کارکرد اساسی آموزش عبارت از این است که تواناییها و استعدادهای بالقوه افراد را بروز داده و قدرت تخیل و تفکر آنان را که مقدمه نوآوری و خلاقیت است، بالا میبرد و همچنین حس انعطافپذیری فکری و آمادگی پذیرش تغییرات و تعادل را در افراد تقویت میکند.
حال، منظور ما از نگارش این عبارات پرداختن به اهمیت و ضرورت آموزشهای رسمی و آکادمیک نیست، بلکه میخواهیم اهمیت زنده نگهداشتن احساس نیاز به آموزش را در افراد به شکل پررنگتری بیان کنیم. یا به تعبیر دیگر میخواهیم بهطور کلی به شهروندان یادآوری نماییم، یکی از اساسیترین راههای رسیدن به حقوق شهروندی، اطلاع و آگاهی از قانون و مقررات و ضوابط جاری در جامعه است که این حاصل نمیشود مگر گام برداشتن در مسیر آموزش و یادگیری، پس احساس آموزش و روح آموزشپذیری را در جامعه تقویت کرده و نگذاریم احساس بینیازی به آموزش و یادگیری بر قوای فکری و ذهنی افراد جامعه غلبه کند.
جامعه هدف ما همه شهروندان اعم از زن و مرد (شهری و روستایی)، افراد تحصیل کرده یا کمسواد حتی دانشآموزان و دانشجویان را نیز شامل میشود و شایسته است این مهم مدنظر همه تصمیمسازان و برنامهریزان آموزشی و درسی از مهد کودک تا سطوح عالی آموزشی قرار گیرد.
اعتقاد ما بر این است که همواره باید روح آموزش و آموزشپذیری در جامعه زنده نگه داشته شود، زیرا موجود زنده نیاز به آموختن دارد.
زندگی یعنی دایرهای که مدام باید در درون آن مطالب جدید آموخت و به دیگران نیز یاد داد. فرد باید همیشه آماده باشد برای آموختن. آموزش، غذای روح و توانمندسازی افراد است و در آنان امید ایجاد میکند.
آموزش یک ابزار دفاع شخصی و یک تکنیک فرار از خطر است و بدون تردید یکی از مهمترین عاملهای پیروزی افراد بر چالشها و بیمهای اجتماعی آموزش است.
پس برای سرانجام رسیدن این مهم و تفکر نهادینه شدن نیاز به آموزش و یادگیری در جامعه، باید اعم اصحاب اندیشه و قلم و صاحبنظران آموزشی با تمام توان به میدان بیایند و در این راه از رسانههای جمعی نیز مدد بجویند. بنابراین اگر همه برنامههای فردی و جمعی با نگرش و رویکرد آموزشی تدوین شود، آنگاه در کنار کارکردها و عملکردهای مورد نظر، هدف یادگیری و آموزش نیز اتفاق میافتد.
پر واضح است به دلیل گسترش دانش و فناوری اطلاعات و ارتباطات و به تبع آن بهوجود آمدن تغییرات در تمام ابعاد زندگی بشری و شکل گیری زندگی ماشینی، دیگر نمی توان در شهرهای کلان از جمله تهران، بدون دانش و اطلاعات لازم و فقط با توسل به روشهای سنتی، گلیم خود را به آسانی از آب بیرون کشید و به حقوق شهروندی رسید.برای بیان این موضوع میتوان به نمونههایی ملموس اشاره کرد از جمله اینکه: رفتن به آدرس و یا نقطهای از شهر بدون داشتن نقشه و کروکی، خرید از فروشگاههای زنجیرهای و تردد به طبقات مختلف و نیز سوار شدن بر مترو و اتوبوسهای تندرو(BRT) بدون توجه به تابلوهای آموزشی راهنما براحتی میسر نیست، پس قطبنما و چراغ راهی که بتواند فرد را یاری کند، آموزش و یادگیری است.
فرجام سخن اینکه، زنده نگهداشتن احساس یادگیری و تقویت روحیه آموزشپذیری یک ملت، تضمینکننده رفاه و آسایش و موجب رشد و کمال و رسیدن به حقوق شهروندی آنان خواهد بود.شعارمان این باشد؛ استقبال از آموزش و یادگیری، گامی برای رسیدن به حقوق شهروندی.
* مدرس دانشگاه
نظر شما