پایگاه خبری وزارت راهوشهرسازی؛ عطیه نجارچی: یکی از حاشیههای جالب برگزاری پنجمین نمایشگاه دستاوردهای حملونقل و ترافیک کشور در بیستوهشتم تا سیام آذر ماه، تداعیگر داستان برادران رایت بود. ماجرای درخشش بانوانی که تمام باورهای غلط رایج درباره جایگاه زنان در کشور را زیرپا گذاشتند. آنها بیاعتنا نسبت به همه هجمههای داخلی و خارجی ثابت کردند در کشورمان هیچ مانعی جز باورهای نادرست، برای رسیدن زنان به جایگاه مطلوبشان وجود ندارد.
ملیکا کریمی، فرمانده موفق پرواز یکی از شرکتهای هواپیمایی ایران، از همان بانوان سختکوش و پرانگیزه ایست که باورمندانه به هرآنچه و هرآنکس که مانع تحقق رویای پروازش شده بود ثابت کرد زنانگی و لطافت تداخلی با شغل خلبانی ندارد. بلکه این ویژگیها، موهبتی هستند که زن را حتی اگر به مدرسه پرواز نرود و آموزش تئوریک نبیند، به اوج میرساند. در اساس همین جمع اضداد است که تکامل و تعالی میآفریند؛ یعنی اگر در هر عرصه و تخصصی با حفظ ویژگیهای فطری خود وارد شدی و از موهباتش در راستای پیشرفت آن تخصص بهره بردی، گامی بلند در مسیر تعالی و تکامل روحی خود برداشتهای.
کریمی هم از همین جنس بود. یک زن کامل؛ بانویی اصیل و موقر که با دیدنش به هر زنی حس غرور دست میدهد. الگویی برای رسیدن به این آگاهی که برای احقاق حقوق مسلم خود به عنوان یک زن نیازی به پیوستن به جنبشهای فمنیستی و ضد مرد نیست بلکه فقط کمی تلاش بیشتر میطلبد.
کریمی میگفت از کودکی به نجوم و فضانوردی علاقه خاصی داشته است. برای همین هم با عضویت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، پای ثابت یک رصدخانه میشود. حتی به اینکه روزی در ناسا استخدام شود هم فکر میکرده است، با اینکه هیچ اطلاعاتی از خلبانی نداشت.
او که علاقه زیادی به تحصیل داشت، در دانشگاه خواجه نصیر رشته فیزیک را خواند. کریمی که قصد داشت در مقطع ارشد رشته هوا و فضا را ادامه دهد، داستان خلبان شدنش را اینگونه تعریف کرد: «یک جرقه در ذهنم ایجاد شد که خلبانی یاد بگیرم، اما پرسوجوهایم یک پاسخ مشترک داشت؛ اینکه خانمها در این شغل جایگاهی ندارند و با نداشتن پارتی، هرگز موفق نمیشوم.»
هرچند او در احاطه جوی منفی قرار گرفته بود، اما برای آموزش در مدرسه خلبانی ثبتنام کرد، اما آنجا هم شرایط همین بود: «همه میگفتند چرا اینجا ثبتنام کردهای؟ همکلاسیهای آقا چندبرابر دیگران از این اتفاق متعجب بودند.»
اینها مقدمه گفتگو درباره مسیری است که ملیکا کریمی را به جایگاه فرماندهی پرواز یکی از شرکتهای هواپیمایی ایران رساند.
بعد از اتمام دوره آموزشی چقدر طول کشید تا مشغول به کار شدید؟
سال ۱۳۸۹ دوره آموزشی را تمام کردم. تا سال ۱۳۹۴ در همه آزمونهای استخدامی در شرکتهای هواپیمایی شرکت کردم، اما خانمها را جذب نمیکردند. در این مدت سواد تئوری خودم را بهروز نگه داشتم تا مباحث را برای آزمون بعدی فراموش نکنم. برای همین در همه آزمونهایی که شرکت میکردم، جزو نفرات برتر و در مصاحبهها موفق بودم. اگرچه بعدش هیچ اتفاق خاصی نمیافتاد. سرانجام سال ۱۳۹۴ در آزمون یکی از شرکتهای هواپیمایی قبول شدم. ناباورانه همراه با دو خانم دیگر بعد از مصاحبه، دعوت به همکاری شدم.
همکارانتان چه واکنشی نسبت به قبولی در آزمون و حضور شما در پروازها داشتند؟
واکنشها به ظاهر مثبت بود و همه استقبال میکردند، اما بر این باور بودند که خانمها در نهایت خلبان دوم خواهند ماند و اجازه ندارند کاپیتان پرواز شوند. اصلا تصور نمیکردند یک خانم بتواند فرمانده یا همان خلبان اول پرواز باشد. حتی اوایل خیلیها تلاش کردند با ماده و تبصره ثابت کنند پرواز خانمها منع قانونی دارد. همین شد که تمام قوانین کار را زیرورو کردم. نهتنها منع قانونی وجود نداشت بلکه با قطعیت تصریح شده بود که تبعیض جنسیتی، قومی و نژادی در شرکتها جرم محسوب میشود.
البته افراد زیادی هم حمایت میکردند و امید میدادند. عدهای هم شاید میخواستند کمک کنند، اما باورهایشان اجازه نمیداد فرماندهی یک خانم در پروازها را بپذیرند. درصورتی که من در پرواز دقیقا همان کاری را باید انجام میدادم که همکاران مردم پیش میبردند.
ماجرا به همینجا ختم نشد. مخالفان در تلاش برای القای این بودند که سازمان هواپیمایی مخالف حضور خانمها و قرارگیری آنها در جایگاه کاپیتان پرواز است. دوباره تحقیقاتم را شروع کردم؛ حتی از رئیس سازمان هواپیمایی هم این موضوع را پرسیدم. در نهایت متوجه شدم اگر قوانین داخلی شرکتها این مسئله را بپذیرد از نظر آنها هیچ منع و ایرادی ندارد. اتفاقا در شرکتی که دعوت به همکاری شدم در بخش مهندسی و ابیونیک و مکانیک هواپیما خانمهای زیادی مشغول کار بودند. خانمهایی که در آشیانه، موتور هواپیماها را چک، هواپیما را ریلیز و آماده پرواز میکنند.
صحبتهای کاپیتان کریمی، من را پای حرفهای مهندس تعمیرات و نگهداری هواپیما کشاند. از مسئول غرفه که جویا شدم گفتند خانمهای مهندس ما روز آخر در غرفه حضور خواهند داشت من هم که از خدا خواسته صبر کردم تا روز آخر نمایشگاه بتوانم با یکی از این مهندسین صحبت کنم. روز آخر بلاخره سر رسید و بی صبرانه منتظر بودم تا غرفه شرکتهای هواپیمایی کمی خلوت بشود تا بتوانم با بانوی مهندس پرواز هم مصاحبه بگیرم. حوالی ظهر بود که این فرصت دست داد تا با دنیا صفایی، مهندس ابیونیک هواپیما آشنا شدم و توانستم با او مصاحبه ای کوتاه اما شرین داشته باشم. صفایی، بانویی که از نوجوانی به کارهای تعمیرات علاقه زیادی داشت و امروز در یک شرکت هواپیمایی مشغول کار است. این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
چه شد که قدم در این عرصه کاری گذاشتید؟
از دوران نوجوانی به کارهای تعمیراتی علاقه زیادی داشتم. ضبطها و رادیوهای قدیمی را بازوبسته میکردم و دل و رودهاش را بیرون میریختم. سرانجام در رشته مهندسی ابیونیک قبول شدم. اوایل ورودم به دانشگاه، فضا بسیار سنگین بود. آقایان ما را کنار خودشان نمیپذیرفتند. در نهایت وارد ایرلاین که شدم مدیرعامل شرکت کمک و حمایتهای بسیاری کرد تا شرایط برای حضور ما آرام و بیدغدغه باشد و نگاههای جنسیتی از بین برود. بدینترتیب در جوی امن و پایدار کارم را شروع کردم و ادامه دادم. البته علاقهای که به این حرفه داشتم هم اجازه نمیداد کم بیاورم. اکنون در بخش مهندسی تعمیرات و نگهداری هواپیما مشغول هستم. در این بخش قطعات و لوازم هواپیما را در صورت خرابی تعمیر و از آنها نگهداری میشود. در خط پرواز هم مشغول به کار هستم.
مخالفان در تلاش برای القای این بودند که سازمان هواپیمایی مخالف حضور خانمها و قرارگیری آنها در جایگاه کاپیتان پرواز است. دوباره تحقیقاتم را شروع کردم؛ حتی از رئیس سازمان هواپیمایی هم این موضوع را پرسیدم. در نهایت متوجه شدم اگر قوانین داخلی شرکتها این مسئله را بپذیرد از نظر آنها هیچ منع و ایرادی ندارد.
چگونه از پس حواشی کار در این حوزه برآمدید؟
هم علاقه داشتم و هم رنج و تلاش زیادی متحمل شدم. در نهایت نتیجه این رنجها ثمربخش بود؛ زیرا هیچوقت از ادامه دادن راه خسته نشدم. حتی هیچوقت ترغیب نشدم که به خارج از کشور بروم. هرچند در روزهایی که تلاشهایم بینتیجه بود، برخیها پیشنهاد میکردند که مهاجرت کنم، اما هرگز بر این باور نبودم که شاید موقعیت بهتری خارج از کشور برایم وجود داشته باشد. آدم رفتن نبودم و میدانستم اگر بروم ممکن است همین حمایتها را هم دیگر نداشته باشم. اکنون هم حس میکنم رنجهایم درحال ثمر دادن است.
باتوجهبه اینکه دشوار بودن حضور خانمها در فیلدهای مختلف خط پرواز، این برداشت عمومی که نداشتن پارتی امکان ورود به این عرصه را غیرممکن میکند، چقدر درباره شما و همکارانتان صدق میکند؟
نمیتوان به راحتی درباره معرفی شدن به ایرلاینها قضاوت کرد. باید در آزمون و مصاحبه ورودی امتیازات حداکثری را کسب کرد تا دعوت به همکاری شد. زیرا نمیشود به راحتی با جان هزاران مسافر بازی کرد. گذشته از این، معرفی شدن اتفاقا شرایط بدتری را برای معرف و آنکه معرفی شده ایجاد میکند. یعنی انتظارات از کسی که معرفی شده به مراتب بالاتر میرود زیرا همه نگاهها روی آن فرد متمرکز است تا دریابند چه امتیاز ویژهای باعث معرفی او به شرکت شده است. بنابراین باید اعتبار خود و فرد معرف را همزمان حفظ کرد. در کل این تلاش خود فرد است که باعث موفقیت و ارتقاء در این شغل میشود نه پارتی بازی. در یک کلام شاید پارتی برای کسی کار پیدا کند، اما نمیتواند به جای کسی کار کند.
دوست دارید به مخاطبان خود چه بگویید؟
دوست دارم بگویم تا میتوانید تلاش کنید و خسته نشوید. همه تلاشها روزی ثمر میدهد.
شاید به ظاهر شباهت دقیقی بین داستان این دو بانو با زندگی برادران رایت وجود نداشته باشد، اما آنچه باعث شد این داستان را با قصه برادران رایت مقایسه کنم، تلاشها، ممارست و خستگیناپذیری هر دو شخصیت در هر دو داستان است. ویلبر و اورویل هم پس از تحمل چندین بار تجربه شکست و با تلاش، دقت و استمداد از استعداد وافرشان در حوزه مهندسی پرواز سرانجام توانستند آرزوی دیرین پرواز انسان در آفاق آسمان را شدنی کنند و همه باورهای غلط را شکست دهند.
نمایشگاهی که با حمایت وزارت راه و شهرسازی برگزار شده بود، غرفه به غرفهاش قدم به قدمش پر بود از داستانهایی مشابه همین دو بانو. نخبگان دلسوزی که ترجیح داده بودند اگر استعدادی دارند در خدمت هموطن خودشان قرار دهند و برای اعتلای کشورشان تلاش کنند.
عطیه نجارچی