شناسهٔ خبر: 21013 - سرویس پربحث‌ترین اخبار
نسخه قابل چاپ

نقش حياتی آگاهی اجتماعی

احمد پورنجاتی احمد پورنجاتی: آگاهی سیاسی و آگاهی اجتماعی دو ویژگی از مهم‌ترین ویژگی‌های زندگی اجتماعی هستند. دو مفهوم و دو مقوله شاخص كه البته رابطه و نسبت عام و خاص نسبت به زیست اجتماعی انسان دارند.

آگاهی اجتماعی، آگاهی سیاسی را هم دربر می‌گیرد و بنیانی‌تر و مهم‌تر از سیاسی است. در واقع می‌توان گفت آگاهی اجتماعی بر آگاهی سیاسی شمول دارد. یعنی اگر جامعه‌ای از دانش و مهارت در زندگی اجتماعی، آداب و الزامات و پیامدهای زندگی اجتماعی برخوردار باشد و توانایی شناخت توصیف و تحلیل آنچه در عرصه روابط اجتماعی و پیرامون او می‌گذرد را داشته باشد، به‌طور طبیعی در قلمرو موضوعات سیاسی هم توانمندی كسب آگاهی و حتی تصمیم بر رفتار خاص سیاسی را دارد.

بنابراین بدون اینكه بخواهم این دو مفهوم را یكی كنم و مرزهای بین آنها را نادیده بگیرم و عرصه‌های موضوعی و مفهومی آنها را از قلم بیندازم، آنچه ریشه‌ای‌تر، پایه‌ای‌تر و مهم‌تر است- به ویژه هرچه كه به جامعه امروزی نزدیك می‌شویم- آگاهی اجتماعی است. درواقع اینكه یك فرد به عنوان عضوی از جامعه از درك و دریافت خردمندانه و درست و متكی به داده‌های اطلاعاتی و پیراسته از جنبه‌های احساسی یا بنیان‌های سست، برخوردار باشد و در یك برآیند متكی به خرد جمعی نتیجه‌گیری منطقی درباره رخدادها یا چالش‌ها و حتی اتفاق‌های خوشایند، داشته باشد، نتیجه‌گیری منطقی كند و برای خود نقش و سهمی در حل مشكلات اجتماعی یا پیشرفت در عرصه موضوعات اجتماعی در نظر بگیرد، در چنین وضعیتی خواسته و ناخواسته از ورود به عرصه آگاهی‌ها سیاسی هم برخوردار می‌شود. همواره سهمی از آگاهی اجتماعی به آگاهی سیاسی می‌رسد. اما اگر در جامعه‌ای بنیان‌های پیش‌گفته آگاهی اجتماعی سست باشد یا وجود نداشته باشد و گاه و بی‌گاه تنها به اتكای برخی امواج احساسی و عاطفی یا هیجانی نسبت به یك موضوع، واكنش‌های حتی جمعی نشان داده شود، این نمی‌تواند نشانه خوبی به عنوان آگاهی اجتماعی باشد.

چون آگاهی اجتماعی بی‌تردید یك محصول فرآیندی از مناسبات منطقی و بده بستانی روابط اجتماعی است. آگاهی اجتماعی از یك فرآیند خرد جمعی پیرامون هر پدیده یا موضوع یا چالش و حتی هدف و چشم‌انداز پیش روی جامعه به دست می‌آید و شبیه هر آگاهی دیگر نیازمند دانش، اطلاعات و توانایی پردازشی درست اطلاعات و نتیجه‌گیری برخاسته از خرد جمعی است. به همین دلیل اگر در جامعه‌ای نوعی سبقت یا پیش‌افتادگی غیرمتعارف اتفاق بیفتد و این‌گونه تصور شود كه آگاهی سیاسی اولویت و اهمیت بیشتری از آگاهی اجتماعی دارد، یك اشتباه و حتی پرتگاه مهم در سرنوشت جامعه و پیش روی آن جامعه وجود دارد. جامعه‌ای كه به تصور اولویت داشتن و عطف توجه بیش و پیش از آگاهی اجتماعی به موضوعات سیاسی، می‌پردازد بسیار آسیب‌پذیر است و این نوع نگاه موجب نوعی غفلت یا از آن بدتر و خطرناك‌تر آمیختگی موضوعات و مسائل اجتماعی با مسائل سیاسی یا روندهای سیاسی می‌شود. چیزی كه گاه در جامعه خود می‌بینیم سیاسی شدن بسیاری از پدیده‌های به ذات اجتماعی است كه گرفتار چمبره نگاه وسعت‌گیری سیاسی می‌شود و هم در توصیف و هم در تحلیل آن مساله، هم جامعه و هم دست‌اندركار حل و فصل مساله، به كج‌راهه می‌روند. در حالی كه به طور اصولی تاكیدها باید روی مهارت‌افزایی در عرصه گسترش آگاهی اجتماعی باشد (با همان رویكردی كه توضیح دادم؛ یعنی تكیه بر بنیان‌هایی توصیفی و تحلیلی خردمندانه و داده‌های اطلاعاتی واقعی و پردازش متكی به عقل جمعی درباره گره‌ها و چالش‌ها) در چنین وضعیتی به طور طبیعی نوعی همگرایی و هم‌افزایی هم در تفاهم و توافق روی مسائل اجتماعی و هم چگونگی چاره‌جویی و حل مساله به وجود می‌آید كه گاهی حتی مرزبندی‌ها و سلیقه‌های سیاسی را هم درمی‌نوردد. اگر آگاهی اجتماعی در جامعه‌ای به درستی تكوین پیدا كند، شكل بگیرد و گسترش پیدا كند حتی بسیاری از چالش‌های سیاسی با فرض دیدگاه‌های متفاوت در جامعه قابل حل می‌شود و نوعی اجماع فراسیاست در عرصه مسائل اجتماعی هم دیده می‌شود.

به همین دلیل من بین آگاهی سیاسی و اجتماعی یك نسبت رقابتی یا موازی نمی‌بینم، بلكه این دو را در امتداد هم می‌بینم؛ بنیان آگاهی اجتماعی است و میوه و نتیجه مطلوب آن آگاهی سیاسی است. البته قلمرو این نوع آگاهی و اثرگذاری این دو، متفاوت است. به نظر من با توجه به آنچه در جامعه خودمان شاهد هستیم، باید یك اولویت جدی‌تر به همت نظام برنامه‌ریزی كشور و البته كنشگران عرصه اصلاح اجتماعی، به آگاهی اجتماعی داد و بیش از قلمرو آگاهی‌های سیاسی، باید معطوف به آگاهی اجتماعی شویم. با چنین رویكردی و در عرصه تجلی توان ملی، برای چاره‌جویی بسیاری از مشكلات اجتماعی همین توان‌افزایی جامعه در قلمرو آگاهی اجتماعی رخ می‌دهد.

خوشبختانه و به ویژه در سال‌های اخیر و این روزگار شاهد نشانه‌هایی از توجه و تلاش داوطلبانه و همیارانه گروه‌های اجتماعی بودیم كه به موضوعات گوناگون مبتلا در جامعه می‌پردازند و برای چاره‌جویی و كمك به حل مشكلات اجتماعی تلاش می‌كنند. این اتفاق نشانه امیدبخش و خرسندكننده‌ای است اما نباید به همین بسنده كرد و از نقش مسوولیت ساختارهای رسمی كشور برای گسترش آگاهی اجتماعی و میدان دادن به كنش‌ اجتماعی متكی به آگاهی برای چاره‌جویی در مسائل اجتماعی بی‌توجه بود. آگاهی اجتماعی در نظام برنامه‌ریزی كشور، به ویژه حالا كه برنامه ششم توسعه هم در دستور كار است باید به عنوان یكی از برجسته‌ترین هدف‌گیری‌های كیفی و عملیاتی این برنامه مورد توجه قرار بگیرد تا كاستی‌های موجود در این زمینه، از بین برود و آگاهی اجتماعی جامعه در مسیر رو به رشد قرار بگیرد.

منبع روزنامه اعتماد

نظر شما