شناسهٔ خبر: 19835 - سرویس وزارتی

وزیر راه و شهرسازی مطرح کرد:

بازخوانی اندیشه ایران‌شهری با تبدیل فضاهای تاریخی به فضاهای عمومی/ با داشته‌های تاریخی‌مان حس تعلق ایجاد کنیم

صناعت وزیر راه و شهرسازی بازخوانی اندیشه ایران‌شهری در دوره معاصر را از ضروریات توسعه دانست و گفت: در این سال‌ها انسان در حد یک کالا تنزل یافته و آینده نسل فعلی و نسل‌های بعدی در نظام مدیریت شهری در حد یک کالا خرید و فروش شده و حالا مانده‌ایم که چگونه زندگی کنیم. قطعا اگر اندیشه ایران‌شهری مبنا قرار می‌گرفت، در آن انسان محور بود؛ نه کالبد و این‌گونه نمی‌شد که هزاران هزار میلیارد تومان در تهران هزینه شود و در آخر دغدغه اصلی مردم شهر در زندگی‌شان امکان نفس کشیدن باشد.

عباس آخوندی در گفتگو با پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، در تبیین اهمیت بازآفرینی شهری و باززنده‌سازی بناهای تاریخی و واجد ارزش با اندیشه ایران‌شهری به ضروریات توسعه در کشور اشاره کرد و گفت: توسعه نیاز به نگاهی معرفتی دارد و بدون نگاه معرفتی، پیشرفت و توسعه به یک سری اقدامات فیزیکی و اقتصادی تقلیل پیدا می‌کند. این گونه اقدامات در رویکرد و نگاه اول بسیار خوشایند هستند زیرا بر اساس آن‌ها پروژه‌های مدرن و اشتغال ایجاد می‌شود و نوسازی‌هایی صورت می‌گیرد که جذابند اما این اقدامات جدید بدون یک نظام و انگاره معرفتی در فاصله‌ای بسیار کوتاه به موضوع تخاصم و تعارض تبدیل می‌شوند.

وزیر راه و شهرسازی این‌گونه اقدامات را در غیاب یک نگاه معرفتی، مانع از ایجاد همگرایی و زمینه‌ساز بروز انواع تعارض‌ها دانست و گفت: در این شرایط جامعه با ناپایداری‌های بسیار گسترده‌ای مواجه می‌شود زیرا بعد از اجرای تمام این برنامه‌ها و پروژه‌ها، شاهد وضعیت بی‌وزنی و گم‌گشتگی هویتی خواهیم بود که ماشین بر انسان غلبه پیدا خواهد کرد و انسان‌ها به اجبار در خدمت آن در خواهند آمد و نه بالعکس. انسان موجود پیچیده‌ای است و خلاصه کردن آن در بعد اقتصادی ممکن نیست. از همین‌رو، توسعه‌های اقتصادی صرف از همان نقطه شکست می‌خورند.

آخوندی این رویکرد را در مکتب‌های گوناگون قابل بررسی دانست و گفت: این منظر در ایدئولوژی لیبرالیستی- سوداگرانه -و در شکل قدیمی‌تر آن مرکانتالیستی قابل مشاهده‌است. قرائت ایدئولوژیک از لیبرالیسم -که غیر تاریخی و با آزادی انسان در جاهایی در تباین است زندگی را به سرحد سوداگری تنزل می‌دهد. در نگاه سوسیالیستی و مارکسیستی نیز بزرگترین مشکل این است که انسان در حد یک نوع کالا تنزل می‌یابد. اصطلاحا به این وضعیت Commodification یا کالایی‌شدن می‌گویند. در این منظر، از انسان به عنوان یک موضوع قابل مبادله برداشت می‌شود.

وی این نوع نگاه را مشکل اصلی زندگی عصر معاصر دانست و ادامه داد: در تاریخ معاصر ایران با این واقعیت روبرو هستیم که اندیشه تجدد بطور غالب با رویکرد چپ‌روانه همراه بوده‌است. تشکیل گروه اجتماعیون عامیون و فرقه‌های دموکرات در آذربایجان و گیلان اولین هسته‌های حرکتی سوسیالیستی در ایران بودند که با گروه همت باکو در ارتباط بودند. هرچند رویکردهای راست‌گرایانه از همان زمان در ایران ظهور و بروز داشته است، لیکن غلبه با اندیشه چپ بوده‌است.

وزیر راه و شهرسازی ادامه داد: در وقایع بعدی نیز غلبه این اندیشه قابل ردیابی است. رویکردهای دهه‌های ۲۰، ۳۰ و ۴۰ با «انقلاب به اصطلاح سفید شاه و مردم» باز هم خمیرمایه چپ‌روانه داشته‌اند. نکته محوری که تمایل دارم توجه‌ها را به آن جلب کنم داشتن یک ارزیابی واقعی از تحولات اجتماعی و سیاسی و هم‌چنین سبک زندگی و افزایش رفاه ملت ایران پس از مشروطه تاکنون است. نکته‌ای که باید بدان توجه داشته باشیم میزان همبستگی اجتماعی، حس تعلق نسل جدید به ایران و میزان ازجاکندگی نسل جدید از ایران و تمدن ایران‌شهری است.

آخوندی افزود: وضعیت ناآرام اجتماعی را در این سال‌ها در فراز و نشیب‌های همراه با برگزاری انتخابات می‌توان دید. نکته‌ای که در ریشه‌یابی این وضعیت کمتر بدان توجه می‌شود نبود یک نظام معرفتی مورد اجماع ملی است. از نظام معرفتی‌ای صحبت می‌کنیم که همه‌ سلیقه‌های مختلف، تمام اقوام ایرانی و همه‌ گرایش‌های متفاوت را در خود جای دهد. این نظام باید به یک نوع وحدت ملی و انگاره ملی تبدیل شود که همه افراد را در کنار هم جمع کند.

با داشته‌های تاریخی‌مان حس تعلق ایجاد کنیم

وزیر راه و شهرسازی با بیان این‌که یک نظام معرفتی ملی نه می‌تواند محصول یک پروژه و نه وارداتی باشد اظهار کرد: این موضوع نتیجه تجربه تاریخی یک ملت است که در تحولات اندیشه‌ورزی و هم‌چنین تحولات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تاریخی قدرت بازآفرینی و بازتولید خود را داشته باشد. ملت ایران در جریان انقلاب اسلامی شعار «نه شرقی، نه غربی» سرداد. برای اینکه این حرکت و نهضت ملی را از خطر درغلتیدن به «هم شرقی، هم غربی» مصون داریم، نیازمند بازگشت به ریشه‌های خود هستیم.

آخوندی افزود: حس من این است که اگر بخواهیم در آخر کار در بحث توسعه به یک بستر مورد اتحاد و وفاق‌بخش و مورد اجماع برسیم باید به ریشه‌های تاریخی خود برگردیم. در این ارتباط چند اصل ساده و البته بنیادین باتعمق عمیق بایدمورد توجه باشند. نخستین، واضح‌ترین و بنیادی‌ترین عنصر این است که ما ایرانی هستیم و در کشوری به نام ایران زندگی می‌کنیم. پس ایران یک عنصر بنیادین است و نمی‌‌توانیم از آن صرف نظر کنیم. عنصر دوم آیینی است که اکثریت مردم ایران با آن زندگی می‌کنند که همان «اسلام» است. و عنصر سوم همان گرایش معرفتی است که مردم ایران با آن شناخته می‌شوند که با عناوین مختلفی مانند عرفان، حکمت ایرانی یا تصوف در ادبیات ایران شناخته می‌شود.

وی با بیان این‌که برای این نظام معرفتی در هر زمان و مکانی عنوانی خاص برگزیده شده است اظهار کرد: البته این نام‌گذاری‌ها اهمیت ثانوی دارد اما آنچه در وهله نخست اهمیت می‌یابد اندیشه‌ای است که می‌تواند بر رفتار روزمره زندگی ما اثر بگذارد و از آن در ادبیات ایران زیر عناوینی چون حکمت ایرانی، تمدن ایران‌شهری یا اندیشه ایران‌شهری یاد می‌شود.

وزیر راه و شهرسازی اندیشه ایران‌شهری را نگاه و انگاره‌‌ای دانست که در بستر تاریخ، در اندیشه دینی و همچنین سبک زندگی و فرهنگ روزانه ما ریشه دارد و افزود: اندیشه ایران‌شهری بحث ایستایی نیست بلکه اندیشه‌ای است که مانند تمامی اندیشه‌های تاریخی بسته به تحولات بشری می‌تواند مرتبا دچار بازخوانی شود. ما اندیشه ایران‌شهری را قبل از اسلام داشتیم ولی این اندیشه بعد از اسلام با آموزه‌های اسلام کاملا مورد بازخوانی قرار گرفت. یک سند بازخوانی خیلی عمیق از اندیشه ایران‌شهری شاهنامه فردوسی است که تمام زوایای این اندیشه را مورد بازخوانی قرار داده‌است. برخی اندیشمندان معتقدند در دوره صفوی نیز یک بار دیگر اندیشه ایران‌شهری مورد بازخوانی قرار گرفته‌است. قطعا در روزگار معاصر، پس از انقلاب صنعتی در اروپا و آثاری که بر زندگی بشر داشته و بعد از آن هم انقلاب اطلاعات و ارتباطات که زندگی بشر را کاملا زیر و رو کرده‌است و در عصر جهانی شدن و پس از پیروزی انقلاب اسلامی یکبار دیگر ما نیاز به بازخوانی مجدد اندیشه ایران‌شهری داریم تا به همبستگی دست یابیم و شاهد پیشرفت ملت ایران باشیم.

وی با بیان این‌که بازخوانی اندیشه ایران‌شهری به مفهوم قلم کشیدن بر روی تاریخ نیست گفت: اساسا نمی‌توان به اندیشه نگاهی تاریخی نداشت زیرا تاریخ در ذات اندیشه وجود دارد و هر گاه از اندیشه صحبت می‌کنید باید به دنبال ریشه‌های آن اندیشه بروید. اندیشه پدیده‌ای لحظه‌ای نیست و نمی‌توان گفت از امروز ما اندیشه‌ای را خلق می‌کنیم.

تجلی مفهوم «نه شرقی نه غربی» در اندیشه ایران‌شهری

آخوندی درباره تاثیر این اندیشه بر توسعه کشور گفت: اگر بخواهیم برای آینده ایران چشم‌اندازی داشته باشیم این چشم انداز باید ریشه‌ای عمیق در تاریخ و فرهنگ ایران‌زمین، ارتباطی ساختاری با آیین اسلام و قدرت سازگاری با شرایط روز زندگی داشته باشد. من پیوند این سه عنصر بنیادین را در اندیشه ایران‌شهری جستجو می‌کنم و معتقدم مفهوم «نه شرقی نه غربی» در این اندیشه می‌تواند تجلی پیدا کند. این اندیشه نظام معرفتی‌ای است که به مردم ایران‌زمین تعلق دارد، نه سوسیالیست‌ها و غربی‌ها و اروپایی‌ها. اندیشه ایران‌شهری به ما تعلق دارد و همین موضوع است که سبب می‌شود ما به میراثمان حس تعلق داشته باشیم؛ موجب همبستگی اجتماعی می‌شود و مایه‌ آن می‌شود که چاره‌ای برای پدیده ازجاکندگی اجتماعی پیدا کنیم.

وی آدمی را محور اصلی فعالیت‌ها در اندیشه ایران‌شهری قلمداد کرد و گفت: در این منظومه فکری، توسعه برای انسان ایرانی صورت می‌گیرد و مفهوم آن در توسعه‌ شهری به اجرای پل و خیابان محدود نمی‌شود. یعنی خیابان‌ها، پل‌ها و تمام مظاهر تمدن جدید برای زندگی این انسان ایرانی ساخته می‌شود و باید برای او ایجاد رفاه، شادابی، سرزندگی و سرخوشی کند در غیر این صورت می‌تواند به موانعی دست و پاگیر تبدیل شود، هم‌چنانکه این اتفاق افتاده است.

آخوندی ادامه داد: کافی است فقط تاملی بر تحولات سی سال گذشته در تهران داشته باشیم. در این شهر صدها هزار میلیارد تومان فعالیت عمرانی صورت گرفته است اما نمی‌توان در آن نفس کشید. حقیقتا هزینه کردن این مبالغ اگر به کیفیت‌بخشی زندگی منتهی نشود چه حسنی دارد؟ آیا باید این همه هزینه کنیم و در آخر ببینیم مسئله اصلی زندگی‌مان سلامت در نفس کشیدن شده است؟ یعنی این همه هزینه کرده‌ایم که نتوانیم نفس بکشیم؟ این نشان می‌دهد که انسان را در حد یک کالا تنزل داده‌ایم و آینده نسل فعلی و نسل‌های بعدی را در سیستم مدیریت شهری در حد یک کالا خرید و فروش کرده‌ایم و حالا مانده‌ایم که چگونه زندگی کنیم؟ قطعا اگر به اندیشه ایران‌شهری باز می‌گشتیم، در آن شهروند ایرانی محور بود، نه کالبد. در واقع هر کاری که می‌کردیم باید رابطه‌اش را با انسان ایرانی تعریف می‌کردیم اما این اتفاق در این سال‌ها نیفتاد.

آخوندی ادامه داد: این موضوع فقط محدود به رویکرد درون گرایی نیست. در اندیشه ایران‌شهری ایران مرکز تعادل کل منطقه و جایی است که قلمروی فرهنگی اندیشه ایران‌شهری است. این قلمرو تا آسیای میانه، یمن، شبه قاره هند و دریای مدیترانه ادامه می‌یابد. اندیشه ایران‌شهری چراغ راهنمایی است که نشان می‌دهد چگونه با ملت‌های درون حوزه‌ تمدنی‌مان و هم‌چنین سایر ملل رفتار کنیم. اگر اندیشه ایران‌شهری داشته باشیم به افغانستان، پاکستان و عراق فقط به عنوان یک کشور همسایه نگاه نمی‌کنیم بلکه آنها را بخشی از پیکره و قلمروی فرهنگی خود قلمداد می‌کنیم. در این قلمرو ما احساس وحدت می‌کنیم. این همان خمیرمایه اصلی است که برای توسعه نیاز داریم.

وی یکی از عوارض این بی‌توجهی تاریخی را از بین رفتن حس تعلق به ارزش‌های فرهنگی و تاریخی دانست و گفت: اگر این اصول را فراموش کنیم همان حس عدم تعلقی ایجاد می‌شود که امروزه بر برخی جوان‌ها عارض شده است که شاهد گسترش مهاجرت‌های بی‌بازگشت برخی از سرمایههای ملی هستیم. در این وضعیت نمی‌توان چندان انتظار توسعه داشت زیرا توسعه‌ ملی نیاز به یک حس تعلق دارد که شهروندان را گردِ هم جمع کند تا برای یک هدف مشترک تلاش کنند، حتی اگر لازم شد فداکاری و هزینه کنند و بجنگند. اتفاقا بحث من همین است که اگر اندیشه‌ای مانند اندیشه ایران‌شهری نداشته باشیم که آن را بازخوانی کنیم عارضه حس عدم تعلق به وجود می‌آید؛ حسی که نشان از عارضه‌ای منفی و هشدار بسیار بزرگی است برای کسانی که به آینده ایران فکر می‌کنند. این زنگ خطری است برای کشانی که در حوزه سیاست‌گذاری ملی و فرهنگی فعال هستند و این سرزمین، آیین، مذهب و فرهنگ آن را دوست دارند. وقتی در جامعه‌ای حس عدم تعلق ایجاد می‌شود نشانه‌ واضحی از ناکارآمدی سیاست‌های اجتماعی بکار گرفته شده‌است. من براین باورم که درمان این وضعیت، بازخوانی اندیشه ایران‌شهری و فراهم ساختن زمینه‌های افزایش حس تعلق به آن است.

آخوندی فضاهای عمومی را یکی از نخستین عواملی دانست که در این منظومه فکری و حسی، برای شهروندان حس تعلق ایجاد می‌کند و ادامه داد: این فضاهای عمومی که مردم به آن‌ها حس تعلق دارند در دوره‌های مختلف به اشکال متفاوتی بروز می‌کنند. برای مثال در دوره قدیم بازار، میدان، مسجد و تکیه فضاهایی بودند که مردم در آن جمع می‌شدند. قهوه‌خانه‌ها و زورخانه‌ها را نیز در همین ردیف می‌توان به حساب آورد. البته قرار نیست در دوران معاصر نیز عینا همین فضاها تکرار شوند. ما به یقین نیاز به فضاهایی داریم که بتوانیم دوباره در آن‌ها جمع شویم و آن‌ها را دوست داشته باشیم. این که این فضاهای عمومی در روزگار جدید چه ویژگی‌هایی باید داشته باشند جای بحث فراوانی دارد اما نکته مهم این است که فضاهای تاریخی ما یکی از بهترین موقعیت‌هایی هستند که در دوره معاصر می‌تواند به فضای عمومی تبدیل شوند تا پیوستگی تاریخی را حفظ کنند. بنابراین، آنچه که نیاز به اندیشه‌ورزی دارد فرایند تحول فضاهای قدیم به فضاهایی با کارکردهای جدید است. این همان مفهوم بازخوانی فرهنگی است.

دستیابی به توسعه شهری پایدار در مسیر بازخوانی اندیشه ایران‌شهری

وی درباره ویژگی‌های این فضاها به زبانی اشاره کرد که تاریخ و میراثی ارزشمند در پشت آن نهفته است و افزود: این فضاها فقط میراث مهندسی نیستند؛ آن‌ها حامل میراث‌های فرهنگی، معنوی و تجاری هستند و دارای زبان گفتمان ویژه‌ خود هستند. این فضاها با افراد گفتگو می‌کنند و انسان امروزی را به تامل وا می‌دارند. همین جوان‌هایی که در این فضاها به دنیا نیامده‌اند، در آن‌ها بزرگ نشده‌اند و زندگی در آن‌ها را تجربه نکرده‌اند وقتی در فضاهایی چون کاشان، یزد، شیراز، اصفهان، سبزوار، نیشابور، بوشهر و تبریز قرار می‌گیرند هنوز به آن حس تعلق دارند. جوان‌ها هم وقتی فضاهای تاریخی این شهرها را می‌بینند حس می‌کنند آن فضا به آن‌ها تعلق دارد زیرا این همان تاریخی است که با زبان بی‌زبانی با آن‌ها صحبت می‌کند و ریشه‌ها، اندیشه ایران‌شهری، ارزش‌ها و میراث متعلق به آن‌ها را به یادشان می‌آورد. به همین دلیل است که معتقدم خلق این فضاهای عمومی گام مهمی است در بازخوانی اندیشه‌ ایران‌شهری و در سیاست‌گذاری فرهنگی که نباید از آن غافل شویم.

آخوندی اهمیت کارخانه ریسباف را در این دانست که نشان می‌دهد ملت ایران در مقطعی توانستند این‌گونه خود را بازآفرینی کند و گفت: ریسباف توانست ضمن حفظ میراث خود، فناوری مدرن را بدون نابودی طبیعت اصفهان به این شهر وارد کند و در آن زمان قدرت این بازآفرینی را داشت. حالا چه شده که قدرت بازآفرینی را از دست داده و تمام محور چهارباغ اصفهان به ساختمان‌هایی تبدیل شده که فقط عده‌ای با ساخت آن‌ها توانسته‌اند از جهت سوداگری به سود گزافی دست یابند؟ ولی هیچ حس تعلقی به این ساختمان‌ها نیست و نمی‌توان نشانه‌ای از زیبایی و خوشایندی را در آن‌ها دید. در واقع این فضای جدید نه برای گردشگران خوشایند است، و نه ساکنان آن. در یک مقطعی افرادی معامله‌ و سودی کرده‌اند و رفته‌اند ولی هیچ ارزشی خلق نشده است.

وی ایجاد فضای عمومی را مقدمه‌ای برای شکل‌گیری عرصه عمومی دانست و توضیح داد: این فرایند سبب می‌شود یک زبان گفتگوی عمومی معاصر خلق شود. در این فضای عمومی زبان گفتگو با سایر فضاها فرق خواهد داشت. منظور از زبان، لفظ نیست بلکه واسطه‌های انتقال پیام است که می‌تواند نحوه زندگی، کتاب، شیوه معامله و هر نوع ابزاری برای انتقال یک نوع پیام باشد. در این فضاها و عرصه عمومی شهروندان با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و احساساتشان را مبادله می‌کنند و قدرت مبادله با دیگران پیدا می‌کنند.

آخوندی ادامه داد: این فضای ایران‌شهری محتوایی ایران‌شهری را نیز طلب می‌کند و قاعدتا با آن سازگاری بیشتری دارد. به همین خاطر بازآفرینی شهری در بافت‌های تاریخی، بافت‌های میانی دچار فرسودگی، بافت‌های روستایی ملحق شده به شهرها و حتی بافت‌های حاشیه‌ای که در کنار شهرها ایجاد شده‌اند اهمیت بسزایی دارد. زیرا، این فضاهای عمومی هستند که به تدریج در انسان‌ها ایجاد هویت، همبستگی و حس تعلق می‌کنند و سبب نزدیک شدن آن‌ها به یکدیگر می‌شوند. در این حالت است که به تدریج می‌توانیم بر روی این سرمایه‌ها حساب باز کنیم و به توسعه شهری پایدار دست یابیم که منجر به افزایش تعارضات درونی نشود./