شناسهٔ خبر: 23926 - سرویس مسکن و شهرسازی
نسخه قابل چاپ

نگاهی به مداخلات روان‌شناختی در بلایا و فوریت‌ها/ پیشگیری بهتر است یا درمان؟

زلزله مینا نظری‌کمال*: ساعت ٣٠ دقیقه بامداد پنجشنبه ٣١ خردادماه ١٣٦٩، زلزله‌ای به بزرگای ٧,٥ ریشتر شهر رودبار و روستاهای تابعه در استان گیلان را لرزاند و خسارات جانی و مالی فراوانی برجای گذاشت و علاوه بر روستاهای منطقه، چندین شهر مهم کشور نیز تحت‌تأثیر آن قرار گرفتند. این زلزله در فهرست ١٠ زلزله مرگبار جهان در یکصدسال گذشته قرار گرفت.

از آن واقعه ٢٦ سال می‌گذرد، خانه‌ها از نو ساخته شده‌اند، هم‌اکنون اثرهای کمی از خرابی‌ها در شهر وجود دارد، چند فیلم بلند و کوتاه نیز به همین مناسبت ساخته شدند، در صحبت‌های روزمره مردم منجیل، کمتر اثری از زلزله است اما حرف که از خاطرات آن روزها می‌شود، هنوز پشت این مردمان می‌لرزد. هنوز هم می‌توان شاهد قطرات اشک روی گونه مادران سال‌خوره رودبار بود، به یاد کودکان خردسالشان که زیر آوارها جا ماندند یا همچنان نگرانند نکند این‌بار نوبت ازدست‌دادن عضو دیگری از خانواده باشد، نوعروس، پدر خانواده و ... . سؤال اینجاست که آیا در طول این چندسال، تغییری در نگاه مردم به موضوع آمادگی نسبت به بلایای طبیعی و انسانی ایجاد شده است؟ مسلما قیمت ساختمان‌ها و منازلی که بدون توجه، بر گسل‌های شهر تهران، برپا شده‌اند، می‌تواند خود گویای درس‌های نیاموخته ما از زمین‌لرزه‌های اخیر باشد.

در فاصله ٢٦ سالی که از زلزله منجیل می‌گذرد، کشورمان، ایران، زلزله‌های تلخ دیگری را نیز به خود دیده است، بم، هریس، شنبه و مورموری و به موازات این رخداد طبیعی، نیروهای امدادی با تخصص‌های مختلف وارد عمل شده‌اند، از جمله متخصصان روان‌شناس که هفته‌ها یا ماه‌ها پس از زلزله در مناطق آسیب‌دیده ماندند و همپای خدمات‌رسانی سایر امدادگران، به حمایت روانی - اجتماعی از قربانیان پرداختند تا به این شیوه به بازگشت مردم به زندگی عادی کمک کنند. اما طول مدت این مداخلات چقدر بوده است؟ متأسفانه در سال‌هاي اخير شاهد افزايش روزافزون آسيب‌هاي رواني و اجتماعي در شهرهای زلزله‌زده‌ای چون بم هستيم، درحالي‌كه نتوانستيم برنامه‌ريزي جامعي براي توانبخشي رواني- اجتماعي انجام دهيم. همین مسئله در مورد زمین‌لرزه‌های منجیل، اردبیل، هریس، شنبه، ایلام و... نیز صدق می‌کند. به‌گونه‌ای که پس از زلزله مداخلات رواني و اجتماعي انجام شده‌اند، ولي هيچ‌كدام آنچنان كه بايد، براي استفاده در آينده مستند نشده است.

در زلزله‌هاي بزرگ بعدي مانند زلزله ورزقان، از مجموعه‌هاي تخصصي مانند نظام روان‌شناسي و انجمن روان‌شناسي كمك گرفته شد، ولي اين مجموعه‌ها خود را موظف به انجام این تکالیف نمي‌ديدند و به‌دليل فضاي احساسي ايجادشده، نيروهايي را به منطقه اعزام كردند. این روند تکراری در نحوه مشارکت روان‌شناسان، این سؤال را مطرح می‌کند که روان‌شناسی چه جایگاهی در حوزه سلامت در بلایا و فوریت‌ها در ایران و جهان دارد؟ آیا وظیفه مشاوران و روان‌شناسان، صرفا به درمان پس از بلایای احتمالی یا قریب‌الوقوع محدود می‌شود؟ یا آنها می‌توانند در کنار تمام دغدغه‌ها و چالش‌های روزمره که مردم ما با آنها مواجهند، ارزش اهمیت آمادگی برای شرایط اضطراری را برای مردم، پررنگ کرده و کمک کنند این موضوع جزئی از اولویت‌های زندگی‌شان قرار گیرد؟ درحالی‌که روان‌شناسان بخش مداخله در بحران و انجمن‌های روان‌شناسی معتبر در سراسر دنیا، سال‌هاست که به آموزش، پژوهش و درمان در این حوزه مشغول هستند؛ هنوز فارغ‌التحصیلان و دانشجویان روان‌شناسی بسیاری در ایران وجود دارند که از نقش روان‌شناس در بلایا اطلاعی ندارند و حتی باور و نگاه خود روان‌شناسان به نقشی که می‌توانند در ایجاد تغییر در این حوزه داشته باشند، تنها به سطح کمک‌های اولیه روان‌شناختی محدود است.

البته وقوع مکرر زمین‌لرزه‌ها، طی این چند دهه، تنها به نونواری خانه‌ها یا شاید کوچه‌ها کمک نکرده، بلکه باعث شده جرقه‌هایی برای ایجاد دانشی به نام روان‌شناسی و بلایا زده شود. از ترجمه و تألیف کتاب و پایان‌نامه و نگارش مقالات علمی گرفته تا تربیت نیروهای روان‌امدادگر و برگزاری دوره‌های آموزشی ویژه توسط ارگان‌ها و سازمان‌های مختلف، از پیامدهای مثبت زلزله‌های اخیر بوده‌اند. اما برای پویا ‌نگه‌داشتن ویژگی آمادگی در همین نیروها و افراد محلی، نبود انجمن یا گروه‌های مردمی یا تعریف‌نکردن جایگاهی برای روان‌شناسی و بلایا در دپارتمان‌های آموزشی، نبود تداوم در ارائه خدمات روان‌شناسی، نبود دستورالعمل‌های مشخص، بی‌تجربگی و در برخی موارد کنجکاوی روان‌شناسان اعزامی، پیشرفت در حوزه روان‌شناسی و بلایا را کند می‌کند. خدماتی که می‌تواند از قبل از بحران و با ایجاد و تغییر نگرش در افراد محلی یا حتی ارائه کمک‌های اولیه روان‌شناختی تا درمان بلندمدت پس از زلزله، گسترده باشد، درحال‌حاضر، صرفا به حضور کوتاه‌مدت روان‌شناسان داوطلب و غیرداوطلب در منطقه آسیب‌دیده، محدود شده است. با وجود دوره‌های آموزشی اخیر، این‌بار اگر زلزله‌ای بیاید، نیروهای آموزش‌دیده بیشتری داریم که می‌توانند مرهم زخم‌های مردم باشند یا حتی دوره‌هایی برگزار شد تا هر استان را از حیث اعزام نیرو خودکفا کنیم، آیا این میزان از مداخلات روان‌شناختی می‌تواند از میزان تلفات زلزله‌ها بکاهد؟

حس گناه ناشی از برداشت نادرست از علل وقوع رخدادهای طبیعی چون زلزله، نشان می‌دهد بومي‌سازي پروتکل‌هاي بين‌المللي براي کمک‌هاي روان‌شناختي، باید متناسب با فرهنگ کشورمان باشد. اما قبل از وقوع زلزله، ارائه تعریف از سهم افراد انسانی در وقوع رویدادها می‌تواند تغییرات قابل‌توجهی در شیوه مداخلات روان‌شناختی پس از فاجعه داشته باشد. همه اینها نشان می‌دهد که ما همچنان با یک مسئله حل‌نشده در بحث مخاطرات طبیعی مواجه هستیم: آماده‌سازی افراد جامعه و تغییر نگرش آنها نسبت به زلزله و دیگر رخدادهای طبیعی و تغییر شدت تمرکز روان‌شناسان از درمان و مداخلات روانی اجتماعی، به سمت تمرکز و توجه بیشتر به آماده‌سازی روانی افراد برای زلزله و دیگر مخاطرات. شاید مهم‌تر از تربیت درمانگر برای روز مبادا! تربیت نیروهایی باشد که در درجه اول به پذیرش و تغییر نگرش خود درخصوص آمادگی و سپس کمک مردم اهمیت دهند. بدون تغییر در باورها و شیوه تفکر افراد، بسیاری از ما قربانیان بالقوه زلزله هستیم چراکه هنوز هم، خانه‌ها روی گسل‌هایی از تهران، گران‌تر از هر نقطه دیگری از این شهر هستند. هنوز هم چیدمان وسایل خانه و محل کارمان به‌گونه‌ای است که احتمال خطر را بالا می‌برد. درواقع شیوه سخن‌گفتن مردم از موضوعات مرتبط با مخاطرات، انتخاب راهی را که آنها برای رشد ظرفیت انطباق خود در پیش می‌گیرند، مشخص می‌کند. همچنین انتخاب‌هایی که منعکس‌کننده محتوای این صحبت‌هاست، به باورها و رفتارهای افراد تبدیل شده و به‌مرور، جزئی از تاروپود جامعه می‌شود. وقتی چنین ارزش‌هایی ساخته می‌شوند، درواقع جوامع و اعضای آنها، زیربنای سرنوشت خودشان را بنا نهاده‌اند؛ سرنوشتی که در آن، جامعه، توان همزیستی پایدار با مخاطرات طبیعی خصوصا زلزله را دارد.

دوشنبه بیست‌وششمین سالگرد زلزله منجیل بود، آیا راهی که در پیش گرفته‌ایم فرقی با گذشته دارد؟ برای پاسخ‌دادن به این سؤال لازم است نگاهی به گذشته و عملکردمان داشته باشیم، پس‌آیند منجیل، زلزله در بم، هریس، شنبه و مورموری خسارت‌ها و تلفاتی برجای گذاشت. اما آیا نگاه و نگرش مدیران و حتی خود روان‌شناسان به محل اتصال روان‌شناسی با حوزه بلایا و فوریت‌ها تغییر کرده است یا همچنان به اعزام نیرو به مناطق زلزله‌زده محدود می‌شود؟

شاید مشکل اصلی نبود تعریف نقش و جایگاه روان‌شناس در حوزه بلایا، نبود پیگیری این حوزه به‌عنوان رشته‌ای تخصصی است. روان‌شناسی و بلایا نیازمند حمایت، پیگیری، پژوهش و آموزش مداوم است. این درحالی است که در نقاط دیگر جهان، مطالعات این حوزه تخصصی‌تر شده و حتی برای مثال فقط روی قربانیان سوانح موتورسیکلت کار می‌شود.  اما نقش روان‌شناس در ایران، به حمایت روانی و آن‌هم کوتاه‌مدت پس از وقوع زلزله محدود شده است و بلایا و فوریت‌های دیگر مانند سیل، رانش زمین و... با درجه اهمیت کمتری بررسی می‌شوند. شاید بهتر باشد در جایگاه روان‌شناس در شرایط اضطراری بازمهندسی ایجاد شده و از مداخلات روانی - اجتماعی صرف به حوزه پیشگیری، گسترش بیشتری یابد. آموزش مردم محلی و روان‌درمانگری، یکی از نقش‌هایی است که روان‌شناس در فرایند و چرخه بحران ایفا می‌کند. اولین نقش به دلیل ارتباط نزدیک‌تر مردمی، نقش مشاور (یکی از مشاوران) مدیران بحران را برعهده دارد و شاید ورود به این حوزه و ارائه پیشنهادهای بومی برای مثلا نحوه ارائه خدمات امدادی و... بتواند نیاز به مداخلات روان‌درمانی طولانی‌مدت را کمتر کند.

به طور خلاصه علاوه بر نقش درمانگر و مشاور مدیریت، روان‌شناسان در ایجاد آمادگی روان‌شناختی، درک خطر و فرهنگ‌سازی و درواقع پیشگیری‌های اولیه، می‌توانند در خانه‌های دوام شهرداری، طرح محب بهزیستی، طرح زینبیه، طرح امداد و نجات هلال‌احمر، سراهای محله، خانه‌های سلامت شهرداری و ... فعالیت کنند. حتی در سطح بالاتر، یک روان‌شناس، می‌تواند همراه با اجرای آزمون‌های معتبر به هر یک از مدیران و فرماندهان سانحه و ... از قبل، به پیشرفت شخصی آنها و یافتن نقاط قابل‌پیشرفت شخصی، کمک کند. به عبارتی با ارتقای مهارت‌های شخصی و کاستن از پیک‌های مشکلات شخصیتی و روانی مدیر، در بهبود عملکرد در شرایط اضطراری به وی کمک کند. شاید با تغییر در جایگاه و کاربرد روان‌شناسی در بلایا، از نگاه درمانی صرف و انتظار برای وقوع رخداد و سانحه تا مداخله‌ای انجام گیرد، دور شویم و تغییراتی در باورهای مردم ایجاد شود و به این شکل، میزان تلفات و خسارت‌های احتمالی یقینا کاهش می‌یابد.

*کارشناس‌ارشد روان‌شناسی - نایب‌رئیس کمیته مداخله در بحران، انجمن روان‌شناسی ایران

نظر شما