شناسهٔ خبر: 36177 - سرویس مسکن و شهرسازی
نسخه قابل چاپ

اجتماعی‌شدن گردشگری/ نگاه متمایز جهان آینده به گردشگری

جاذبه های گردشگری کیش جهان فردا بدون گردشگری بی‌معناست، نه به این معنی که گردشگری در گذشته نبوده یا در معناداری جهان گذشته تأثیر نداشته است، بلکه به این معنی که گردشگری هنوز اجتماعی نشده بود. فرایند اجتماعی‌شدن گردشگری با رشد اقتصادی از نیمه دوم قرن بیستم و افزایش دسترسی‌ها، آغاز و با خودآگاهی در متن این پدیده اجتماعی، پویا شده است. اما اینکه جهان آینده بدون گردشگری بی‌معناست، بیشتر یک پندار تاریخی است.

به گزارش پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، جهان آینده به گردشگری با نگاهی متمایز خواهد نگریست: نگاهی بنیان‌گذارانه و تجربه تجربیات تکرارناپذیر (دو مؤلفه سازنده در دوره زندگی هر شخص). گردشگری هدفمند، به‌عنوان بخشی از هدایت خود و روایتگر هویتی است که در آن، «لذت و شناخت»، هر دو را از مقوله «خود کامل‌شده» می‌داند. این گردشگری که در آن، فرد به شکل پاسخ به نیازهای روحی و روانی در قالب مراقبت از بدن، نمود می‌یابد، درحقیقت نوعی روایت خاص از زندگی است که هویت و رزومه گردشگر را شکل می‌دهد و مبنای آن، تجربه و تقویت اعتماد بنیادین است؛ چیزی که امروزه، «گردشگری پایدار برای صلح» را در پندار عموم اکثریت بخشیده است. بر این مبنا، گردشگری در حوزه مقولات سیاست‌های رهایی‌بخش و به تبع آن، سیاست زندگی است.

بی‌گمان به موازات برایند نسبت گردشگری در رفتار گردشگران، میزبان، محیط، مرجع تولید گردشگر و جغرافیا (مؤلفه‌های چهارگانه: صنعت گردشگری؛ سیستم تولید؛ مسیر؛ مرجع پذیرش گردشگر براساس مدل لیپر)، رفتارهایی مغایر، همسو، یا فراتر از هنجارهای عمومی بروز می‌کند. این البته شاید آسیب ارزیابی شود. ولی پتانسیل شناخت محرک، به سمت هماهنگی و تعامل خلاقانه و فعالانه در هم‌فهمی و فرهنگ‌پذیری، نقش مؤثری خواهد گذاشت. انسان‌ها، بیگانگان بازمانده از تلاشی تمدن، در جزیره‌ای غریب، نیستند. انسان امروز برای یافتن خود گمشده‌اش، به واکاوی و پویش در طبیعت، تاریخ، تمدن و فرهنگ‌هایی می‌پردازد که در واقعیت، ریشه چیزی است که نبود آن، موجب شکستن پل‌های پیوستگی و موجد فاصله شده است. به این ترتیب، گردشگران با سیر در تکاپوی ناشناخته‌ها، پاسخ به مطالبات خویش، تعامل و ارتباط با دیگران و پل‌زدن به گذشته و بازاندیشی، گذشته خود را دوباره بازسازی و زندگی می‌کنند و زندگی‌نامه خودنوشت از گذشته را به روایت امروز بازنمایی می‌کنند؛ بازاندیشی در نگرش گذشته و چگونه‌دیدن که حاصلش بهبود صلح و هم‌گرایی است. نخستین اثر این، روایت گذشته به زبان آینده است. 

گردشگری، تجمیع گذشته و آینده در حال است؛ مواجهه فعالانه با هستی در بستر زمان و حال. گردشگری و سفر، مبانی اجتماعی - اقتصادی نیز دارد: برای شناخت، مطالعه، سلامت، اقتصاد، لذت، سیاست و... در بخشی از محیط پیرامونی اجتناب‌ناپذیر. انسان‌ها چیزی به نام گذشته اختصاصی و... ندارند. گذشته، تفسیری است که فرد از نتایج فعالیت‌های پیشین - نه درونی، بلکه بیرونی و در معرض بازتابی خاص در تلقی فرد- دارد. آینده نیز، تصور و آرمانی است که به صورت آرزو در ذهنیت و تلقی فرد برای فردا شکل می‌گیرد که فقط با بازتاب بیرونی در صورت تحقق، موجودیت آن قابل بررسی است. تبلیغات اما محیط را از طبیعت آن خارج مي‌كند و درواقع نوعی بازتاب می‌دهد که جاذب باشد.

گردشگری ضمن واکنش به جذابیت‌های ناشی از تبلیغات یا ادراک ذهنی متأثر از گذشته و تلقی به آینده، ظرف برداشت نوینی از جغرافیاست که قابلیت تعمیم به کل را داراست؛ نکته‌ای که تقویت‌کننده جهانی‌شدن و بسترساز مدیریت جهانی است.

گردشگری مانند فعالیت سیاسی، در سطح معقولی از استقلال معیشتی میسر است. جدا از هدف گردشگری اقتصادی- به انگیزه تجارت و دادوستد- در سایر موارد، گردشگری در جست‌وجوی معنابخشی به زندگی، مستلزم سطحی از توانمندی اقتصادی است تا سفر به‌عنوان بخشی از زنجیره سبد اقتصادی خانوار- بخشی از زندگی - قرار گیرد.

جهان فردا بدون گردشگری بی‌معناست، به این معنی که گردشگری، مقوله بین‌الاذهانی است. یعنی موجد یک اجماع بر ضرورت سفر و دیدن و شناختن است که بر شکل‌دهی زندگی به صورت معنادار دلالت دارد. معانی بین‌الاذهانی، سازنده قالب‌های اجتماعی‌ای هستند که افراد در آن جای دارند. نکاتی که خاصیت همگانی و مشترک می‌یابند. با این تحلیل، گردشگری یک عمل اجتماعی است. عمل اجتماعی، عملی است که مطالبه عمومی بر آن وجود دارد و ملازم آزادی و هنجارهای تابعه آن: آزادی، حسن‌نیت، انتخاب و عقلانیت است. حق مردم بر دولت‌ها، برنامه‌ریزی برای توسعه، رفاه و تأمین شادمانی عمومی است. بنا براین، سیاست‌گذاری مناسب برای رونق گردشگری، مطالبه و حق مردم و تکلیفی بر دولت‌هاست. همان‌گونه که گسترش آزادی‌های مشروع؛ تحقق دموکراسی؛ گردش اطلاعات؛ قانونمندی و سایر مؤلفه‌های حکمرانی خوب!

 گردشگری یک مقوله اجتماعی‌شده است و طبعا دولت‌ها نمی‌توانند و نباید در مسیر آن بازدارندگی ایجاد کنند. دولت‌ها و نهاد سیاسی، باید با سیاست‌های مثبت و مطلوب و دیپلماسی تعامل‌گرا و فعالانه، بسترساز رونق گردشگری باشند. دسترسی به امکان تردد و الزام به حسن تعامل مدیریت‌ها در جغرافیای سیاسی، یعنی رفتن به سوی پیوستگی به کل بزرگ‌تر- جهانی‌شدن، کسب لذت و شادی؛ تجربه تجربیات تکرارناپذیر و ارزش‌های بنیان‌گذارانه برای بهترزیستن؛ رهایی از سنت‌های محدودیت‌برانگیز و...، جزء مؤلفه‌های پایه‌ای زندگی انسان امروز است.

منبع: شرق

نظر شما