شناسهٔ خبر: 28446 - سرویس مسکن و شهرسازی
نسخه قابل چاپ

نگاهی به زندگی حرفه‌ای ضیاءالدین جاوید/ یک عمر فعالیت در زمینه معماری

جاوید ضیاء ضیاء الدین جاوید معمار برجسته ایرانی که در سال ۱۳۲۲ متولد و در سال ۱۳۹۵ درگذشت یکی از چهره های شناخته شده معماری کشور بود که سال ها در زمینه تدریس به دانشجویان علاقمند به هنر معماری فعالیت کرد.

به گزارش پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، ضیاءالدین جاوید متولد ۱۳۲۲ در همدان بود. در سال ١٣٣٩ در آزمون ورودی دانشکده معماری و هنرهای زیبای دانشگاه تهران شرکت کرد. در سال‌های اول ورود به دانشگاه، سفرهای فراوان به بیشتر نقاط ایران داشت و با آشنایی که از دوران نوجوانی با شعر و ادبیات ایران زمین داشت، نقاشی را وسیله‌ای برای پیوند شعر و فرهنگ و معماری یافت. او سال‌ها در زمینه‌ تدریس به دانشجویان علاقه‌مندان به هنر معماری فعالیت کرد.

پرده نخست - ضیاء‌الدین جاوید انسانی بود بر خلاف رویه امروزی‌ها. با وجود بزرگی و استادی، بی‌ادعا بود و نسبتاً ناشناخته در عرصه عمومی. اما هنرمندی کم نظیر و خلاق بود با توانایی‌های فوق‌العاده. ضیاء جاوید بیش از آنکه در میان عوام شناخته شده باشد، چهره‌ای‌ است که خواص او را خوب می‌شناسند. مردی با مرام نسلی که نامشان را در پس کارشان پنهان می‌کنند. معمارانی که نهایت خودنمایی‌شان در عبارت: «العمل العبد الحقیر...» روی کاشی کوچکی خلاصه می‌شده است.

پرده دوم - شاید کمتر کسی مانند ضیاء جاوید می‌توانست آیدا را برای سخن گفتن سر ذوق و وجد بیاورد. به محض پیشنهاد گفت‌و‌گو درباره وی بی‌چون و چرا می‌پذیرد و با سخاوت هر آنچه از جاوید به یادگار  نزد آنها مانده، در اختیار ما می‌گذارد.

 پرده سوم - خانواده جاوید نیز کاملاً مانند خودش بی‌ادعا و صمیمی‌اند. با نخستین تماس و با روی گشاده پذیرای ما می‌شوند و به گرمی خاطراتش را برای‌مان بازگو می‌کنند.
 در عصر یکی از روزهای پایانی شهریورماه، در حالی‌که هنوز کمتر از یک‌ماه از درگذشت استاد ضیاء جاوید می‌گذشت، در خانه‌ای گرم و صمیمی، خانواده ایشان با رویی گشاده پذیرای ما شدند و درباره زندگی استاد با هم به گفت‌و‌گو نشستیم. همسر و دو پسر ایشان مانلی و ماهان در کنار خواهرزاده‌های مهندس جاوید بخش‌هایی از زندگی پربار این هنرمند معاصر را روایت کردند که متن زیر حاصل این گفت‌و‌گو است.

 «ضیاء جاوید نقاش و معمار معاصر ایران در سال ۱۳۲۱ در شهر همدان به دنیا آمد. نخستین شعله‌های علاقه‌اش به طراحی با نقش‌هایی که در کودکی از صورت خانواده خود با زغال روی دیوار حیاط می‌کشید ظهور پیدا کرد که به جای تنبیه، تأیید و حیرت همگان را سبب شد. در ۱۴ سالگی توانایی‌اش در نقاشی رنگ روغن به سبک نقاشان کلاسیک روسی به حد اعلا رسیده بود و باعث دعوت از او برای نقاشی تصاویر شهر و چهره‌های ماندگار فرهنگی و علمی ایران از جمله ابوعلی سینا، حافظ و مولوی برای کانون هنرهای زیبای همدان شد. نقاشی‌هایش روی بشقاب و کاشی چنان طرفدارانی یافت که بسیاری از این نقاشی‌ها به خارج از کشور فرستاده شد.

در سال ۱۳۳۸ در آزمون ورودی دانشکده معماری و هنرهای زیبای دانشگاه تهران شرکت کرد. سبک و روش خاص طراحی‌اش که با روش‌های مرسوم تفاوت داشت تعجب و تأیید تمامی استادان دانشگاه را سبب شد و موفق به کسب رتبه ممتاز در آزمون طراحی دانشگاه شد. وی از بهترین شاگردان هوشنگ سیحون در دهه ۴۰ شمسی است که پربارترین دوران تاریخ معماری معاصر است، در سال‌های اول ورود دانشگاه با سفرهای فراوان به اکثر نقاط ایران و آشنایی که از دوران نوجوانی با شعر و ادبیات ایران زمین داشت، نقاشی را وسیله‌ای برای پیوند شعر و فرهنگ و معماری یافت.

وی از سال دوم دانشکده در دفاتر بزرگ معماری مشغول کار بود. از جمله در دفتر مهندس نظام عامری؛ و بسیاری از کارهای وی در پشت نام این بزرگان پنهان مانده است. بیمارستان پارس و موزه پول(دفینه) از جمله این کارهاست.

در سال سوم دانشگاه در مسابقه طراحی کتاب شعر دخترای ننه دریا اثر  احمد شاملو (۱۳۷۹- ۱۳۰۴) شرکت کرد. با دیدن نقاشی‌ها شاعر حیرت زده شد (به نقل از احمد شاملو) و این شروع آشنایی‌ا‌ش با احمد شاملو بود که تا پایان عمر شاعر ادامه یافت. نتیجه این همکاری طراحی چندین جلد برای مجموعه اشعار، تصویر‌پردازی چند شعر و کتاب کودکان و طراحی‌های کتاب کوچه و مجله خوشه شد. در نیمه دوم دهه سوم زندگی فرم خاص طراحی‌اش که آن کاربرد خط بود به پختگی رسید. خط‌هایی به ضخامت یک مو که ظرافت مینیاتور این سرزمین را در دل خود داشت. خط‌هایی که گاه نسیم کویر بود، گاه فریاد یک سرزمین، گاه زمین را به اوج آسمان پیوند زد و گاه آسمان را به حضیض کشاند.

در این دوران بود که پیوند رئالیسم و سوررئالیسم در نقاشی‌های او با چنان تبحری انجام شد که تشخیص آن غیرممکن گشت. سوررئال‌هایی که از هر واقعیتی واقعی‌تر بود و بیننده آشنا با پوست و استخوان آن ‌را احساس کرد.

در سال ۱۳۴۶ برای خدمت سربازی به شهرهای خاش، ایرانشهر، زابل، زاهدان و سراوان که از فقیرترین نقاط ایران بود رفت. این دوران که بیش از دو سال به طول انجامید نفس به نفس با مردمی که با فقر و مرگ مبارزه می‌کردند هم نفس شد. تأثیر شگرف این دوران چنان شیدایی در او ایجاد کرد که اثر آن تا همیشه در نقش‌های وی ماند. دلیل طولانی شدن خدمت سربازی وی آن بود که از همکاری با هیأت برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله سرباز زده بود.

خواهر‌زاده مهندس جاوید که در دانشگاه تهران گرافیک خوانده و شاگرد استاد ممیز بوده است، سال آخر یک روز از قول ایشان به ممیز سلام می‌رساند و ممیز می‌گوید: «جاوید، نابغه هنر نقاشی ایران است.»

 جاوید به هیچ وجه اهل خودنمایی نبود، حتی فرزندانش بسیاری از کارهای پدر را در حوزه معماری نمی‌شناختند. ماهان، پسر دوم ایشان که راه پدر را در معماری ادامه می‌دهد، نقل می‌کند که چندین بار پیش آمد که ساختمان‌هایی را دیده بود و از سبک معماری آنها خوشش آمده و آنها را به پدر معرفی کرده بود و بعد متوجه شده بود که این کارها کار پدرش بوده است که تا پیش از این حرفی در مورد آنها نشنیده بود.

 یکی از این ساختمان‌ها، خانه شخصی مهندس کمونه در توانیر، دومی بنایی در دزاشیب و سومی موزه پول. ایشان آنقدر پلان معماری دیده بود و کار کرده بود که واقعاً بسختی می‌شد از پلان‌هایش ایرادی گرفت و هر کسی در خانه‌های ساخت وی زندگی می‌کرد، به این موضوع اذعان داشت و از طراحی فضاها لذت می‌برد. آجر سه‌سانتی را خیلی دوست داشت و خانه‌ای که اکنون در نیاوران در آن سکونت دارند از کارهای خود ایشان است.

اما بی‌شک آغاز شکوفایی معماری جاوید را باید دهه ۵۰ دانست. در این دوران سبک خاص خود را که در آن شیفتگی به معماری این سرزمین به وضوح هویدا است را عرضه می‌کند. حاصل این دوران خلق آثار ماندگاری از جمله خانه دکتر شوشتری و خانه کریمی در همدان است.

مانلی پسر ارشد جاوید که مهندس عمران است، در مورد اینکه وجه معماری در ضیاء جاوید قوی‌تر است یا وجه نقاشی، معتقد است که معماری امری‌است که کاملاً شخصی نیست و عوامل متعددی از جمله کارفرما و دیگران نیز در آن دخالت می‌کنند و مؤلفه‌های متعددی در آن حضور دارند. اما نقاشی محصول ذهن هنرمند است که هیچ قید و‌ بندی بر آن مترتب نیست و نقاش می‌تواند هر آنچه می‌خواهد بر بوم بیاورد، بدون آنکه دخالت بیرونی بر آن وجود داشته باشد و محدودیت صرفاً در قالب تکنیک و ابزار است و آن نیز به خلاقیت و مهارت هنرمند بستگی دارد که ایشان در نقاشی حائز این ویژگی‌ها بودند.

در مورد تصویرگری‌های جاوید برای احمد شاملو پرسیدیم و اینکه آیا او برای کسی دیگر تصویرگری کرده است و از همسر ایشان شنیدیم که به‌طور ویژه چنین اتفاقی نیفتاده است، اما مثلاً دوستانی از ایشان درخواست کرده‌اند که برخی نقاشی‌های وی را به‌عنوان جلد کتاب استفاده کنند که مهندس جاوید نیز در این زمینه بسیار منیع الطبع بود و مخالفتی نمی‌کرد. قفس شطرنج مسعود خیام و بودای ع. پاشایی از جمله کتاب‌هایی هستند که طرح روی جلد آنها کار ضیاء جاوید بوده است.

 مهندس جاوید در ترجمه کتب تخصصی معماری نیز دستی داشت و به همان میزانی که در نقاشی و معماری، دقیق و جزئی نگر بود در ترجمه نیز ظرافت و دقت نظر خاصی داشت و در انتخاب و گزینش واژگان معادل و ترجمه صحیح متون وسواس زیادی به‌کار می‌برد که در سه کتاب منتشر شده از وی می‌توان به این امر پی برد.

اما به اعتقاد مانلی دلیل تصویرگری کتاب‌های احمد شاملو این بود که هر دوی آنها به نوعی دغدغه اجتماعی داشتند و به دنبال فانتزی‌گرایی محض نبودند و مفاهیم جدی در کار هر دو دیده می‌شود. در هنر روراست بودند و از طریق شعر و نقاشی به‌دنبال انتقال مفاهیم اجتماعی بودند. نخستین تماس آنها نیز چنین چیزی را تأیید می‌کند. اینکه برای تصویرگری دخترای ننه دریا نقاشی‌های جاوید مورد پسند شاملو قرار بگیرد، نشان دهنده چنین اشتراک فکری است که باب آشنایی آنها می‌شود. چنین اتفاقی ریشه در نزدیکی ذهنی افراد دارد. اینکه کسی اشعاری به پیچیدگی شعر شاملو را به تصویر درآورد و شاعر از تصاویر لذت ببرد و بگوید که «پوست شعر مرا کنده»، اتفاق بسیار نادری‌است.

همسر استاد معتقدند که اغلب تصاویر روایت جاوید است از شعر شاملو، البته در مواردی نیز شاعر و تصویرگر مدت‌های طولانی در مورد شعر، گپ و گفت‌و‌گو داشتند و شاید این صحبت‌ها در محصول نهایی مؤثر بود، اما در بسیاری موارد نظیر تابلوهای ۱۲گانه «جدال با خاموشی» این آثار به‌صورت مجزا از یکدیگر خلق شده‌اند.

ضیاء جاوید پرتره‌های منحصر به‌فردی نیز دارد که در مواردی به تصویر محکمی از آن چهره بدل شده‌اند. جاوید از احمد شاملو، نصرت رحمانی، صادق هدایت، نیما یوشیج، صمد بهرنگی، خسرو گلسرخی و مهدی اخوان ثالث چهره کشیده و از مولانا و حافظ پرتره‌نگاری کرده است.

جاوید با مشاهیر معماری مانند حسین امانت (معمار برج آزادی) دوست و هم‌دانشگاهی بوده و مراوده کاری داشته است. آنها در خدمت سربازی نیز همدوره بوده‌اند. عطا امیدوار معمار و نقاش نیز از جمله دوستان ضیاء جاوید است. با کامران دیبا نیز مدت کوتاهی در دفتر نظام عامری همکار بوده‌اند.

در مسابقه طراحی سردر ورودی دانشگاه علم و صنعت نیز، طرح منتخب، طرحی از ضیاء جاوید بود که البته هرگز اجرا نشد، اما تا مدت‌ها به‌عنوان نشانه روی کتاب‌ها و اسناد دانشگاه استفاده می‌شد.

ایشان در رشته تخصصی خود نیز انسانی همه فن حریف بود. در یکی دو مسابقه معماری هم شرکت کرد که از جمله طرح موزه یاسوج وی برنده نخست شد. در حالی‌ که به‌صورت کاملاً انفرادی کار می‌کرد. ماکت سردر دانشگاه علم و صنعت را نیز خودش با گچ ساخت. بسیاری از کارهای منزل محل سکونت‌شان را نیز جز گچبر‌ی‌ها خودش انجام داده بود.

خطوط نقاشی‌های وی نیز به روایت ماهان اتفاق ویژه‌ای بود. او این قوت را نتیجه مداومت ۷۰ ساله پدر می‌داند. مانند ورزشکاری که هر روز تمریناتش را تکرار می‌کند. جاوید در تمامی قسمت‌های تابلوهایش خطوطی گاه به طول بیش از سه متر به‌فاصله‌های کمتر از سه میلیمتر از هم را طوری رسم می‌کرد که تشخیص دستی کشیده شدن آنها گاه کاری ناممکن بود. او روحیه فوق‌العاده حساسی نیز داشت و زندگی و اتفاقات اطراف را به‌گونه دیگری می‌دید. مسائل اجتماعی برای او بسیار مهم بود و هنر او در خدمت این موضوع بود.

پسران جاوید می‌گویند بچه که بودیم همیشه پای نقاشی بودیم و پدر تفریح دیگری برای ما درست نکرده بود و بوم بود و کاغذ و مداد و رنگ./

منبع: ایران

برچسب‌ها:

نظر شما