شناسهٔ خبر: 4686 - سرویس مسکن و شهرسازی
نسخه قابل چاپ

فتح‌الله بي‌نياز:

نويسندگان مشهور جهان حاشيه‌نشيني را سوژه داستان‌هايشان کردند

فتح الله بي‌نياز فتح‌الله بي‌نياز، نويسنده، مترجم و از بازنشسته‌هاي وزارت راه و شهرسازي است که سال‌ها در طراحي و اجراي پروژه‌هاي عمراني فعاليت داشته است.

وي کالبدشکافي الگوهاي به کار گرفته شده در ديگر کشورها و مقايسه و مقابله نتايج آنها همراه با بدعتها و خلاقيتهاي متناسب با موقعيت تاريخي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي کشور و ملت ايران را از شيوههاي مقابله با بحراني ميداند که سکونتگاههاي غيررسمي در کشور ايجاد کردهاند.

گفت‌و‌گوي پايگاه خبري وزارت راه و شهرسازي با فتح الله بي‌نياز؛ نويسنده، مترجم و همچنين بازنشسته وزارت راه و شهرسازي كه در رابطه با حاشيه نشيني انجام شده، بخوانيد.

 امروزه مهاجرت به شهر و حاشيهنشيني چه دلايل اقتصادي، اجتماعي و فردي دارد؟

مهاجرت شکلي از تحرک جغرافيايي يا مکاني جمعيت است که براي تمام مدت يا زماني طولاني بين دو واحد جغرافيايي صورت ميگيرد و عوامل متعددي در شکلگيري اين پديده نقش دارند. ميتوان گفت مهاجرت انسانها از يک نقطه به نقطه ديگر، در فاصله زماني خاصي با هدف بهسازي زندگي فردي است، البته در جابهجاييهاي جمعيتي، از يکسو نوعي گريز از اضطراب، اضطرار و اجبارهاي محيطي مطرح هست و از سوي ديگر کسب شرايط رفاهي بالاتر. از اين منظر بيشتر مهاجرتهايي که به شهر ميشود، براي کسب آرامش، آسايش و بهبودطلبي است. مهاجرتها را به انواع خودخواسته، اجباري، گروهي، فردي، قانوني و غيرقانوني تقسيمبندي کردهاند اما نتيجه همه آنها يکي است: رشد حاشيهنشنيي در شهر.

اين پديده، تنها مختص ايران نيست و در سراسر جهان نمود داشته و دارد. مطابق با مطالعاتي که داشتيد، دامنه شيوع حاشيهنشيني و اقامت در محلههاي فرودست و غيررسمي، در جهان چقدر بوده است؟

امروزه حاشيهنشيني در هند، اندونزي و کشورهاي آمريکاي لاتين به ويژه برزيل و مکزيک و اکثر کشورهاي آفريقايي، خصوصا مصر و نيجريه و سودان تبديل به مشکلي حاد و پيچيده شده است. به طورکلي حاشيهنشيني از سال 1950 در کشورهاي رو به رشد به شکلي گسترده مطرح شد. براساس مطالعات سازمان ملل، «حاشيهنشيني» چالش اصلي هزاره سوم است و طبق برآوردها تا سال 2020 شمار حاشيهنشينان شهري جهان تقريبا به  يکميليارد و 400 ميليون نفر خواهد رسيد. در حال حاضر حدود 920 ميليون حاشيهنشين در جهان وجود دارد که سهم کشورهاي توسعهيافته فقط 45 ميليون نفر است بنابراين حاشيهنشيني از معضلات کنوني جهان در حال توسعه است.

ايران شانزدهمين كشور پرجمعيت جهان است و هر زمان که جمعيت آن رشد داشته است، همان رشد را در حاشيهنشيني هم ديدهايم. نخستين پژوهش در اين حوزه توسط مرکز مطالعات موسسه تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران در سال 1350 انجام شد. اين  مطالعات که درباره گودنشينها و حاشيهنشينان شهري اطراف تهران، اهواز و تبريز صورت گرفت نشان داد که ساکنان اين مناطق عمدتا  افراد کم درآمدي بودند که اکثرشان از شهرها و روستاهاي اطراف آن شهرها مهاجرت کردند. براي مثال جمعيت روستايي استان تهران در مدت 30 سال، حدود هفتونيم درصد رشد داشته است و همين افزايش بعدها راهي تهران شدند. طبق نتايج به دست آمده از پژوهش حاشيهنشيني در ايران كه توسط مركز مطالعات و تحقيقات معماري شهرسازي ايران انجام شد جمعيت حاشيه اطراف 10 شهر بزرگ ايران، حدود پنج ميليون و 300 هزار نفر است.

علاوه بر تاثيراتي که حاشيهنشينان و اهالي سکونتگاههاي غيررسمي در حوزه ادبيات داشتهاند، اهالي ادبيات نيز بسيار به اين قشر و زندگي آنان در داستانهاي خود پرداختهاند. حتي خود شما هم با اين مضمون، داستان داريد. لطفا در مورد مصاديق اين نوع زندگي در آثار نويسندگان ايراني و غيرايراني توضيح دهيد.

 نويسندگان زيادي در جهان و ايران درباره حاشيهنشينها داستانهايي نوشتهاند. در فرانسه قرن نوزدهم آثار اميل زولا، خصوصا «آسوموار»، «دارايي خانوده روگنماکار» و چند اثر ديگر و آثاري از بالزاک، در انگستان ديکنز در «اليورتوئيست»، «داستان دو شهر» و چند اثر ديگر، در آمريکا ناتانيل هاوثورن و در روسيه چند داستان بلند از چخوف(مثلا زندگي من) و داستايفسکي، تولستوي و گورکي نوشته شده است. در قرن بيستم در ايتاليا خانم گراتزيا دلدا و در آمريکا جان دوس پاسوس(خصوصا در تريلوژي آمريکا) و جان اشتاين بک( در بيشتر آثارش خصوصا خوشههاي خشم)، در مصر نجيب محفوظ و در شيلي خانم ايزابل آلنده معروف به «شهرزاد زاغهنشينها» و در آفريقاي جنوبي خانم نادين گورديمر و در برزيل خورخه آمادو، خوئائو اوبالدو ري بيرو و گيما روسا و در اروگوئه نويسندگاني چون اوراسيو کيروگا به اين موضوع پرداختند. جرج اورول هم در «رمان خاطرات» خود موسوم به «محرومان پاريس و لندن» به اين مهم پرداخت. در ايران شماري از کارهاي چوبک، ساعدي، احمد محمود، دو سه داستان کوتاه از هدايت و آل احمد و چند اثر از دولت آبادي، فرهاد کشوري، قباد آذرآيين را ميتوان نام برد که به دغدغه حاشيهنشيني پرداختند. نويسندگان زن هم در داستانهاي کوتاه، بلند و رمانهاي خود به اين موضوع پرداختند که آثاري از خانمها منيرو روانيپور، محبوبه ميرقدري، فرخنده آقايي، ميترا داور، طلا نژادحسن و چند نويسنده ديگر از جمله آنهاست. من نيز در رمان «مکاني به وسعت هيچ» حاشيهنشينهاي منطقه نفتخيز و البته به طور نمادين «نمره هفت» را به مثابه نماينده ايلها بازتاب دادهام و مقدمات فروپاشي ساختار ايل و طايفه را در اين داستان بازنمايي کردهام. همچنين از نويسندگان جواني که آثارشان در دهه هفتاد و هشتاد چاپ شد، چند اثر خواندهام که به اين معضل پرداختهاند و براي نمونه ميتوانم از برخي آثار عليرضا سيفالديني، عاليالله سليمي، مجيد قيصري، يوسف انصاري و کرمرضا تاجمهر نام ببرم. 

با توجه به سوابق و مطالعاتي که در اين حوزه داشتهايد، بهترين راهکار را براي حل اين معضل چه ميدانيد؟

 در بازنگري زندگي جمع کثيري از هموطنان معمولا محروم دو راهبرد به نظر ميرسد که نخست آزمون و خطا است که کشور ما تا اين زمان هزينهها و زيانهاي زيادي بابت آن در عرصههاي مختلف پرداخته است و دوم کالبدشکافي الگوهاي به کار گرفته شده در ديگر کشورها و مقايسه و مقابله نتايج آنها همراه با بدعتها و خلاقيتهاي متناسب با موقعيت تاريخي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي کشور و ملت ايران است.

سازمان ملل در اين مورد روشها و راهکارهاي پرشماري تدوين و بارها متن آن را ويرايش کرد. ميتوان مجموعه اين راهکارها را متناسب با امکانات هر کشوري به کار گرفت و توسط سازماني بري از فساد اداري، کار را مديريت کرد. مديران سياسي کشور برزيل اين برنامه را با تغييراتي در کشور خود به کار بستند که دستاورد آنها بسيار ايدهآل و مطلوب نبود اما در مجموع ميتوان آن را مثبتتر از هند که بيشتر بر اساس برنامهريزي دولت مرکزي عمل ميکرد ارزيابي کرد. هند به وضوح در اين پروژه تا حدي، نه به طور مطلق، شکست خورد. پاکستان به طور مطلق شکست خورد اما شيلي، اروگوئه و بارادوس در آمريکاي لاتين با موفقيتهاي زيادي مواجه شدند. اين طرح از چند پروژه به هم وابسته تشکيل شده و متشکل از حدود 15 پروژه فرهنگي و اجتماعي و حدود 20 پروژه اقتصادي است. در اين طرح که با نظر شاخصترين آسيبشناسان اجتماعي جمعآوري شده، براي حاشيهنشينها خانه، کوچه، خيابان و ميداني با شرايط انساني و استاندارد ساخته ميشود و براي اين قشر از مردم سوادآموزي، فرهنگسازي، کتابخواني، آشنايي با هنر و ادبيات ملي و جهاني و آموزشهاي ساده تا پيچيده در نظر گرفته ميشود. کارآفريني و ايجاد مراکز حرفه و فن براي تربيت مشاغل مختلف، از گلدوزي و خياطي و بهياري گرفته تا برقکاري و تعميرات وسايل خانگي و حتي داستاننويسي و اجراي نمايشنامه از ديگر فعاليتهاي انجام شده در اين مناطق است. اين طرح را ميتوان «فراگير و همهجانبه» خواند. حال بايد پرسيد، شهرداريها مجري اين طرح هستند يا بهزيستي، وزارت کشور، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعي، وزارت اقتصاد و دارايي، معاونت برنامهريزي رئيس جمهور، سازمان تامين اجتماعي يا نهادهاي مردمي و مستقل؟ سوال خيلي خوبي است که متن نهايي اين طرح به آن پاسخ ميگويد، سازماني که همه اين وزراتخانهها، موسسات، ارگانها و نهادها در آن نمايندگاني دارند، مديريتش بايد درستکار و مستقل از همه آنها و از دانش و تجربه مقبولي نيز برخوردار باشد.

آيا اين طرح جزئي از طرحهاي عمراني است؟

100 درصد اما فقط از بودجه مصوب در مجلس بهره نميبرد و از منابع  مختلف تغذيه ميشود. با اين حال همچون طرحهاي عمراني بايد توسط ذيحسابي وزارت اقتصاد نظارت شود.

اين طرح يک طرح دو، 10 يا 20 ساله نيست و تا زماني که حاشيهنشيني وجود دارد، فارغ از تغيير سياستهاي دولتها و رويکردهاي مجلس بايد ادامه پيدا کند. اينجا هم مثل هر طرح ديگري «نتيجه نهايي» مهم و تعيين کننده است زيرا پروژه نيست که جامعه فقط به «محصول» آن چشم بدوزد. 

با فرض اينکه بشود تا حد قابل قبولي در بهسازي و ساماندهي سکونتگاههاي غيررسمي به موفقيت رسيد، توجه به چه عواملي لازم است تا در آينده شاهد تولد چنين مناطق و ساختوسازهايي در حاشيه يا درونشهرهاي مختلف نباشيم؟

اولا بايد مانع مهاجرت شد، نه با ابزارهاي تهديد و تطميع و وعده و وعيد، بلکه با ارتقاي شيوه توليد در روستاها و شهرهاي کوچک. براي نمونه ميتوان به برنامهريزي چند کشور اشاره کرد. در اين کشورها به شرکتهاي داخلي و خارجي اجازه فعاليت در مناطق محروم روستايي و شهري داده ميشود اما تسهيلات خاصي مانند زمين تقريبا مجاني يا بسيار ارزان، تعرفه برق، آب و گاز پايينتر از حد معمول (البته با هماهنگي با وزراتخانههاي مربوطه و صدور يک مصوبه رسمي)، پايين آوردن نرخ ماليات بر اساس تبصرههاي خاص، ممانعت از دخالت افراد غيرمسئول محلي در کار اين شرکتها، ارسال دستورالعملهاي ويژه به دهيارها، بخشداران، شهرداران، فرمانداران، استانداران و مديران کل وزراتخانهها براي همکاري همه جانبه و حداکثري با اين شرکتها در نظر گرفته ميشود. در آن صورت فلان شرکت ژاپني يا ايراني محصولات خود را در يک شهر 10 هزار نفري محروم در استان خراسان جنوبي توليد ميکند. البته اينها تئوري است اما اين رويدادها در کشورهايي همچون برزيل، آفريقاي جنوبي، آرژانتين، چين (در مقياس وسيع)، بعضا هند و شيلي تحقق يافته و ماحصل نسبتا ثمربخشي هم داشته است. از سوي ديگر امکانات رفاهي، آموزشي، درماني و کيفيت زيرساختهاي زيستي مانند خيابانبندي، آسفالتکاري، تامين آب شرب و امکانات بهداشتي را نه تنها براي آن شرکتها بلکه براي ساکنان محلي ارتقا ميدهند اما اين يک طرف مسئله است. سوي ديگري آن است که طرح يادشده پيشرفت داشته باشد و همزمان ضوابط دقيقتر و سختگيرانهتري به نفع ساکنان در محلههاي حاشيهنشيني اعمال شود. با گسترش امکانات شهري اين محلهها و ايجاد پايگاههاي متنوع اجتماعي،  اقتصادي و فرهنگي، ميتوان درآمد و سطح زندگي ساکنان اين محلهها را بالا برد اما در همان حال با استفاده از قوانين اجازه نداد که محلههايي با ساختار پيشين حاشيهنشيني ايجاد شود. بايد به محض مشاهده نشانههاي کمرنگ اين نوع گرايش، با پيش قدم شدن در بعضي از اقدامات فرهنگي و غيرخشونتآميز، تمايل افراد را به ايجاد چنين محلههايي خنثي کرد.

...............................

گفت‌و‌گو: بيتا ناصر

نظر شما