شناسهٔ خبر: 23908 - سرویس مسکن و شهرسازی
نسخه قابل چاپ

فصل جدید مطالعه و پایش زلزله‌های ایران در گفت‌وگو با دکتر «مهدی زارع»

افزایش ٢٥‌ میلیونی جمعیت با مهاجرت داخلی ۳۱ میلیون نفر صورت گرفت/ هنوز در برابر زلزله ایمن نیستیم/ وقت و بودجه‌ها صرف جبران خسارت‌های زلزله‌ها شد

مهدی زارع زلزله منجیل در سال ٦٩ به‌قدری بزرگ بود که همه ایران را در بهت‌ فرود برد. هم مردم و هم مسئولان، از دیدن ابعاد و خسارت‌های این زلزله، متحیر شدند. هرچند ایران کشوری زلزله‌خیز است و هر از چندگاهی زلزله‌ای در آن روی می‌دهد و موجب خسارت‌های جانی و مالی می‌شود، اما زلزله منجیل فراتر از تصور ما بود.

اگرچه زلزله منجیل به شکل خاطره‌ای تلخ در حافظه مردم ایران ثبت شد، اما از طرف دیگر، نیز اهمیت این موضوع را به مقامات و مسئولان کشور یادآور شد و از آن زمان بود که قانون‌هایی برای پیشگیری و آمادگی برای زلزله‌ها در کشور ما تصویر و فعالیت‌های اجرائی مربوط به آن آغاز شد. به همین مناسبت با دکتر «مهدی زارع»، استاد پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله و عضو وابسته فرهنگستان علوم، گفت‌وگو کردیم تا از تجربه‌اش از این زلزله و فعالیت‌های انجام‌شده برای آمادگی و رویارویی با موارد مشابه و احتمالی آینده بگوید:‌‌‌

امسال ٢٦ سال از زلزله فاجعه‌بار ٣١ خرداد ٦٩ منجیل می‌گذرد. به نظر شما هم‌اکنون و بعد از ربع قرن از زلزله منجیل، چه تغییری در کشور از نظر زلزله رخ داده و امروز از نظر فناوری‌های موردنیاز برای مسئله زلزله، وضع کشور ما چگونه است؟

زلزله ٣١ خرداد ٦٩ نقطه عطفی در تاریخ زلزله‌های ایران بود. از زلزله منجیل به بعد، فصل جدیدی در مطالعه و پایش زلزله‌های ایران آغاز شد. در پژوهشگاه بین‌المللی زلزله‌شناسی و مهندسی زلزله (که در اولین ماه‌های تأسیس خود بود)، ایجاد شبکه لرزه‌نگاری ملی باند پهن ایران در دستور کار قرار گرفت و اولین ایستگاه‌های این شبکه در سال ١٣٧١ نصب شد و توسعه آن نیز از آن روز تاکنون (البته به‌کندی) ادامه یافته است. شبکه شتاب‌نگاری زلزله در ایران (که از سال ١٣٥٢ آغاز به کار کرده بود)، بعد از زلزله منجیل به دستگاه‌های شتاب‌نگاری رقمی (دیجیتال) مجهز شد و عملا شتاب‌نگاری دیجیتال در ایران بعد از زلزله منجیل آغاز شد.

جدی‌شدن و الزام عمومی طراحی ساختمان‌ها براساس آیین‌نامه ٢٨٠٠ (که از سال ١٣٦٦ با مصوبه هیأت وزیران موجود و لازم‌الاجرا بود)، عملا بعد از زلزله منجیل رخ داد. ستادهای حوادث غیرمترقبه زیر نظر وزارت کشور (برای موضوع مدیریت بحران و هماهنگی عملیات بعد از هر سانحه در کشور)، بعد از زلزله منجیل و با مصوبه مجلس شورای اسلامی ایجاد شد. البته یادآور شوم سرعت توسعه ما در موضوع فناوری‌های زیرساختی زلزله مطلوب نبود و عملا حدود ١٠ سال از کشورهای مشابه خود عقب هستیم. این فاصله را باید به‌سرعت جبران کنیم. مثلا ما در ایران هنوز به صورت عملیاتی، سامانه‌های هشدار پیش‌هنگام زلزله نداریم. درحالی‌که هم‌اکنون سامانه هشدار پیش‌هنگام زلزله استانبول با ٢٤٠ ایستگاه کار می‌کند و می‌خواهند تا سال آینده، تعداد ایستگاه‌ها را به هزار واحد برسانند. ما در شهر تهران حدود ١٥ ایستگاه لرزه‌نگاری و درون و اطراف شهر تهران، حدود ٥٠ ایستگاه شتاب‌نگاری داریم. هنوز همین تعداد ایستگاه هم در سامانه هشدار پیش‌هنگام زلزله برای شهر تهران ساماندهی نشده‌اند.

‌ در سال‌های اخیر صحبت‌های زیادی درباره لزوم مطالعات پهنه‌بندی خطر، نصب شبکه‌های لرزه‌نگاری، انجام مقاوم‌سازی و کاهش ریسک در ایران می‌شود. آیا این فرایند خیلی کند نیست؟ آیا بهتر نیست اقداماتی فوری‌تر و عملی برای حل ‌مسئله ریسک زلزله در ایران انجام شود؟

بله، این فرایند در کشور ما خیلی کند پیش می‌رود. بعضی وقت‌ها هم اساسا به دلیل نبود بودجه پژوهشی، عملا متوقف می‌شود. البته فرایندهای دست‌وپاگیر اداری هم بی‌اثر نیستند، ولی واقعیت آن است که اولا به نظر می‌آید توجه به مسائل بنیادی برای کاهش ریسک زلزله (مانند لزوم پهنه‌بندی خطر و نصب و توسعه و مدرن‌سازی شبکه‌های لرزه‌نگاری و شتاب‌نگاری)، باید در باور مدیران، جای گیرد وگرنه در کشور درحال‌توسعه‌ای مانند کشور ما، این نوع مسائل، از اولویت‌های کمتری برخوردار می‌شوند و عملا توجه، بودجه و امکانات همواره صرف مسائل روزمره و جاری خواهد شد. در ثانی مسئله آن است که برای کاهش ریسک، تجربه و راه رفته کشورهای پیشرفته (مانند ژاپن، ایالات متحده و نیوزیلند)، به‌ویژه در ٧٠ سال اخیر در دنیا، هم در بخش مدیریت و هم در تولید و توسعه علم و فناوری مرتبط با زلزله، پیش‌ِروی ماست. راهی جایگزین و میانبر به غیر از این مسیر نیز وجود ندارد. می‌توان با امکانات امروز، این راه را سریع‌تر طی کرد، ولی نمی‌توان راهبردی جایگزین و غیرعلمی برای کاهش ریسک پیشنهاد کرد.

‌ لزوم استفاده از تجربه بشری را درک می‌کنم، ولی آیا طی‌کردن سیستماتیک این مسیر برای بیشترکردن تاب‌آوری در کشور، وقت‌گیر نیست؟

اولا اگر زمان متناسب برای این کار صرف کنیم، سروقت می‌توانیم کارهای توسعه زیرساخت زلزله‌شناسی و تهیه نقشه‌های تفصیلی پهنه‌بندی، ارزیابی و تحلیل ریسک زلزله، مسائل پایه و زیرساختی برای تاب‌آوری را انجام دهیم. در ثانی اگر این کارهای سامان‌یافته (سیستماتیک) انجام نشود، باز ارزیابی‌ها برای سنجش میزان و افزایش، دقیق نخواهد بود. ضمنا اگر به گذشته نگاه کنیم، درمی‌یابیم زمان و بودجه‌های بسیاری را از دست داده‌ایم. آیا فقط با بخشی از این زمان‌ها و بودجه‌ها (که صرف کارهایی شد که ناشی از نداشتن زیرساخت مناسب بود و برای جبران خسارت‌های زلزله‌ها صرف شد)، نمی‌توان این کارهای بنیادی را سامان داد؟ حتما می‌شد. مجددا تکرار می‌کنم که راه و روشی جایگزین وجود ندارد. کاهش ریسک، فرایندی سیستماتیک است و مراحل آن از ابتدا و به‌ترتیب و مطابق علم روز باید طی شود. از مرحله اول (مسئله شناخت گسل‌های فعال) نمی‌توانیم مستقیم به مرحله نهایی و انتهایی (مثلا افزایش تاب‌آوری) میانبر بزنیم.

‌ اکنون و ٢٦ سال بعد از زلزله منجیل، چرا هنوز در برابر خطر زلزله ایمن نیستیم؟

واقعیت آن است که امروز و بعد از ربع قرن گذر زمان از زلزله ٣١ خرداد ٦٩ منجیل، درست است که در زمینه‌های مختلفی برای موضوع مطالعه و پایش زلزله‌ها و بهسازی و مقاوم‌سازی لرزه‌ای، ظرفیت‌سازی خوبی شده است، ولی هم‌زمان توجه کنیم ما در همین مدت باید خیلی سریع‌تر این مسیر را طی می‌کردیم و به دلایلی که توضیح دادم، همین کارهای مثبت، بسیار کند انجام شده است. هم‌زمان با این مدت، جمعیت ایران از حدود ٥٥‌ میلیون نفر در سال ١٣٦٩ به حدود ٨٠‌ میلیون در ١٣٩٥ رسیده است. افزایش ٢٥‌ میلیون در جمعیت ایران، زمانی روی داد که حدود ٣١‌ میلیون نفر در ایران مهاجرت داخلی کرده‌اند (یعنی جابه‌جایی داخلی جمعیت). براساس برآورد مرکز آمار ایران، حدود ٧٠ درصد از این مهاجرت، از روستا به شهر بوده است (حدود ٢٢‌ میلیون نفر از روستاها به شهرها). این موضوع نشان می‌دهد جمعیت ایران در سال ١٣٩٥ نسبت به سال ١٣٦٩، بسیار بیشتر در شهرها و به‌ویژه شهرهای بزرگ و مراکز استان‌ها متمرکز شده است.

با توجه به اینکه اکثر شهرهای مهم ایران مانند تهران، مشهد، تبریز و کرج به پهنه گسل‌های فعال بسیار نزدیکند و در پهنه با خطر نسبی بسیار بالا قرار گرفته‌اند، بنابراین جمعیت در معرض خطر ما، در سال ٩٥ نسبت به سال ٦٩ بسیار بیشتر شده و درنتیجه ریسک زلزله در ایران به‌ویژه در شهرهای بزرگ بیشتر شده است. به‌همین‌دلیل است که با وجود اینکه در کشور ما ظرفیت‌های خوبی (به‌ویژه از دید نیروی انسانی کارآمد) شکل گرفته‌، ولی سرعت این رشد به هیچ‌عنوان قابل مقایسه با سرعت افزایش ریسک ما در برابر خطر زلزله نبوده است. البته همین امروز هم اگر برای طی مراحل کاهش ریسک در کشور اقدام جدی‌تر کنیم، حتما عملی است. مراحل و مسیر آن نیز به صورت سیستماتیک مشخص است.

‌ با توجه به آماری که به‌ویژه درباره شهرهای در معرض ریسک ایران ارائه کردید، آیا بهتر نیست وقت و انرژی بیشتر خود را برای مرحله «پاسخ» (آمادگی برای مرحله بعد از رخداد زلزله) صرف کنیم؟

البته باید برای مرحله بعد از رخداد، حتما آماده شویم. آمادگی برای مرحله پاسخ و بعد از رخداد، بخش مهمی از آمادگی در برابر زلزله است و البته قسمت مهمی از فرایند کاهش ریسک محسوب می‌شود. ولی واقعیت آن است که معمولا یک‌پنجم یا یک‌چهارم کار کاهش ریسک به مرحله پاسخ مربوط است. این بدان معنی است که حدود چهار تا پنج برابر وقت، انرژی و سرمایه انسانی‌ای را که صرف مرحله پاسخ می‌کنیم، باید در مرحله پیشگیری سرمایه‌گذاری کنیم. بررسی‌های انجام‌شده در زلزله‌ها و سوانح دیگر در جهان نشان می‌دهد فایده این کار بین پنج تا ١٢ برابر پاسخ است. به آن معنی که به ازای‌ هزار تومان که در پیشگیری هزینه می‌کنیم، بین پنج تا ١٢‌ هزار تومان در مرحله پاسخ (بعد از رخداد زمین‌لرزه) فایده می‌بریم (یا کمتر ضرر می‌کنیم).

‌ چرا با توجه به امکاناتی که در کشور درباره پیش‌بینی زلزله وجود دارد و ادعاهایی که درباره امکان پیش‌بینی با استفاده از رفتار حیوانات قبل از رخداد زمین‌لرزه می‌شود، از افرادی که چنین ادعایی دارند (و مثلا در شبکه‌های اجتماعی هم به گردآوری شواهد و ارائه هشدار می‌پردازند)، حمایت نمی‌شود؟

اولا موضوع پیش‌بینی زلزله به لحاظ علمی عبارت است از بیان احتمالی زمان، مکان و اندازه رخداد زمین‌لرزه‌ای که بزرگای قابل‌ملاحظه‌ای (مثلا شش به بالا) داشته باشد. رفتار غیرعادی حیوانات، فقط یکی از پیش‌نشانگرهای ذکرشده است که قبل از رخداد زمین‌لرزه‌ها قابل رصد بوده است. البته اکثر این گزارش‌ها بعد از وقوع زمین‌لرزه‌ها و براساس مرور شواهدی که قبل از وقوع زمین‌لرزه در منطقه‌ای قابل رصد کردن بود، ذکر شده است. حتی زمین‌لرزه فوریه ١٩٧٥ هایچنگ چین که تنها تجربه موفق پیش‌بینی یک زلزله با بزرگای بیش از هفت ریشتر است، رفتار حیوانات مبنای پیش‌بینی نبوده، بلکه بیشتر تغییرات در لرزه‌خیزی و وقوع پیش‌لرزه‌های متعدد و پایش شواهد ژئوفیزیکی مختلف، به آن پیش‌بینی موفق منجر شد و درنتیجه شهر هایچنگ را تخلیه کردند. ولی حتی همان تجربه نیز قابل تکرار نبود، چنان‌که حدود ١,٥ سال بعد در همان هایچنگ چین، زمین‌لرزه مهمی تقریبا با بزرگای زلزله فوریه ١٩٧٥ رخ داد و پیش‌بینی هم نشد و بیش از ٢٠٠ ‌هزار نفر کشته شدند. یا در ماه می ٢٠٠٨ زمین‌لرزه‌ای با بزرگای ٧.٥ در ونچوان چین رخ داد و حدود ٨٠‌ هزار نفر کشته شدند. بنابراین حتی در کشور لرزه‌خیز چین که دارای بیشترین پیشینه تاریخی در زمینه پیش‌بینی زلزله است، امکان پیش‌بینی به صورت سیستماتیک (آن‌هم براساس رفتار حیوانات) هنوز فراهم نشده و همان یک مورد پیش‌بینی موفق نیز بر پایه رفتار غیرعادی حیوانات نبوده است. نتیجه می‌گیریم اینکه افرادی از وسایلی برای گزارش رفتار غیرعادی حیوانات یا امکانات پایش برای پیش‌بینی ایجاد کنند، الزاما به معنی عملی‌کردن یک روش علمی جواب‌داده و آزموده‌شده از قبل نیست.

ضمنا اگر همین افراد بخواهند به اعلام هشدار هم بپردازند، به باور من کاری خطرناک کرده‌اند، چراکه هشدارهایی که این‌چنین و براساس رفتارهای غیرعادی گزارش‌شده حیوانات تهیه شود، اولا درصد بسیار پایینی از اطمینان دارد و در ثانی امکان اینکه تغییر رفتار حیوانات برای زلزله‌هایی که در پهنه‌ای دور از مناطق مسکونی هم رخ دهد، وجود دارد یا اندازه زلزله ممکن است به مقدار قابل‌توجهی بزرگ نباشد، ولی موجب تغییراتی در رفتار بعضی حیوانات شود و درنتیجه اعلام چنین هشدارهایی خود به آسیب‌هایی بیش از آسیب‌های معمول ناشی از همان زلزله بینجامد. بنابراین می‌توانم ایجاد سامانه‌ها و ابزار‌ها برای رصد شواهد غیرطبیعی (ازجمله رفتار حیوانات) را درک کنم، ولی تولید و اعلام هشدار زلزله را به هیچ‌عنوان منطقی نمی‌دانم و حتی کاری خطرناک می‌دانم. هم‌زمان باید تأکید کنم در ایران نیز هم‌اکنون پژوهش‌های علمی درباره پیش‌بینی احتمالی رخداد زمین‌لرزه‌ها در جریان است و پیش می‌رود. اینکه چنین پژوهش‌هایی امروزه و تاکنون به پیش‌بینی با دقت بالای زمان و مکان و اندازه زلزله منجر نشده است، مشکل دانشمندان و این پژوهش‌ها نیست. هم صورت‌مسئله به‌غایت پیچیده است و هم انجام پژوهش علمی سلسله‌مراتبی دارد که همیشه و درهمه‌حال باید طی شود. به دلیل اهمیت سوژه نیز نمی‌توان این سلسله‌مراتب را فراموش کرد و مستقیم به دستاوردهای نهایی نائل شد.

‌ اینکه در سال‌های اخیر درباره سامانه‌های هشدار پیش‌هنگام سخن گفته شده و تاکنون اجرائی نشده است، نشان‌دهنده چیست؟ موضوع جدی گرفته نشده یا اولویت آن کمتر از موارد دیگر برای کاهش ریسک است؟

واقعیت آن است که برای سامانه هشدار پیش‌هنگام زلزله همان‌طور که گفتم، حدود یک دهه عقب هستیم. این فاصله باید به‌سرعت جبران شود. اینکه اهمیت سامانه هشدار پیش‌هنگام را با مقاوم‌سازی یا پیش‌بینی زلزله یا دیگر موارد برنامه جامع کاهش ریسک مقایسه کنیم، به باور من کار درست و سنجیده‌ای نیست. ما هم به بهسازی و مقاوم‌سازی لرزه‌ای نیاز داریم و هم به ایجاد و توسعه سامانه‌های هشدار پیش‌هنگام زلزله. اینکه بودجه کافی به این موضوع تخصیص نیافته (درحالی‌که در مقایسه با دیگر موارد، چندان هم پرهزینه نیست)، نشان از آن دارد که هنوز اهمیت آن به‌درستی درک نشده است. ولی به باور من، چنین سامانه‌ای برای هشدار پیش‌هنگام زلزله را ابتدا باید برای شهرها و سامانه‌های حساس (مانند پالایشگاه‌ها و خطوط مترو و خطوط لوله گاز، نفت و آب و فاضلاب) و سپس برای کل کشور، توسعه داد.

منبع: شرق

نظر شما