شناسهٔ خبر: 27288 - سرویس مسکن و شهرسازی
نسخه قابل چاپ

گسل‌ها، فجایع امروز شهر و سکونتگاه‌ها

زلزله حمید نظری*: گسترش و توسعه روزافزون ساختگاه‌ها و دهکده‌های نخستین در سرزمین‌های کهن، افزون بر تراکم بیشتر جمعیتی، نیاز فزاینده به سرزمین‌های نو برای استقرار، تأمین خوراک و منابع آبی جدید را پیامد خود داشت.

از به‌هم‌پیوستن روستاها و شهرها، کلان‌شهرهای پس آن، بیشتر در همبری کوه‌ها و دشت‌ها (مانند دامنه‌های البرز و زاگرس) به‌ویژه در راستای مسیرهای تجاری و شاهراه‌های باستانی، زاده شدند و گسترش یافتند و در نهایت شهرهایی با با ساختارهای شکننده و گاه لرزه‌زا به وجود امدند.

از آن روز که یکجانشینی انسان، شالوده شکل‌گیری روستاها و سپس شهرها را در فلات ایران زمین پی‌ افکند، امنیت و دسترسی به منابع آبی، از نخستین نیازهای بنیادین مورد توجه ساکنان این سرزمین کهن بوده است. از آنجاکه فراهم کردن امنیت در گرو داشتن چشم‌انداز و آگاهی از محیط پیرامون است، از روزگار کهن، بلندی‌ها و افرازهای طبیعی، برآورنده چنین خواسته‌ای بوده‌اند. بلندی‌ها و افرازهایی که گاه با همبری طبقات ناهمگن و گوناگون زمین‌شناختی همراه هستند، محل مناسبی برای برون‌ریخت چشمه‌سارها به عنوان مهم‌ترین منابع آبی آن روزگار به‌شمار می‌روند. گسل‌ها از جمله عوامل طبیعی در پیدایش افرازها و درنتیجه فراهم‌آورنده این دو مهم (آب و چشم‌انداز) هستند.

گسترش و توسعه روزافزون ساختگاه‌ها و دهکده‌های نخستین در سرزمین‌های کهن، افزون بر تراکم بیشتر جمعیتی، نیاز فزاینده به سرزمین‌های نو برای استقرار، تأمین خوراک و منابع آبی جدید را پیامد خود داشت. از به‌هم‌پیوستن روستاها و شهرها، کلان‌شهرهای پس آن، بیشتر در همبری کوه‌ها و دشت‌ها (مانند دامنه‌های البرز و زاگرس) به‌ویژه در راستای مسیرهای تجاری و شاهراه‌های باستانی، زاده شدند و گسترش یافتند. شهرهایی که تا نیمه نخست سده پیشین، گاه با گسل‌ها و مسیل‌ها دربر گرفته می‌شدند، با افزایش آهنگ شهرنشینی و حاشیه‌نشینی مهاجران روستا به شهر، بیش‌ازپیش از مرزهای طبیعی گذر کرده و بستر خود را، نابجا بر پهنه‌های پرخطر طبیعی (مانند بستر رودها و پهنه‌های گسلیده و زمین‌های ناپایدار) گسترده‌اند؛ شهرهایی که در پیرامون و اکنون در درون خود دارای ساختارهای شکننده و گاه لرزه‌زا شده‌اند.

با محدودیت روزافزون سرزمین و تغییر سوی گسترش شهرها از افقی به عمودی، شهروندان به بلندمرتبه‌سازی روی آورده و اکنون نه‌فقط با خطرات گسلش و زمین‌لرزه برآمده از جنبش احتمالی و دوباره گسل‌های پیرامونی خود روبه‌رو هستند، که در برابر خطرات ناشی از زمین‌لرزه‌های دوردست نیز آسیب‌پذیر می‌شوند. زمین‌لرزه هشتم خرداد ١٣٨٣ فیروزآباد کجور (بلده) در فاصله ٧٠کیلومتری شمال تهران و پیامدهای آن بر سازه‌های جدید مسکونی در بخش مرفه شهری، گواهی بر این‌گونه خطرات نوین در ساختار شهری کشور است. نبود شناخت کافی از ویژگی‌های گوناگون و گاه یگانه گسل‌ها از نگاه هندسی، سازوکار و رفتار لرزه‌ای از یک‌سو و نبود راهبرد و اراده مدیریتی در سطح ملی و محلی در تدوین و اجرای بهینه قوانین و شیوه‌نامه‌ها از دیگر سو، کشور را در ردیف نخستین جمعیت‌های آسیب‌پذیر در برابر رخدادهای طبیعی به‌ویژه زمین‌لرزه جای داده است.

بیشتر شهرهای بزرگ کشور به سبب نیاز به منابع آبی یا محدودیت‌های برآمده از شرایط جغرافیایی، در حریم یا در نزدیکی گسل و گسله‌های فعال شناخته‌شده با پیشینه تاریخی از تکرار رخداد زمین‌لرزه‌های سترگ جای گرفته و گسترش یافته‌اند. از این میان، شهرهایی مانند تبریز به سبب قرار گرفتن در باریکه‌ای میان کوهستانی، گسترش در درازای سامانه گسل شمال تبریز، اکنون بلندمرتبه‌سازی را چاره‌ساز توسعه شهری دانسته‌اند، به گونه‌ای که بخش شمالی شهر که با وجود مشکلات شناخته‌شده بسیار، ساختگاه و پی نیمی از پهنای شهر تبریز را در بر می‌گیرد، آنچنان با رد گسل و شاخه‌های پيش‌رانده این سامانه لرزه‌زا با پیشینه آشکار از زمین‌لرزه‌های دهشتناک و ویرانگر در سده ١٨ میلادی درهم آمیخته است که مشکل بتوان حتی با ساخت‌وساز استاندارد نیز از اثرات احتمالی جنبش دوباره این گسل دور ماند.

در گوشه شمال خاوری کشور، اگرچه کلان‌شهر مشهد پس از خاموشی گرفتن جایگاه اقتصادی نیشابور، (به سبب ویرانی‌های مکرر از زمین‌لرزه و جنگ) پای گرفته است، ولی افزون بر وجود گسل‌های فعال در دشت مشهد، نزدیکی آن به نیشابور، مشهد را میراث‌خوار تمامی آنچه از آن به عنوان سرچشمه خطرات لرزه‌ای کهن شهر نیشابور دانسته‌ایم، کرده است. بسیاری از اصفهان به عنوان سرزمینی امن و به دور از خطرات زمین‌لرزه‌ای یاد می‌کنند، اگرچه میزان خطرپذیری اصفهان در برابر آنچه از لرزه‌خیزی شهرهایی چون تهران، تبریز، مشهد یا کرمان می‌دانیم، چندان زیاد نیست، ولی نباید فراموش کرد که پیشینه لرزه‌ای و دانسته‌های دانشی زمین‌شناسان زمین‌لرزه در پیوندی ناگسستنی با نرخ حرکت و دوره بازگشت فعالیت هر گسله به عنوان سرچشمه لرزه‌ای است. با نگاهی به سازه‌های به‌جامانده در شهری چون اصفهان، کهن‌ترین بناهای تاریخی به سده میانه و به دوران پادشاهی صفوی بازمی‌گردند که نشان از آرامش نسبی این گستره از کشور در گذر پنج سده پیشین دارد، در حالی‌که دوره بازگشت جنبش دوباره لرزه‌ای گسله‌های شناخته‌شده در فلات ایران‌زمین، گاه به چند هزار سال نیز می‌رسد. گرچه حتی در این سرزمین آرام نیز هنوز زمین‌لرزه شهرضا در فاصله نه چندان دور به فراموشی سپرده نشده است.

زندگی و پیشینه تاریخی و معاصر شهرهایی چون کرمان و دیگر شهرهای پیرامونی آن (گلباف و بم) آنچنان با زمین‌لرزه در هم تنیده است که حیات و حافظه تاریخی مردمان آن سرشار از نشانه‌های به‌جامانده از زمین‌لرزه‌های ویرانگر است. از دیگر سو، گاه وجود شهرهایی چون یزد، کرمان و سمنان چون نگینی در لبه کویر، نه‌تنها از دیدگاه جمعیتی، فرهنگی و تاریخی خود ارزش می‌گیرند که از آنها به عنوان سدی بر پیشروی بیابان یاد می‌شود. از این رو اهمیت شناخت هرچه بیشتر خطرات پیش‌روی آنها از جمله خطر زمین‌لرزه احتمالی آینده، انکارناشدنی می‌نماید. اگرچه دوره بازگشت درازمدت زمین‌لرزه‌های سترگ، سبب فراموشی و ساده‌انگاری ساکنان پهنه‌های پرخطر لرزه‌ای که امروزه ساختگاه و خاستگاه کلان شهرهایی چون تهران، کرج، تبریز، مشهد و کرمان است، شده، ولی پربیراه نخواهد بود اگر نگاه غیرمدیریتی و کردار نامسئولانه مدیران کشوری و شهری را در کنار گسترش فزاینده خوی تبلیغاتی و مردم‌فریبانه کارشناسان و به عبارتی، عالم بی‌عمل‌بودن همگانی را سبب‌ساز بالارفتن سطح حساسیت و بی‌اعتمادی عمومی به یافته‌ها و دانسته‌های علمی بدانیم.

طراحی و گسترش بی‌پروای سازه‌های بلند مسکونی به‌وسیله تعاونی‌های مسکن سازمان‌ها و نهادها بر پهنه‌های شناخته‌شده از گسلش فعال مانند گستره بین تهران و کرج بر راستای شاخه‌های پیش‌رانده گسله شمال تهران از این‌دست است.

گسل اگرچه سستی ساختگاه و پی و درنتیجه پاسخ پیش‌بینی‌نشده و نابهنگام زمین بر ساختمان را در پی خواهد داشت، ولی بی‌تردید تمامی چنین ساختارهایی را نمی‌توان در شمار سرچشمه‌های لرزه‌زا دسته‌بندی کرد، ازاین‌رو شناخت هرچه بیشتر و به‌نقشه‌کشیدن و تعیین سن بازه فعالیت این سطوح شکستگی در مقیاس مناسب، سبب توانایی راهبردی مدیریت شهری در بازنگری و روزآمدکردن شیوه‌نامه‌های ساخت‌وساز خواهد شد.

گسترش سیری‌ناپذیر و تند گستره شهری، سبب پوشش و ازدست‌رفتن چنین رخنمون‌هایی از گسیختگی‌های گاه لرزه‌ای در پیشینه پهنه‌های لرزه‌خیز مانند دامنه‌های شمالی و جنوبی البرز شده و می‌شود، ازاین‌رو پیش‌بینی مدیریتی کارشناسانه را با درنظرگرفتن منابع مالی درخور آن، ناگزیر می‌کند. به تجربه، شوربختانه آنچه تاکنون سبب آسیب‌پذیری بیشتر شهرها و شهروندان این بوم بوده است، نه‌فقط جایگاه، به پندار برخی، نابسامانی شهرها از نظر ویژگی‌های زمین‌شناختی است که بیشتر پیامد بحران مدیریت، کم‌سوادی و گاه بدسوادی است. استفاده مقطعی، سطحی‌نگری و نبود باورمندی یا استفاده ابزاری از یافته‌های نوین علمی در کنار درآمیختن درست با نادرست و تکرار آزاردهنده کلیات و پندارهای عامه‌پسند، مانند آفتی بر پیکره اجتماع نشسته است. پذیرش این واقعیت که زمین‌لرزه نمی‌کشد و نوع زندگی و رفتار ما در برخورد با این رخداد طبیعی است که از ما کشته می‌سازد، نیازمند آمایش سرزمین به همراه طراحی و ساخت‌وساز متناسب با واقعیت مکانی هر منطقه است.

تمرکززدایی و جدایش قطبیت سیاسی و تجاری کشور در کنار به‌روزرسانی و البته اجرای درست و بهنگام شیوه‌نامه‌ها، راهی ناگزیر در زمینه مدیریت کلان‌شهرهایی مانند تهران در کاهش سطح خطرپذیری نه‌فقط در برابر رخدادهای طبیعی که در برابر حوادث انسان‌ساز مانند آلودگی هوا و محیط‌زیست و ترافیک است. تردیدی نیست ظرفیت خطرپذیری و پایداری هر خاستگاه شهری در برخورد با رخدادهای طبیعی مانند زمین‌لرزه در پیوند ناگسستنی و مستقیم با جمعیت، سازه و زیرساخت‌های آن است ازاین‌رو وجود مناطق ناپایداری مانند گسله‌ها سبب سستی و ناکارآمدی و بالارفتن سطح آسیب‌پذیری آن می‌شود، ولی با این باور که پیشینیان ما در این سرزمین در شناخت و مدیریت زیست‌بوم خود چندان ناآگاه‌تر و ناکارآمدتر از امروزیان به‌نظر نمی‌رسند. از این‌رو نقش ناآگاهانه و بیشتر سوداگرانه ما در گسترش ناهنجار و ساخت‌وساز ناهمگون و نامتناسب با اقلیم و فرهنگ هر سرزمین، بسیار نابخردانه و منفی رخ می‌نماید.

نظارت‌های صوری و حاکمیت پول و سرمایه و داشتن شهرهایی به‌دور از هویت فرهنگی، همسازی و چشم‌نوازی نه‌فقط از نگاه زیبایی‌شناختی توجیه‌پذیر نیست که در برخورد با رخدادهای ناگزیری مانند زمین‌لرزه، سبب آسیب‌پذیری فزاینده ساکنان آن خواهد بود. پیشینه لرزه‌ای کلان‌شهرهایی مانند تبریز، کرمان، مشهد و تهران بر پایه پژوهش‌های نوین در حوزه زمین‌شناسی زمین‌لرزه و لرزه‌شناسی، گواهی آشکار و استوار بر خطرات پیش‌ِروی این مراکز جمعیتی ایران‌زمین است.

تهران، پایتخت و بزرگ‌ترین کلان‌شهر کشور، به عنوان مرکز سیاسی و اقتصادی از این‌دست است. اگرچه جایگاه جغرافیایی تهران، به آن در آغاز موقعیتی ویژه با دسترسی سریع به بلندی‌های البرز در شمال و بیابان‌های کویر مرکزی در سوی جنوب بخشیده بود، ولی تمرکز نابسامان جمعیتی و ساخت‌وساز نامتناسب روزافزون، از آن شهری ساخته است که افزون بر مشکلات بی‌شمار شهری و بحران آب، با وزش اندک تندبادی در مسیر بحران قرار می‌گیرد؛ کلان‌شهری که با مجموعه پیرامونی خود، نزدیک به ١٥ میلیون ایرانی را در خود جای داده و نزدیک‌ترین شهر معین آن، اصفهان در فاصله‌ای بیش از ٤٠٠کیلومتری سوی جنوب با توانایی و امکانات نامتناسب نسبت به مرکز احتمالی آتی بحران (تهران) قرار گرفته است. بر این پایه است که زمین‌لرزه پیش‌ِروی این پهنه لرزه‌خیز را سترگ‌ترین فاجعه احتمالی تاریخ نام می‌نهند.

*  معاون پژوهشی پژوهشکده علوم زمین سازمان زمین‌شناسی و اکتشافات معدنی کشور

نظر شما