از این خط جلوتر نروید و ادامه میدهد: «حدود سال ۱۳۱۱ بود که آلمانیها ریسباف را ساختند و این کارخانه در دهههای گذشته سالهای خوب و بد زیادی را پشت سر گذاشته اما ریسباف حدود ۹ سال است که فعال نیست و خالی مانده. سالهاست کسی به سراغ این کارخانه نیامده و حتی کارگران این کارخانه هم سری به آن نمیزنند.»
نگهبان کارخانه ریسباف ادامه میدهد «از ۱۰ سال پیش کار در ریسباف را آغاز کردم که در بخش زیادی از این سالها فعالیتی در کارخانه انجام نشد.» وقتی از او میپرسم چرا ریسباف به این حال و روز افتاده سری تکان میدهد و میگوید: «از آن زمان که گفتند کارخانهها باید بیرون از شهر باشند و قانونی در این باره دادند، ریسباف هم مثل بقیه کارخانهها به بیرون از شهر منتقل شد. در این سالها کسی سراغ کارخانه نیامد حتی برخی دستگاههای نساجی قدیمی هنوز در کارخانه موجود هستند.»
او که از آینده ریسباف و برنامههایی که برای این کارخانه در نظر گرفته شده اطلاعی ندارد در پاسخ به این سوال که ریسباف بعد از مرمت با چه کاربریای میتواند فعال شود تنها یک کلمه گفت: «نمیدانم.»
بعد از کمی مکث ادامه میدهد: «گروه جدیدی در کارخانه جدید ریسباف در خارج از شهر کار میکنند اما در دهه ۲۰ و ۳۰ که کارخانه فعالیت خوبی داشت حدود سه هزار کارگر در سه شیفت اینجا مشغول بودند. ریسباف در آن سالها رونق زیادی به شهر بخشید و تعداد زیادی از مردم را در همین سالنها شاغل کرده بود.»
ریسباف حدود ۷۰ هزار مترمربع مساحت دارد. از جلوی ورودی اصلی کارخانه نمیتوان دریافت که چند سالن و سوله در آن قرار دارد اما آنچه به خوبی به چشم میآید معماری جذاب نمای ساختمانهایی است که در محیط کارخانه قرار دارند. این سوال که حدود ۸۰ سال پیش برای ساخت یک کارخانه صنعتی چند معمار و استادکار دست به دست هم دادند تا چنین اثر ماندگاری خلق کنند در ذهنم بیجواب میماند.
از بازدید درون کارگاهها و سولهها که ناامید میشویم سراغ آپارتمانهای کوچه مجاور میرویم. پنجرههای قدیمی کارخانه هنوز با سبک جذاب معماریشان باقی مانده و نظارهگر ساختوسازهای جدیدی شهری است. درهای ورودی دیگر هم در کوچه آن سوی کارخانه وجود دارد. سراغ کارگر یکی از ساختمانهایی میرویم که در مراحل پایانی ساخت است؛ گویی پشت بام این آپارتمانها آخرین روزنهای است که میتواند دید بهتری از ریسباف به دست دهد.
بخش زیادی از دیوارها و سقفها به دلیل گذر زمان و بیتوجهی به کارخانه آسیب دیدهاند اما چارچوب اصلی ساختمان و معماری کارخانه همچنان ثابت مانده است. وسعت کارخانه بیش از چیزی است که از جلوی درِ ورودی میشد حدس زد. سالنهای کوچکی در کنار هم و دقیقا چسبیده به دیوار منتهی به کوچه با سقفهای گنبدی وجود دارند که سقف بسیاری از آنها تخریب شده و هنوز کسی سراغ این خرابهها نرفته است. به نظر میرسد اینها زمانی انبار کارخانه ریسباف بودهاند زیرا پنجرههای تمامی اتاقها که به بیرون راه داشتند با آجر مسدود شده و در آن زمان که کارخانه هنوز پابرجا بود نوری نمیتوانست وارد اتاقها شود.
نمای اصفهان از بالای پشت بام آپارتمانها به خوبی پیداست. ریسباف با این همه رنج و زخمی که بر پیکرهاش تحمل میکند هنوز بسیار زیباتر از آپارتمانهایی است که رشد قارچگونهای در شهر داشتهاند اما هنگام طراحی و ساخت، کسی به جنبه زیباشناسی ساختوساز آنها توجه نکرده است. هنوز میتوان هنر معماری را در ریسباف و حتی سردر به جا مانده از کارخانه روبهروی ریسباف دید. هنوز در ریسباف درختان سر به فلک کشیدهای وجود دارند که یادگار همان سالهای رونق کارخانهاند. ریسباف با این همه قدمت و شکوه نباید به این حال و روز میافتاد. ریسباف کارخانهای است که مدیران آن در دهههای ۳۰ و ۴۰ حتی در زمانی که کار تعطیل بود با گرفتن وام از بانکها حقوق کارگران بیکار خود را پرداخت کردند و بارها به دلیل بدهیهای سنگین خود تعطیل شدند.
سراغ یکی از بازاریهای اصفهان میرویم که مغازه پارچهفروشیاش یادگار پدرش است و او شغل پدر را ادامه داده است. محمود جمشیدی روزهایی را به یاد میآورد که پدرش از همین کارخانه ریسباف پارچه میخرید و میگوید: «در اصفهان کارخانههای صنعتی زیادی برای تولید پارچه وجود داشت. خیلی از این کارخانهها به دلیل بدهیهای سنگین به مزایده گذاشته شدند. خیلی از کارخانهها تبدیل به واحدهای مسکونی شدند و تعدادی نیز به دلیل موقعیتشان جای خود را به پاساژها یا مراکز تجاری دادند. ریسباف هم به دلیل وامهای زیادی که از بانکها گرفت و بدهی زیادی که به دلیل پرداخت نکردن حقوق کارگران داشت ضبط اموال شد.»
او ریسباف را یکی از کارخانههای خوب آن روزها معرفی میکند و ادامه میدهد: «تولیدات خوب و فروش مناسبی داشت و انواع مختلف پارچه را تولید میکرد. بعد از گذشت سالها دستگاههای این کارخانه قدیمی شدند و عده زیادی معتقد بودند برای برونرفت از بحران ریسباف باید به سمت صنعت نوین برود. این مشکلات را کارخانههای دیگر هم داشتند و خیلی از آنها به شهرهای اطراف اصفهان منتقل شدند. چیزی نگذشت که شرکتهای تولیدی کوچک رشد کردند و جایگزین کارخانههایی شدند که زمانی اصفهان را به قطب نساجی کشور تبدیل کرده بودند.»
جمشیدی اصفهان را قطب نساجی ایران در آن زمان میداند و میگوید: «البته ریسباف و سایر کارخانههای اصفهان رقبایی هم داشتند که برخی از آنها در ری، اردکان یزد و رشت بودند. الان کارگاههای کوچک جایگزین شدهاند. اما مشکل اصلی نساجی ایران که سبب شده درِ کارخانههای معظم نساجی بسته شوند ورود پارچههای چینی و ترک به بازار ایران است زیرا تولید پارچه دیگر در ایران به صرفه نیست. آلمانیها سالها پیش کارخانههای مختلفی مانند ریسباف را در ایران به راه انداختند که امروز هم میتوانند خط تولید خوب به ما بدهند اما سرمایهگذاری برای تاجران به صرفه نیست.»
صنعت نساجی ایران سالهاست رقیب تولیدات خارجی نیست. کارخانههای پر رونق آن روزها یکی یکی نابود میشوند و اثر کمرنگی از آثار فاخر معماری صنعتی آن روزها باقی مانده است. ریسباف ۸۰ ساله بازماندهای از آن دوران و نیازمند توجه و مرمت است تا یادمان نرود همانقدر که تولید و صنعت در دهههای ۱۰ و ۲۰ اهمیت داشت، معماری نیز به عنوان یک هنر حتی در میان صنعتگران به جایگاه ارزشمندی دست یافته بود و هنر بخشی از ساختوساز بناها بود.
ریسباف از یک سو یادآور رونق صنعت در اصفهان آن روزهاست و از سوی دیگر به ما یادآوری میکند که استادان و معماران آن زمان به ساخت کارخانهها هم به عنوان هنری متعالی مینگریستند. ریسباف باید حفظ شود تا باززندهسازی آن تلنگری باشد به مسوولان صنعت ساختمان کشور و به ویژه بسازو بفروشهایی که این روزها فقط در اندیشه ساختوسازهای بدون اندیشه و بدقواره عمودی در شهرهایمان هستند./
نظر شما