شخصی از زیر باران ممتد به خانه رفیقش پناه برد و کاسه و قابلمههایی که در کف اتاق چیده شده و قطرات پیوسته آب را که از سقف درون آنها میچکید، دید. به رفیقش گفت چرا سقف را مرمت نمیکنی؟ در جواب شنید الان باران میآید و زمان تعمیر نیست. به او گفت الان را نمیگویم، وقتی که باران نمیآید مرمتش کن. دوستش گفت در آن زمان ضرورتی ندارد، چون سقف چکه نمیکند. من در تمام مدت مسئولیتهای خود همواره شالوده این مثال را در تفکرات مسئولان مربوط به انواع بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی بهوضوح درک کردهام. به محض وقوع هر نوع بحران، همه مسئولان به تکاپو میافتند و سرتیتر اخبار رسانهها از زوایای مختلف حادثه پر میشود، ولی بعد از مدت کوتاهی همهچیز آرام میشود و خبری از اقدامات مؤثری که باید بکنند یا وعده کرده بودند، دیده نمیشود. (باران بند آمده و سقف چکه نمیکند).
اگر روشنتر به این مقوله نگاه کنیم، با اینکه خوشبختانه شاهد پیشبینیهای خوب سازمان هواشناسی هستیم و دستاندرکاران فرصت سه و چهارروزه دارند، یک بارندگی نسبتا تند، بحرانساز شده و جان و مال مردم را تلف میکند. دراینصورت چه انتظاری میتوان داشت که نتیجه آیندهنگری مسئولان برای پدیدهای مثل زمینلرزه (که نه همچون پدیدههای هواشناختی نظم سالانه و فصلی مشخص دارند و نه مثل آنها پیشبینیپذیر هستند)، مؤثر باشد. اگر روزنامههای ٢٠ سال قبل تاکنون را درخصوص اخبار زلزلهها دنبال کنید، نقش مؤثر مسئولان صرفا بعد از زمینلرزههای مخرب دیده میشود و آنهم بیشتر کمکرسانی، امداد و نجات، بازسازی، اعطای وام و کارهایی از این طیف بوده است. تأثیر کارکرد مسئولان در پیشگیری و فرهنگسازی اینکه مردم در اقدامهای عمرانی خود؛ از ساختن آلونکی برای دامها تا ساخت مجتمعهای مسکونی به این باور (نه به این اطلاع که در کشوری زندگی میکنند که از نظر زلزلهخیزی یکی از قرمزترین ممالک دنیاست) رسیده باشند، تقریبا مؤثر نبوده و حتی شاهد گزارشهای متعدد رسانهای درباره بیمبالاتیهایی در زمینه ساختوسازهایی از گوشهوکنار کشور برای انواع پروژههای مسکونی هستیم.
مسئولان و دستاندرکاران درباره اقدامات و برنامههایی که اجرا کردهاند، هماکنون هر ادعایی داشته باشند، مهم نیست. اگر زمینلرزهای سترگ روی داد و نتیجه آن کمترین تخریب و تلفات باشد و نیاز به حداقل کمکرسانی، بدانند که عملشان به بار نشسته و اگر باز همان آش و همان کاسه آمارهای وحشتناک تلفات، ارسال چادر، پوشاک و... باشد، بدانند که نتیجه مدیریت آنها باعث این فجایع و ضایعه شده است و نه آن پدیده طبیعی و اگر دادگاهی برای محاکمه آنها باشد (که متأسفانه نیست)، قطعا مشکل بتوانند جواب وجدان خود را بدهند.
چه بخواهیم یا نخواهیم، سرزمین ما در منطقه زلزلهخیز قرار گرفته است و خداوند کارش را در تکوین زمین تعطیل نمیکند، چراکه نشانههای حیات زمین، زمینلرزهها، آتشفشانها، توفانها و... هستند. پس هر لحظه باید در این اندیشه و اضطراب باشیم که زلزلهای مهیب در راه است. از طرفی میدانیم که زیرساختهای لازم برای پیشبینی زلزله را (حتی اگر پیشبینیپذیر باشد)، نداریم و میشود حدس زد حتی با پیشبینی زلزله هم اقدامات پیشگیرانه چیزی بهتر از اقدامهای اطلاعرسانی هواشناسی نخواهد شد.
متأسفانه در برنامههای دولت حتی در همه قانون سالانه بودجه کشور، آنچه بیشتر به چشم میآید، پیشگیری از اثرات حوادث و بحرانهای طبیعی قبل از وقوع نیست، بلکه بیشتر به پرداخت خسارات، بازسازی و وامهای بلاعوض یا کمبهره پرداخته شده است. همین قوانین نشان میدهد که موارد پیشگیرانه در مخیله بودجهنویسان و تصویبکنندگان تقریبا وجود ندارد. به بیان دیگر، بهتر است فرهنگسازی نگرش مدیریت بحران ابتدا برای مسئولان باشد تا با اقدامات آنها بتوان بستر فرهنگسازی برای مردم را اشاعه داد. در بندهای ماده ١٦٨ برنامه پنجم توسعه (١٣٩٤-١٣٩٠) موضوعاتی که در امر پیشگیری و کاهش خسارات مؤثر هستند، از قبیل مقاومسازي ساختمانها، الزام رعایت مقررات ملی ساختمان در پروانههاي ساختمانی، مطالعات لازم براي کاهش خطرپذیري زلزله، توسعه شبکه ایستگاههاي شتابنگاري و زلزلهنگاري و پیشنشانگرهاي زلزله بهصراحت آورده شده است. در سال ٩٤ این برنامه تمام شد و پنجبار دولت و مجلس با توجه به این برنامه، قانونهای بودجه سالانه را تصویب و اجرا کردند.
با اطمینان میتوان گفت که اگر بتوانيم به مواردی از این برنامه پنجساله از صد نمره، نمره صد بدهیم، قطعا نمره اجرای بندهای ماده ١٦٨ که ذکر شد، زیر پنج خواهد شد؛ یعنی مردود.
بنابراین اگر میزان آمادگی برای مقابله با خطرهای جانی و مالی ناشی از یک زمینلرزه شدید در آینده را بخواهیم به سه مرحله پیشگیری، مقابله و درمان تقسیم کنیم، سهم هر یک را شاید بتوانیم با اعداد پنج درصد، ٧٠ درصد و ٢٥ درصد برآورد کنیم. به همین دلیل است که مسئولانی که برای ستاد بحران کشور و ستادهای بحران استانها و شهرستانها انتخاب میشوند، افرادی هستند که بیشتر فهم و مدیریت مقابله با بحران را دارند و میتوانند سازمانها و نهادهای مختلف را برای امر امدادگری و کمکرسانی بسیج کنند و نه افرادی با توان برنامههای پیشگیرانه و کاهش خسارت که قادرند از توانهای علمی متخصصان برای مطالعات و برنامهریزی زیرساختها استفاده کنند؛ کاری که در کشورهای زلزلهخیز موفقی همچون ژاپن و ایتالیا در حال انجام است. به امید زمانی که درصد سه مرحله پیشگیری، مقابله و درمان به اعداد ٧٥، ١٠ و ١٥ نزدیک شود.
عضو هيئت علمي مؤسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران
نظر شما