اثاثیه یا مبلمان شهری فضا را تجهیز میکند برای استفاده. درواقع یک فضای شهری بدون مبلمان اساسا قابل استفاده نمیتواند باشد، البته جنبههای مختلف دارد. یک بخشی از اثاثیه که استفاده مستقیم از آن میشود و کاربرد دارد، ضمن اینکه طراحی آنها در ذهن مخاطب تأثیر خاصی دارد که به بحثهای زیباشناختی برمیگردد و همانطور که همگان واقفند، همیشه زیبایی تأثیر مثبتی بر روان آدمی داشته و دارد. برخی از اثاثیهها تنها جنبه راهنما دارند که بخشی از آنها استاندارد هستند و بخشی دیگر میتواند با طراحی مناسب انجام شود، ضمن اینکه اگر اغتشاش داشته باشد، تأثیر روحی-روانی نامناسبی برجا میگذارد، اما اگر نوعی هارمونی و هماهنگی نه یکسان بودن، داشته باشد، تأثیر مستقیمی در آرامش شهروندان خواهد گذاشت.
بخش دیگری از این مبلمان شهری، اثاثیهای است که کاربرد مستقیم ندارد و تنها نقش تجهیز زیباشناسی فضا را به عهده دارند؛ مجسمهها، آبنماها. درواقع هر نوع عنصری که از نظر انسان زیبا باشد، تأثیر مثبت بر روان آدمی خواهد داشت؛ یک فیلم، یک فیلم خوب، رنگی زیبا در یک تابلوی نقاشی. فضا اگر فاقد عناصر مبلمان شهری باشد و خیلی خشک و بیروح باشد، انسانها تمایلی به بهرهگیری از آن فضا نمییابند. برای همین اگر مجسمهای با نداشتن کاربرد عملی تنها به دلیل حس خوب دادن مورد استفاده شهروندان قرار میگیرد و بارها شاهد بودیم که با چنین مجسمههایی عکس یادگاری هم گرفته میشود. اینکه شهرهای ما دارای شخصیت باشند و تنها جنبه خوابگاهی پیدا نکنند و قابل استفاده باشند، هم در روز و هم شب و برای شهروندان مطبوع باشند و آرامشخاطر به آنها بدهند، باید گفت: نه شهرهای ما چنین شخصیتی ندارند، بهخصوص کلانشهرهای ما هرقدر از نظر ابعاد بزرگتر شدهاند، نقش ماشین در آنها خیلی پررنگتر شده و با توجه به تصمیمات نسنجیدهای که در زمینه فروش تراکمها شده، ویژگیهای خود را از دست دادهاند و تبدیل به خوابگاه شدهاند. درواقع شهرهای ما ساکن دارند، شهروند ندارند.
ما چه درمعماری و چه در شهرسازیمان نه آن جنبههای مدرنیز را گرفتهایم نه جنبههای سنتی خودمان را در مجموع خودش. به اعتقاد من از دهه ۴۰ به بعد ما با چندین عروج سوداگری زمین و ساختمان مواجه بودیم که درواقع معماری شهرسازی ما را رقم زدهاند. همیشه ما از این دهه به بعد با قشر نوکیسهای روبهرو بودیم بعد از انقلاب هم دو یا سه موج این نوکیسگی دیده میشود که سلیقههای خود را به شهرها و معماری ما تحمیل کردهاند. قبل از دهه ۴۰ در دهههای ۲۰ و ۳۰ با توجه به تعداد کم معماران شهرهای جدید آن زمان از شخصیتهای خاصی برخوردار بودند و برای خودشان هویت داشتند. مثل خیابان انقلاب، لالهزار. درواقع در آن دوران یک معماری مدرن ایرانی شکل گرفت که خیلی با روحیه ایرانی عجین بود ولی متأسفانه از آن دههها به بعد دیگر چنین معماریای را نمیبینیم. دلیل آن هم این است که ما با یک موج نوکیسگی و سوداگری زمین و ساختمان روبهرو بودیم و آنها بودند که معماری شهرهای ما را رقم زدند./
*رئیس هیأتمدیره کانون مهندسان معمار دانشگاه تهران
نظر شما