شناسهٔ خبر: 44375 - سرویس استان‌ها
نسخه قابل چاپ

نوسازی نامتوازن شهری

مسعود تارانتاش مسعود تارانتاش*: مشکل‌های متنوعی در بافت‌های ناکارآمد میانی (یا بافت‌های فرسوده) شهرهای ایران یکی پس از دیگری ظهور یافته و انباشت شده است. با افت شدید منزلت مکانی و اجتماعی بافت‌های ناکارآمد میانی که بسیاری از آنها زمانی هسته اولیه شهرها را تشکیل داده‌اند، مهاجرت به بیرون، تغییر ترکیب اجتماعی جمعیت، رهاشدگی، محله‌زدایی و تغییر کاربری در این بافت‌ها اتفاق افتاده است. بافت‌های ناکارآمد میانی زمانی محل ارجاع به خاطره جمعی و بازتاباننده تاریخ شکل‌گیری و تحول شهرها بوده‌اند.

در طول تاریخ شهرها به‌صورت آرام و لایه لایه پیرامون هسته‌های تاریخی توسعه متصل شده و هسته‌های اولیه شهرها توانسته‌اند خود را با توسعه‌های جدید هماهنگ و به‌صورت بطئی و درون‌زا نوسازی کنند؛ اما پس از رشد شتابان  و در بسیاری موارد منفصل بسیاری از شهرهای کشور (به‌ویژه کلانشهرهای کشور) از دهه ۱۳۵۰، شکافی ناگهانی میان توسعه هسته و پیرامون و در بالا و پایین شهرها اتفاق افتاد. این شکاف با سرعتی فزاینده رشد کرده و ناگهان حافظه تاریخی شهروندان از نقطه ارجاع هویتی شهرها خالی شده است. گسستن بندهایی که شهر را به گذشته پیوند می‌دهند، شهروند را با پرسش از هویت شهر مواجه می‌کند، پرسشی که امروز پاسخ روشنی به آن نمی‌توان داد. تهران و طهران کجاست؟ این شهر چگونه بوده؟ چه اتفاقاتی در آن رخ داده است؟ و چرا چنین شده است؟ پاسخ به این پرسش‌ها به‌علت فروپاشیدن عناصر و نشانه‌هایی که شهروندان را به نقطه آغاز ماجرا راهنمایی می‌کنند، دشوار است. در این وضعیت شهروندان نه تنها برای باقی ماندن در شهری که قرار بود هویت آنها را تعریف کند حاضر نیستند شوکران بنوشند، بلکه کوشش می‌کنند هر چه بیشتر شهر را برای سرپناه‌های کوچک و بزرگ خود، که چون قعله‌هایی آنها را (درون را) از شهر (بیرون) محافظت می‌کند مصرف کنند، و در هر فرصت اندکی از شهر به پیرامون می‌گریزند. شهری که قرار بود درونی امن و آرام در مقابل بیرونی نامعین و خطرناک برای آنها فراهم کند.

نوسازی قواره ناموزونی که در شهرها ایجاد شده است و برقراری رابطه مجدد آن با کلیت شهر، از جنبه‌های مختلفی قابل بررسی است. نوسازی بافت‌های ناکارآمد میانی یک پروژه فرابخشی است، که اجزای سیاستی، اقتصادی، اجتماعی و کالبدی را در بر می‌گیرد. با این وجود در بیشتر موارد، تجارب نوسازی در ایران به نوسازی کالبدی لکه‌ای در مقابل بازآفرینی محله‌ای خلاصه شده است. نوسازی کالبدی لکه‌ای که عموما به‌صورت خودمالکی انجام می‌شود، در برخی بافت‌های ناکارآمد میانی نوعی تورش نونمایی نیز ایجاد کرده است.

نونمایی یا نوفرسوده‌سازی همان تکرار ماجرای از شهر هزینه کردن برای از شهر در امان ماندن است. کوچه‌هایی ۶ متری که در دو سوی آن خانه‌های یک و دو طبقه ناپایدار قرارداشتند، تبدیل به کوچه‌های در برخی مقاطع ۸ متری و در برخی مقاطع ۶ متری (دندانه‌ای) شده‌اند که آپارتمان‌های ۴ طبقه جمعیت‌پذیری آن را چندین برابر کرده‌اند، درحالی‌که زیرساخت‌ها و رو ساخت‌ها برای این جمعیت آماده نیستند، کیفیت ساخت آپارتمان‌ها نازل است و همچنان محله، محله نیست. تامین مالی نوسازی بافت‌های ناکارآمد میانی فراتر از تامین یا تسهیل تامین هزینه‌های ساخت واحدهای مسکونی نونما، بلکه تامین تمامیت هر آنچه باید باشد و تامین هزینه‌های بازآفرینی یک محله است، با تمام اجزایی که یک محله را در طول تاریخ شهرها ساخته‌اند و به آن هویت داده‌اند.

آنچه امروز خلأ آن حس می‌شود، نیاز مبرم به تامین مالی غیرشعاری نوسازی بافت‌های ناکارآمد میانی است. همه مسوولان دولتی و بخش عمومی به اهمیت نوسازی این بافت‌ها واقف هستند. در سخنرانی‌ها و یادداشت‌های خود بسیار از آن می‌گویند. آسیب‌های اجتماعی ناشی از گسترش این بافت‌ها و همچنین حاشیه‌نشینی در کنار طلاق و طلاق به‌عنوان سه آسیب اجتماعی اصلی در کشور در اولویت قرار گرفته است، اما هنگامی که پای تامین مالی و همکاری‌های فرابخشی به میان می‌آید، به‌راستی این مهم در کجای اولویت‌های بخش‌های مختلف قرار دارد؟ آیا با فرافکنی مسوولیت بانک‌ها و موسسات اعتباری و بخش‌های مختلف اقتصادی می‌توان مشکل‌گشایی کرد؟ آیا بسته‌های تشویقی نوسازی بافت‌های ناکارآمد میانی صرفا باید توسط بودجه‌های وزارت راه و شهرسازی و شهرداری‌ها و با همکاری نیم‌بند و تکلیفی یک یا چند بانک عامل حمایت شوند؟ آیا حاضریم حتی تبعیض مثبت (به کمک تخفیف در عوارض‌ها و مالیات‌ها و مانند آن) برای نوسازی این بافت‌ها قائل شویم؟ آیا آنقدر که برای این بافت‌ها شعار می‌دهیم هزینه می‌کنیم؟ پاسخ به این پرسش‌ها در آمار نوسازی این بافت‌ها منعکس شده‌است. اگر کوشش‌های چند نهاد برای شناسایی و بازآفرینی محله‌های هدف در شهرهای کشور را از آمار خارج کنیم، به‌راستی این مهم در کجای اولویت‌های سایر نهادها قراردارد؟ اینجاست که شیوه‌های تامین مالی غیرشعاری (واقعی) و توجه به شیوه‌های جایگزین (به جای وابستگی کامل به بودجه‌های دولتی و بخش عمومی) مطرح می‌شود. اصلا برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری در جایی معنا پیدا می‌کند که خرج ما بیش از دخل ما باشد، و این معضل در بافت‌های ناکارآمد میانی بیش از پیش آشکار شده است. اما فرصتی نیز فراهم است تا با هم‌اندیشی فراگیر، از تمام آنها که بیرون رانده شده‌اند یا بیرون نشستن را انتخاب کرده‌اند، دعوت کنیم تا باهم و برای هم بیندیشیم، برای بازآفرینی شهری که قرار بود من و شما را تبدیل به ما کند.

*مشاور معاون وزیر و رئیس کارگروه حفاظت و بهره‌برداری از بناهای تاریخی ارزشمند

برچسب‌ها:

نظر شما