شناسهٔ خبر: 38193 - سرویس وزارتی
نسخه قابل چاپ

وزیر راه و شهرسازی مطرح کرد:

نبرد آگاهی و گمراهی؛ تله پوپولیسم در انتخابات دوازدهم/ رقص تند خیابانی پوپولیسم بر روی صحنه سیاست ایران

عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی در مطلبی در خصوص تله پوپولیسم در انتخابات دوازدهم که در کانال تلگرام خود منتشر کرده آورده است: با ظهور و تجلی پوپولیسم افراطی در سال ۱۳۸۴ در عرصه سیاست در ایران، اظهارات گمراه‌کننده تبدیل به رویه معمول از سوی برخی سیاست‌مداران در مصدر قدرت شد، واقعیت آن است که پدیده پوپولیسم جان سخت‌تر از آن است که به‌سادگی تسلیم واقعیت شود، از در که بیرون رود از پنجره باز می‌گردد.

به گزارش پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی در خصوص ظهور و تجلی پوپولیسم افراطی در کانال تلگرامی خود اینطور بیان می‌کند: با ظهور و تجلی پوپولیسم افراطی در سال ۱۳۸۴ در عرصه سیاست در ایران، اظهارات گمراه‌کننده تبدیل به رویه معمول از سوی برخی سیاست‌مداران در مصدر قدرت شد. هرچند با تشخیص هوشمندانه مردم در انتخابات یازدهم، حنای پوپولیست‌ها و شیوه‌های تبلیعاتی آنان تا حد زیادی رنگ باخت، ولی واقعیت آن است که پدیده پوپولیسم جان سخت‌تر از آن است که به‌سادگی تسلیم واقعیت شود. از در که بیرون رود از پنجره باز می‌گردد.

با توجه به عدم تعهدی که در نهاد این رویکرد وجود دارد، پوپولیست‌ها هر لحظه خود را در لباس جدیدی می‌آرایند و حضور جدیدی پیدا می‌کند. هر چند، این قلم بر این باور است که هر ماری، مارمهره ندارد و هر کسی نمی‌تواند نقش راهبر پوپولیستی را ایفا کند؛ حتی اگر از ایراد هیچ اتهامی فروگذار نکند و از دادن هیچ وعده‌ای دریغ ننماید. افزون بر این، با توجه به عملکرد و سیاست پرمخاطره آنان در دولت گذشته، مردم ایران نمی‌توانند به آنان و وعده‌های پوشالی و بی‌پشتوانه‌شان اعتماد کنند. با این وجود، فهم سازوکار تبلیغی آنان در تشخیص تله‌ای که پوپولیسم برای افکار عمومی پهن کرده‌است، خالی از لطف نیست. 

به گمان من، آقایانی که خود را برای رقابت در انتخابات ریاست‌جهوری پیشِ رو آماده کرده‌اند کم‌وبیش از درک این حقیقت غافل مانده‌اند که با یک جامعه چندپاره و حرکت پوپولیستی کم‌سابقه از نظر تاریخی در ایران و بسیار بی‌محابا از حیث آمادگی هزینه‌کردن منابع نسل‌های فعلی و آتی برای پیروزی در این رقابت روبرو هستند. این وضعیت را در راهبردهای اتخاذی و اظهارات منطقی برخی از آقایان در نقد وضع موجود و یا تبعیت برخی دیگر از آنان از منطق پوپولیستی بدون درکِ ماهیت و سازوکارهای آن آشکارا می‌توان دید.

این نقدها اغلب فارغ از این حقیقت صورت می‌گیرند که پوپولیسم نقد ندارد و سراب آزمون شدنی نیست. نداشتن تحلیل صحیح از وضعیت پوپولیستی حاکم بر دولت موجود و شیوه‌ی کارِ آن، موجب اتخاذ سیاست‌های رویارویی ناصحیح از سوی رقبا می‌شود و از هم‌اکنون آنان را در وضعیت شکست قرار می‌دهد. این یادداشت بطور گذرا به شناخت مولفه‌های حرکت‌های پوپولیستی و فرایندهای ارتباط‌گیری آن با جامعه به ویژه در ایران می‌پردازد. شاید توسعه‌ی آگاهی از سازوکار پوپولیسم کمک به ارتقا و بهبود برنامه‌های نامزدهای انتخاباتی به‌طور عام گردد.

پوپولیسم در كشورهای گوناگون دارای آثار مثبت و منفی متفاوت و با مراتب مختلفی بوده است، لیكن از آنجا كه عمدتا با فریب، ناكارآمدی، اتلاف منابع و توسعه استبداد همراه بوده است، تصویر عمومی آن در سطح جهان منفی است. هرچند این پدیده در كشورهای مختلف عمدتا در بستر رویكرد راست افراطی ظهور و توسعه یافته‌‌است، اردوگاه چپ نیز از آن بی‌بهره نبوده‌است. در میان رهبران پوپولیست، هیتلر یك نمونه تمام عیار است.

 البته همقطاران وی چون موسولینی و استالین نیز از دو اردوگاه متفاوت نمونه‌های قابل ذكر دیگری هستند. در دوره‌ی متاخر و نزدیكتر به ما می‌توان از بوش (پسر)، ساركوزی و برلوسكونی نام برد. هرچند برخی خانم تاچر را نیز در این ردیف طبقه‌بندی می‌كنند. پوپولیست‌ها با عبور از رهبران و نهادهای اجتماعی و مخاطب قراردادن مستقیم توده‌های مردم، موتور حرکت خود را به‌راه می‌اندازند و سعی در بی‌اعتبار سازی هر آنچه دربرابر آن قرار‌گیرد دارند. این حرکت‌ها معمولا ضد برنامه‌ریزی معمول و با مخالفت آشکار با یک و یا گروهی از نخبگان و یورش به توافق‌ها و قراردادهای بین‌المللی که توسط مسئولان پیشین تایید و امضا شده‌اند شکل می‌گیرند. ملی‌گرایی افراطی که ظرفیت برانگیزاننده‌ی قوی دارد، به عنوان یک راهبرد اساسی عنصر شتاب‌دهنده‌ی حرکت‌های پوپولیستی است.

رقص تند خیابانی پوپولیسم بر روی صحنه سیاست ایران

مهم‌ترین ویژگی پوپولیسم ماهیت ضد نخبگی، ساختارشکنی و بی‌اعتبارسازی نهادهای اجتماعی به‌ویژه نهادهای مرجع است. رهبران پوپولیست با متهم ساختن یک و یا گروهی از نخبگان به سوءاستفاده از قدرت، فساد و ویژه‌خواری با یک تیر چند نشان می‌زنند. آنان با درگیر شدن با بزرگان، موقعیت خود را در جامعه ارتقا می‌دهند.

این یک مثل قدیمی است که برای آنکه کسی خود را در جامعه بسیار بیش از آنچه هستی نشان دهد باید با بزرگتر از خود درگیر شود. در این ارتباط برد و باخت مهم نیست. همین‌که درگیری رخ دهد و بزرگ‌تری به دام شما بیفتد و تن به درگیری دهد، آن شخص به هدف خود رسیده‌است. این همان اتفاقی است که در انتخابات سال ۱۳۸۴ رخ داد. در آن سال سر جمع گروهی از نخبگان به این نتیجه رسیدند که باید از آقای هاشمی برای حضور در انتخابات دعوت کنند و ایشان نیز پذیرفت. البته اجماعی در نخبگان در آن سال صورت نگرفت و از هر دو اردوگاه کسان دیگری نیز به صحنه رقابت آمدند. این بهترین وضعیتی بود که برای رقیب اصلی می‌توانست رخ دهد.

او که با ساختار شکنی در اردوگاه خود از سد تمام نهادهای مرجع عبور کرده بود و موجب بی‌اعتباری آنها؛ به‌ویژه نهادها و سازمان اجتماعی اصول‌گرایی شده‌بود، با استفاده از اختلاف میان نخبگان، هیچ‌گاه نخبه اصلی را رها نکرد و تمام حملات خود را متوجه آقای هاشمی رفسنجانی نمود که سیبل اصلی بود. بدین‌ترتیب، از پلکان ایشان بالا رفت و خود را هم‌تراز ایشان به جامعه معرفی کرد. او در سال ۱۳۸۸ نیز مجددا همین سیاست را در پیش گرفت و با انتساب رقیب به ایشان و سایر نخبگان بار دیگر همان برنامه را اجرا کرد.

 راهبرد ضدنخبگی، یک راهبرد بنیادین در حرکت‌های پوپولیستی است و به‌طور مرتب باز تولید می‌شود. لذا هر از چندگاهی فقط سمت و سوی یورش تغییر می‌کند و گروه جدیدی از نخبگان هدف قرار می‌گیرند. آخرین نمونه‌ی اجرای این راهبرد را؛ فارغ از ارزش‌گذاری بر محتوای آن  در اجرای نمایش درون مجلس و بی‌حرمتی به روسای دو قوه دیدیم. البته در آینده می‌توان انتظار داشت کسان دیگری مورد هدف قرار گیرند.

داستان بی‌اعتبارسازی نهادهای مرجع منحصر به رقیبان انتخاباتی نیست. یکی از روش‌های بسیار مهم و معمول یارگیری در حرکت‌های پوپولیستی، فضا سازی برعلیه آنهاست؛ چرا که نهادهای مرجع به عنوان مراکز کنترل اجتماعی بر روندهای عمومی نظارت دارند. حرکت‌های پوپولیستی اساسا ضد کنترل بوده و نسبت به هر نظارتی در هر سطحی حساسیت منفی دارند، لذا اقدام به تخریب، تحقیر و بی‌اعتباری نهادهای مرجع می‌کنند و آنها را مجبور به پیروی از خود می‌کند. نمونه واقعی آن در ایران، حمایت از روی اکراه اصول‌گرایان از رییس جمهور پیشین است.

 از سال ۸۴ به این سو بیش از آنکه نهادهای اصلاح‌طلبی مورد تخریب قرار گیرند، سازمان اجتماعی اصول‌گرایان در کانون یورش بود. از این رهگذر، این سازمان به‌جای هدایت، حمایت و نظارت بر فرد منتسب به خود، می‌بایست برای تداوم حضور خود صرفا از او تبعیت کند و به نحوی اقدامات او را توجیه نماید. و امروز پس از هشت سال، هنوز نتوانسته خود را از آن وضعیت نجات دهد.

نهادهای مرجع هم‌چنانکه موافقانی دارند، مخالفانی نیز دارند. به قول فردوسی: بزرگ آنکه او را بسی دشمن است. دشمنان و مخالفان بزرگان در کنارِ تازه‌واردان جویای نام مخاطبان اصلی رهبران پوپولیست هستند. از همین رواست که داستان درگیر شدن و بی‌محلی به نهادهای مرجع اعم از مراجع تقلید، مجلسیان، قاضیان، متخصصان، نخبگان دانشگاهی به ویژه متخصصان علوم انسانی؛ اقتصاد، جامعه شناسی و سیاست، سیاستمداران، برنامه‌ریزان، حرفه‌‌ورزان، انجمن‌ها و نهادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، حرفه‌ای، صنفی در دستور کار آگاهانه این حرکت است. مخالفت آشکارا با موضوعات مورد حساسیت مراجع تقلید تصادفی نیست.

 انتصاب‌های شگفت و گماشتن افرادِ بی‌تخصص در سمت‌هایی که حتی امکان برقراری ارتباط سطحی با موضوع مورد ماموریت ندارند، بیش از آنکه تقدیر از اطرافیان باشد، بی‌اعتبار سازی نخبگانی که پیش از این، در این سمت‌ها انجام وظیفه می‌کرده‌اند، می‌باشد. به همین سیاق، بازنشسته نمودن پیش از موعد متخصصان و مدیران ارشد دوائر و صنایع دولتی و استادان دانشگاه‌ها؛ تحت عنوان جوان‌گرایی نیز نشان دادن درِ باغ‌سبزی است به تازه‌واردان که با بیرون راندن آنان جا برای شما باز خواهد شد.

پوپولیست‌ها با بزرگ‌نمایی نقاط ضعف پیرامون بزرگان و مخاطب قراردادن مستقیم توده‌های مردمی از یک سوی، امکان نقد ایده‌ها و شعارهای پرهزینه‌ی خود را از نخبگان و منتقدان جامعه سلب می‌کند، و از سوی دیگر امکان هم‌زادپنداری را در میان مخالفان آنان فراهم می‌کنند و بدین ‌ترتیب در جامعه یارگیری می‌کنند. شعار مردی از میان مردم در این چارچوب کارکرد دارد. آنان این پیام را به توده‌ها منتقل می‌کنند که عده‌ای گردن‌کلفت حق شما را خورده‌اند و ما در جهت بازگرداندن حقوق از دست‌رفته شما به شما هستیم و آنان نمی‌گذارند.

طرفه آنکه خود مهم‌ترین متحدان آنان هستند. بدین‌ترتیب، با قطبی‌کردن جامعه و ایجاد شکاف اجتماعی، تمام ناکارآمدی‌های خود را در پشت این اختلاف ملی پنهان می‌سازند. از این روی، داستان بگم‌بگم و نمی‌گذارند در این رویکرد پایانی ندارد و هر روز به شکلی طرح می‌شود. عنوان‌هایی چون هر وقت ما می‌خواهیم پولی در جیب مردم بگذاریم عده‌ای با آن مخالفت می‌کنند و مطالبی از این دست، بنیان تبلیغی این مسلک است.

در این رهگذر، این حرکت در ساختار شکنی برای خود هیچ خط قرمزی قائل نیست. این همان اهرمی است که به آنها حرکت و پویایی بی‌پایان می‌دهد و تمام رقبا از آن محرومند؛ چرا که آنان خود را متعهد به ساختارهای اجتماعی و مشخصا قانون اساسی می‌دانند و اینان قانون اساسی را هر روز آن‌طور که به نفعشان است تفسیر می‌کنند.

معمولا این حرکت‌ها عناصری از چپ و راست را به هم ترکیب می‌کنند و چنین وانمود می‌کنند که دارای منافع هر دو اردوگاه بدون مضار آنها هستند. لذا ضمن حمایت از سیاست‌های توسعه مداخله دولت در اقتصاد چون ساخت مسکن و یا افزایش یارانه‌ها که ملازم با بزرگ‌شدن دولت است، شعار ضد توسعه دولتی سر می‌دهند. از خصوصی‌سازی گسترده پشتیانی می‌کنند، در عین حال، با بنگاه‌های بزرگ و مولد ارزش افزوده‌ی ملی به‌ویژه نهادهای مالی سرِ مخالفت می‌گذارند و با طرح شعار عدالت، چنین وانمود می‌کنند که این نهادها ابزارهای بهره‌کشی از ملت هستند و آنها در صدد بازتوزیع منابع آنها به طور عادلانه در بین ملت به ویژه کارگران و کشاورزان هستند.

 به این شعارها توجه کنید: "سرمایه‌داری در کلیت ویران خواهد شد. تمام مردم آزاد خواهند گشت. ما در حال جنگ با یهود و یا سرمایه‌داری مسیحی نیستیم. ما با نهاد سرمایه‌داری در حال جنگیم. ما مردم را بطور کامل آزاد خواهیم ساخت...از نظر ما واژگان اشتراکی و ملی مترادف هستند". اینها سخنان یک مارکسیست نیست. اینها سخنان هیتلر در سخنرانی‌اش در مونیخ در آوریل ۱۹۲۲ است که سخت‌ترین جنگ را با روسیه کمونیست نمود. 

از هنرهای اصلی رهبران پوپولیست، کوچک‌نمایی مشکلات و تبدیل مسائل بسیار پیچیده به مسائل بسیار پیش‌پا افتاده و ساده است که همگان راه‌کار آن را می‌دانند. در این چارچوب، با برجسته‌سازی یک لایه بسیار سطحی از مسائل بسیار پیچیده کشور اعم از مسائل سیاسی، بین‌المللی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و تبدیل آن به سفید و سیاه، صفر و یک، ۴درصدی و ۹۶درصدی، و یا با ما و یا بر ما؛ هم می‌توان تمام مطالب را به‌طور ساده برای عموم مردم بیان کرد و هم هرکس به مخالفت برخاست، او را با عنوان‌های زیاده‌خواهی، خودباختگی، ضعیف‌النفس بودن، ضدِ مردمی، و حتی وابسته و ضد ملی و یا اخیرا ۴درصدی متهم ساخت. 

افراد با مراجعه به حافظه خود می‌توانند برای موارد فوق ده‌ها نمونه از بیانات رییس جمهور پیشین را بیابند. به عنوان‌ها و مضامین زیر توجه کنید؛ تصور می‌کنم برای همگان آشنا باشد: بورس قمارخانه است و من اگر انتخاب شوم بساط این قمارخانه را جمع خواهم کرد، ساختمان بورس را باید به کودکستان تبدیل کرد، منابع بانکی باید به‌طور عادلانه توزیع شوند، تخصیص منابع بانکی به طرح‌های زودبازده، تخصیص ۵۳% منابع بانکی به مسکن مهر، بخشودگی بدهی کشاورزان به بانکها در سفرهای استانی، پرداخت بخشی از هزینه یارانه‌ها از منابع بانکی، هیچ‌کس جرات نداشت که طرح هدفمندی یارانه‌ها را اجرا کند، به هر خانوار ایرانی هزار متر زمین واگذار خواهد شد، انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست، هولوکاست یک دروغ است، قطع‌نامه‌ها کاغذپاره هستند، ما اگر یک تاب دور خودمان بزنیم مسائل ایران را حل می‌کنیم لیکن، باید به فکر حل مسائل جهان باشیم، هر روز از سراسر دنیا با ما تماس می‌گیرند و می‌خواهند که مشکلاتشان را حل کنیم، مشکلات ارزی ناشی از مداخله عده‌ای سودجو در بازار از جمله شهرداری تهران است و نهایتا اینکه نمی‌گذارند و اگر بگذارند چه‌ها که نمی‌کنیم.

این‌بار نیز شهرداری که امکانات زیستی نسل موجود و نسل‌های آتی مردم تهران را به حراج گذاشته است و متحد اصلی سوداگران و دلالان است، و به هیچ قانونی پایبند نیست، به تبعیت از فرد پیشین و با چاشنی ترامپی، ملت ایران را به دو گروه ۴درصدی و ۹۶درصدی تقسیم می‌کند و راست‌راست به دوربین نگاه می‌کند و به دروغ اقدامات خود را به دیگران نسبت و خود را طرفدار ضعفا نشان می‌دهد. واقعا پدیده عجیبی است.

 وعده‌های دروغین، پوشالین و غیر قانونی می‌دهد و هرچه رییس و نمایندگان مجلس می‌گویند این صحبت‌ها اعتباری ندارد هم‌چنان ادامه می‌دهد، مدیریت بی‌قانون و فردگرایانه خود را مدرن و مدیریت قانون‌‌مدار دیگران را سنتی و از رده خارج معرفی می‌کند. علیرغم تمام مشکلاتی که در مدیریت خود داشته‌است، خود را مظهر توانایی و دیگران را مظهر ناتوانی معرفی می‌کند.         

این سبک بیان هرچند از منظر نخبگان و اندیشمندان حقیر و عوام‌فریبانه به نظر می‌آید، لیکن در عمل، واجد قدرت انتقال قوی یک پیام بسیار ساده است. در این رویکرد، گزاره‌ها و جملات اعلامی به خودی خود فاقد ارزشند. آنچه ارزش دارد، پیام ضمنی است که شیواتر از بیان آشکار به مخاطب منتقل می‌شود. هرچند اکثر موارد اعلامی از سوی پوپولیست‌ها عاری از حقیقت است، با جسارت هر سخنی را بر زبان می‌اورد. نامزدهای انتخاباتی در برابر این موضع تبلیغی، اغلب به قول معروف آچمز هستند. چرا که رفتار متقابل را اخلاقی نمی‌دانند. و حتی اگر بخواهند عینا اقدام کنند، ظرفیت اجرای آن را دارند. 

ایجاد تردید در رعایت منافع ملی در توافق‌های بین‌المللی قبلی و یورش به دولت‌های پیشین نیز از راهبردهای تکرار شده توسط اکثر رهبران پوپولیست در کشورهای مختلف جهان است. به عنوان نمونه، هیتلر همواره امضاکنندگان پیمان ورسای (۱۹۱۹) پس از جنگ جهانی اول به‌شدت سرزنش می‌کرد که ارتش آلمان را متلاشی، استقلال کشور را واگذار و ملت آن را برای ده‌ها سال بدهکار ساخته‌‌اند. آنان، مدیران پیشین را به عدم شجاعت، درک ناصحیح شرایط بین‌المللی، خودباختگی و عدم توان در ایفای منافع ملی متهم می‌کنند. و فراتر آنکه با خلاصه‌سازی و ساده‌سازی تمام سیاستِ خارجی در یک موضوع خاص، می‌توانند موضوع را تبدیل به خواسته‌ی مردم و فراتر غرور ملی کنند و ظرفیت بسیج ملی را فراهم سازند.

جریان ضد خارجی زمینه شکل‌گیری جریان ملی‌گرایی افراطی را در اختیار حرکت‌های پوپولیستی قرار می‌دهد. از منظر جامعه‌شناختی، مدرن‌سازی جوامع سنتی موجب شکل‌گیری تضاد گسترده‌ای بین طبقه متوسط و سنت‌گرایان می‌شود. درحالیکه طبقه متوسط خاستگاه اصلی نخبگان جدید است، احساسات پوپولیستی دو سوی طیف نخبگان سنت‌گرا؛ و تازه‌واردان، توده‌های کم‌سواد و با درآمد پایین را به هم پیوند می‌دهد.

 آنچه می‌تواند نه تنها این مجموعه به‌شدت نامتجانس را به هم‌پیوند دهد، بلکه موجب یارگیری جدید از طبقه متوسط و سایر اقشار گردد تاکید بر ملی‌گرایی است. لذا سازمان میراث فرهنگی و گردشگری که در هیچ‌یک از دولت‌ها از اهمیت یکم برخوردار نبود، در دولت پیشین تبدیل به مهم‌ترین سازمان مباشر اجرای خواسته‌های عمومی دولت می‌گردد. استرداد منشور کوروش با چفیه و تفصیلات فراوان در دستور کار قرار می‌گیرد. مکتب ایرانی با جنجال فراوان طرح می‌شود. و حس برتری مردم ایران به سایر ملل به انحای مختلف و درموقعیت‌های متفاوت به ملت القا می‌شود. نمونه بکارگیری همین سیاست را می‌توان در تجربه سایر کشورها و عواقب شوم آن جستجو کرد. برتری‌طلبی المان‌ها در دوره نازی‌ها این کشور را گرفتار کرد و در روسیه، روس‌ها را با درگیری‌ها درونی گسترده در دوره استالین مواجه ساخت. به نظر می‌رسد نامزدهای متعهد به چارچوب‌های معهود جمهوری اسلامی شانس طرح چنین شعارهایی را ندارند. مضافا آنکه سوابق و لواحق آنان نیز به آنها اجازه طرح چنین شعارهایی را نمی‌دهد. گرچه طرح شعارِ ملی‌گرایی با ظاهر اصول‌گرایی جریان حاکم نیز سازگاری ندارد لیکن، در چارچوب حرکت‌های پوپولیستی هیچ حد و مرزی برای استفاده از ابزارهای مختلف برای بیرون راندن رقیب از صحنه وجود ندارد.

هر ماری مارمهره ندارد

از منظر ارتباطی که بسیار هم مهم است، فهم فرایندهای شکل‌گیری و گسترش حرکت‌های پوپولیستی مستلزم یک تفکیک قاطع بین فرایندهای اقناع‌سازی و فرایندهای اجماع سازی بر مبنای منطق علمی است. پوپولیست‌ها اغلب از توانایی قابل توجهی در اقناع و جلب توجه توده‌ها برخوردارند. لیکن، ضرورتا سخن منطقی بر زبان جاری نمی‌سازند. در برابر، فن‌سالاران اتکای گسترده‌ای بر برنامه‌ریزی علمی دارند، لیکن لزوما قدرت اقناع مردم و ایجاد حرکت اجتماعی را ندارند. در یکی از برنامه‌های تبلیغاتی نامزدهای ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴، مجری از رییس دولت پیشین پرسید که برنامه‌ی شما برای تمرکززدایی چیست. پاسخ هر چند فاقد هرگونه منطق عقلی بود، لیکن از نظر اقناع مخاطب فوق‌العاده بود.

 وی گفت، ما ابتدا روستائیان را در روستاها تثبیت می‌کنیم، سپس مهاجرت شهر به روستا راه می‌اندازیم و این شدنی است. هر سه این گزاره‌ها از منظر علمی ناصحیح بود. نه می‌شد روستائیان را در روستاها تثبیت کرد، چون روستاها فاقد چنین ظرفیت اقتصادی نیستند و نه می‌شد طرح مهاجرت شهر به روستا درانداخت و نه شدنی بود هم چنانکه پس از هشت سال نشد و آمار سال ۹۵ کاهش ۲درصدی جمعیت روستایی آن را نشان داد.

 لیکن نحوه‌ی بیان آرام و از موضع یقین و اطمینان گوینده به‌قدری دلنشین بود که مخاطب معمولی قانع می‌شد که این کار شدنی است. خوب بخاطر دارم که در مقابل یکی دیگر از نامزدها، خودش را به آب و آتش می‌زد که اثبات کند که این کار ناشدنی است و اساسا اجرای سیاست عدم تمرکز معادل مهاجرت از شهر به روستا نیست. لیکن هر چه بیشر توضیح می‌‌داد سخنانش برای عامه و حتی مجری نامفهوم‌تر به نظر می‌رسید. عبارت‌های شدنی است و ما می‌توانیم از منظر روانشناسی اجتماعی بسیار اطمینان‌بخش هستند.

فراتر آنکه، حسِ خوبِ توانا بودن را به مخاطب می‌دهد. این بیان ارتباطی جانشین تمام فرایندهای علمی و برنامه‌ریزی شد که لزوما افراد فاقد تخصص نمی‌توانستند با آنها ارتباط حسی برقرار کنند. سال ۸۵ نیز جشنِ ما می‌توانیم برگزار شد و هنوز هم در گوشه و کنار بر در و دیوار شهر عبارت ما می‌توانیم مشاهده می‌شود.

با احترام به تمام شخصیت‌هایی که تاکنون اعلام آمادگی برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری‌ کرده‌اند، نگاهی گذرا به مصاحبه‌ها و مطالب ابراز شده از سوی آنان؛ اعم از معتدلان و اصلاح‌طلبان و دیگران مبین این نکته است که تقریبا هیچ‌کدام تفکیک بنیادین بین قانع کننده صحبت کردن و منطقی صحبت کردن را مورد توجه قرار نداده‌اند. لذا پاره‌ای از آنان، با این فرض که اصلی‌ترین معضل کشور اقتصاد است، اظهاراتشان سرشار از تحلیل‌های اقتصادی است که نه تنها عامه مردم، که تحصیل‌کرده‌ها نیز به‌سختی با آن ارتباط برقرار می‌کنند. افزون براین که این تحلیل اساسا صحیح نیست و اگر کشور با مشکل جدی اقتصاد مواجه است، ان معلول است و نه علت. علت ۸ سال حاکمیت پوپولیسم، آشوب و بی‌انضباطی پیشین بر کشور است.

که ثمری جز توسعه فساد و ناکارآمدی نداشته است. اکنون، تله این است که همین تفکر پوپولیستی به عنوان مدعی طی عملیات جنگ روانی راهبری صحنه تبلیغات انتخاباتی را در دست بگیرد. البته تاحدی هم موفق هستند. چون به مدد شبکه ارتباطی تامین اعتبار شده از سوی منابع عمومیِ غیر قابل نظارت و احساس حاشیه امنیت هر تهمت و افترایی را می‌توانند وارد کنند و هر فضایی را می‌توانند خلق کنند. ولی سرجمع نباید نگران بود و باید به آگاهی مردم اعتماد کرد. مهم این است که فرهیختگانِ کشور در دام نقد سراب نیفتند. پوپولیسم سراب است.

 پوپولیسم آشوب و هرج و مرج است. اساسا نظمی نیست که بخواهد مورد نقد قرارگیرد. پاره‌ی دیگر، با یک درک ناقص از سازوکار پوپولیسم، براین باورند که آنان نیز می‌توانند همین روش‌ را اتخاذ کنند، لذا گاهی اقدام به مسابقه در شعار می‌کنند. در این ارتباط فقط یک نکته را متذکر شوم، آقایان حتما داستان مار و مارمهره را شنیده‌اند، لیکن شاید نشنیده باشند که هر ماری مارمهره ندارد.

ازمنظر منطقی امکان هم‌پوشانی بین بحث اقناعی در حوزه‌ی عمومی و طرح منطقی مباحث وجود دارد، لیکن فصل مشترک بسیار باریک و محدود است. لذا در رویارویی با رقیب پوپولیست، تبعیت از منطق او مخاطره درغلتیدن به ورطه بی‌اخلاقی را در پی دارد. تمرکز بر ادبیات ارتباطیِ کارشناسانه، پیشاپیش به استقبال شکست رفتن است. و رعایت اخلاق که مستلزم شناخت آن باریکه است، کار بسیار مشکلی است.

 با همه این تفاصیل، روشنفکران، نخبگان و تمام مردم ایران که نگران آینده‌ی ایران هستند، و آنانکه حراست از دستاوردهاي انقلاب اسلامی را وظیفه‌ی ذاتی و سازمانی خود می‌دانند شایسته است به این نکته توجه کنند که توسعه‌ی پوپولیسم تهدید واقعی امنیت ملی ایران است. چه بهتر که تا دیر نشده چاره‌ی کار کنند. به نظر می‌رسد راهکار فقط حمله به منطق پوپولیسم است و نه پاسخ به مدعای بی‌مبنای آن.

من می‌فهمم که بسیاری از شهروندان وقتی با چنین ادبیاتی از سوی برخی نامزدها مواجه می‌شوند که آشکارا می‌خواهند رای آنان را با وعده‌های پوشالی بخرند، آنان را گمراه کنند و فریب دهند، ممکن است از مشارکت در انتخابات دلزده شوند. ولی از قضا، تنها راهکارِ مبارزه با این تفکر حضور فعال در انتخابات و استفاده از حق قانونی "من یک رای دارم" است. فقط با رای می‌توان دستِ رد به سینه این افراد زد. راهکار مشارکت حداکثری است./

نظر شما