شناسهٔ خبر: 102455 - سرویس جاده‌ای

اعتقاد و اخلاق در حمل و نقل و لجستیک/ وقتی بخاطر حال خوب وطن، برمیگردی

پنجمین نمایشگاه بین المللی حمل ونقل، لجستیک و صنایع وابسته1 پنجمین نمایشگاه دستاوردهای حمل و نقل و لجستیک ایران درحالی افتتاح شد که در کنار اخبار رسمی و خشکش حواشی دلنشین و جذابی هم وجود دارد. از اتفاقات و حواشی جالب توجه مراسم افتتاحیه تا بانوی نخبه‌ای که دوسال و نیم از عمرش را سفیر اعتقادی کشور در قلب اروپا بوده است.

به گزارش پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی؛ عطیه نجارچی: صنعت حمل و نقل و لجستیک، همیشه بستر پیشرفت اقتصادی کشورها را فراهم کرده و موفقیت در فرایند بازرگانی و تجارت در مبادله‌ی کالا نصیب کشورهایی شده که زیرساخت محکمی در این حوزه داشته باشند. ایران به دلیل قرارگیری در یک موقعیت پلوتیک و ژئوپلوتیک حساس در منطقه و جهان بیش از هر کشور دیگری نیاز به توسعه‌ی زیرساخت‌های حمل و نقل خود دارد. تحریم‌های ظالمانه‌ای که گریبان‌گیر صنایع مختلف کشور شده و از طرف دیگر هم وجود ویروس کرونا این روزها مسئولان و فعالین و دلسوزان عرصه‌ی حمل‌و‌نقل را نگران‌تر کرده و به ایجاد راهکارهای جایگزین برای جبران خسارت‌های ناشی از این مشکلات واداشته است.

البته ایران در شاخص‌های عملکرد لجستیکی جهان به نسبت مشکلاتی که متحمل شده وضعیت نامطلوب و بحرانی ندارد و از نظر آماری در میان ۱۶۰کشور جهان جایگاه ۶۴ را دارد و از نظر نمره‌گذاری در مقیاس جهانی نمره‌ی ۲/۸۵ از ۵ را کسب کرده و حتی این آمار نشان می‌دهد طی سال‌های اخیر وضعیتش بهبود نسبی هم داشته است.

حالا پنجمین نمایشگاه دستاوردهای صنعت حمل و نقل و لجستیک ایران از ۲۸آذرماه تا سی‌ام همین ماه در محل مصلای امام خمینی تهران درحال برگزاری‌ست.

نمایشگاهی که حاصل تلاش و مقاومت و مداومت نخبگان و صنعتگران عرصه حمل و نقل کشور بود که از ابتدا تا انتهای سالن از غرفه‌های فناوری‌های داخلی پر شد و محصولات و خدماتشان را به رخ کشیدند.

اما این نمایشگاه برای مخاطبانش تنها محل در معرض قرار گرفته شدن کالا و خدمات سخت‌افزاری نبوده، بلکه به گواه آنها که در نمایشگاه دنبال خبرخوب بودند پر بود از اتفاقات کوچک و بزرگ مثبت و اخلاقی و پندآموز.

بعداز افتتاحیه نمایشگاه و حواشی جالب و طنزآمیزش، از تلاش بعضی‌ها برای بیشتر دیده شدن و به قول ما رسانه‌ای ها دوربینی شدن‌شان تا چهره‌ی منتظر برخی غرفه‌دارانِ اتوکشیده و مرتب منظم برای بازدید آقای وزیر از غرفه‌شان و حتی انتظار منجر به ناکامی غرفه‌‌دارانِ غرفه‌های کوچک‌تر و کم‌امکانات تر و یادداشت‌برداری از دیده‌ها و شنیده‌های مراسم، دنبال سوژه‌ی خبرخوب از نمایشگاه بودم که با غرفه سازمان راهداری و حمل و نقل جاده‌ای برخوردم.

غرفه‌ای که برعکس سایر غرفه‌ها برای تبلیغات محیطی و تزیین دکور و ارائه محتوای بصری از محصولات و خدماتشان از هیچ کاغذ و بنر و پارچه‌ای استفاده نکرده بودند و همه چیز کاملا الکترونیکی بود. حال و هوای هوشمندانه غرفه نظرم را جلب کرد تا ببینم آیا مانند سایر غرفه‌ها که از بازدید کننده‌های شان با خودکار و دفترچه و محصولات تبلیغاتی کاغذی استقبال میکردند آیا میشود اینجا هم یک همچین چیزهایی پیدا کرد یانه که با یک خانم چادری که میخورد از مسئولین غرفه باشد مواجه شدم.

سلام و احوالپرسی کردم و پرسیدم:  شما راهنمای کاغذی برای ارائه خدماتتان دارید؟ گفت: ما اینجا هیچ محصول غیرالکترونیکی نداریم. همه چیز هوشمند است حتی کاتولوگ هایمان. 
داستان برایم جذاب تر شد. برای همین از او خواستم که با یکی از محصولاتشان آشنایم کند.

خانم دکتر فاطمه باقری دکتری مهندسی عمران، بانوی باوقار و بااخلاقی که من را بردند پای ال سی دی ای که تصاویرش خبر از یک سیستم یکپارچه برای مدیریت پل های کشور می‌داد. سیستمی به نام سامانه جامع سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای که یکی از خدمات این سامانه مدیریت و نظارت هوشمند بر تمام پل‌های کشور بود. محصولی که وقتی کاربر دستگاه کارکردش را برایم توضیح میداد با خودم گفتم ای کاش این سامانه قبل از سیل‌های استان خوزستان و لرستان راه‌اندازی میشد تا اپراتورها قبل از وقوع سیل میتوانستند آسیب‌ها و فرسودگی های پل را تشخیص داده و قبل از بحران آنها را رفع کنند.

صحبت ما با خانم دکتر باقری به درازا کشید و بحث به نزدیک زندگی تحصیلی ایشان هم فرا رفت تا جایی که خبرهای خوب این غرفه محدود به محصولات و خدمات سازمان راهداری نشد بلکه ماجرای زندگی خانم باقری از تولدشان در یکی از روستاهای شهر بهشهر در استان مازندران تا فرصت مطالعاتی شان در کشور پرتغال شد صدر خبرهای خوب روزم.

خانم باقری بعد از گرفتن مدرک دکترای برای طی یک فرصت مطالعاتی دو و نیم ساله عازم کشور پرتغال می‌شود و آنجا هم آنقدر موفق عمل می‌کند که نظر اساتیدش را جلب کرده و از او برای گذراندن دوره پست‌دکتری دعوت می‌شود. اما بی اهمیت نسبت به همه امکانات رفاهی و آموزشی موجود عزم بازگشت به وطن می‌کند و به قول خودش تصمیم می‌گرد اگر استعداد و توانایی‌ای دارد خرج مردم و کشور خودش کنند.
 

در زیر بخشی از مصاحبه من با خانم باقری را می‌خوانید:

خانم باقری قوی‌ترین انگیزه شما از اینکه ترجیح دادید ایران بمانید چه بود؟
 هیچ جا کشور خود آدم نمیشود. نمیگویم آنجا به من محبت نمیکردند یا کمکم نمی‌کردند یا بداستقبال بودند اتفاقا به نسبت سایر اروپایی‌ها خیلی هم مردم خونگرمی هستند اما در نهایت تو آنجا یک بیگانه‌ای، یک شهروند درجه چندم، یک غریبه. احساس می‌کنی کارهایی که انجام میدهی، خدماتی که ارائه میکنی به هموطن خودت نیست. من اینجا از اول دبستان تا پایان دکتری خدمات آموزشی رایگان گرفتم، درست نیست حالا که به جایی رسیدم استعدادم را جای دیگری خرج کنم البته من به مسئولین هم گلایه دارم که چرا کاری نمی‌کنند که نخبگان ما همینجا بمانند و این حس وطن پرستی شان را زیرپا نگذارند.

 

خانم باقری با توجه به اینکه شما یک فرد مذهبی تلقی می‌شوید، آیا در کشور پرتغال از نظر اعتقادی تحت مضیقه بودید که تصمیم گرفتید به ایران برگردید؟
نه ببینید آنجا انقدر آزادی های مذهبی زیاد است که در محل اسکان به ما یک اتاق رایگان برای ادای فرایض دینی مان در اختیار گذاشته بودند و چقدر هم به اعتقادات ما احترام میگذاشتن. مثلا من روسری بلند سر میکردم دوستانم میگفتند چرا انقدر به خودت سخت می‌گیری مگر پلیس دستگیرت میکند یا مگر اینجا حجاب قانونی است؟ می‌گفتم نه! من خودم دوست دارم حجاب داشته باشم. باز می‌پرسیدند پس چرا دیگر دوستان ایرانی‌ات حجاب ندارند من هم میگفتم چون آنها دوست ندارند بخشی از دین خودشان را انجام بدهند ولی من دوست دارم و معتقدم که باید این قسمت هم انجام بدهم. مثلا در دین شما گوشت خوک حرام است اما شما می‌خورید. یعنی یک بخش مهم دین تان را زیرپا میگذارید و انجام نمی‌دهید.

استاد ما که میدید من هر روز با همکاران و دوستانم بحث‌های اعتقادی می‌کنم و باید به این سوال همیشگی که چرا این دین و قوانینش را انتخاب کردم پاسخ های طولانی بدهم یک روز گفت از فردا همه دخترهای اینجا باید با روسری بیایند و هزینه خرید روسری را هم خودم می‌دهم که دیگر ایشان تنها فرد محجبه نباشد و احساس تنهایی نکند. 

 

خانم دکتر یعنی شما هیچ گلایه ای از مسئولین در این باره ندارید؟

چرا گلایه ها خیلی زیادند اما شما وقتی در غربت زندگی می‌کنید اسم ایران را هرکجا بشنوی احساس غرور میکنی حتی اگر از برخورد مسئولین ناراحت شده باشی، اما هیچ‌وقت در غربت نسبت به وطن خود احساس بدی نخواهی داشت. اما من خودم را موظف میدانم درآمدی که از جیب ۸۰میلیون آدم گرفته شده تا نخبگان درس بخوانند و آموزش ببینند و سرمایه‌ای که هزینه شده برای ما نباید خرج بیگانه شود، ما در قبال تک تک آدمهایی که از امکانات کمتری بهره مند شدند تا ما با امکانات آموزشی به اینجا برسیم مسئول و مکلف ایم. من با خودم یک جمله گفتم آنهم این بود که مثلا میخواهی بری مسافرت اگر بفهمی پدرت یا مادرت یا عزیزت بیماری بدی گرفته و رفتن تو حالش را بدتر میکند، قطعا از رفتن منصرف میشوی، حالا ایران هم همین است؛ ممکن است مشکلاتی باشد که حتما هست، سختی هایی باشد که حتما هست و موانعی بر سر راه ما قرار داشته باشد اما رفتن ما حالش را بدتر میکند. اگر برویم اوضاعش خوب نمیشود بلکه بدتر میشود. من واقعا نگرانم، من بروم، دخترم برود، همه بروند پس چه کسی بماند و اوضاع را درست کند؟ 
 

گپ و گفت من با خانم دکتر باقری بیشتر از نصف روز طول کشید. آنقدر افکار و عقاید و باورهایش برایم جالب و شنیدنی بود که به فکرم رسید چندتا خانم باقری در همین نمایشگاه حضور دارند و در این فرصت کوتاه ۳روزه می‌شود کشف‌شان کرد تا حال خوب‌شان را روایت کرد. و چقدر جای روایت‌گران پرسشگر و کنجکاو که بروند در دل همین نمایشگاه و این نوابغ را شناسایی و معرفی کنند خالی بود.
 

انتهای پیام/