عندلیبی هنرمند و نوازنده ایرانی ساز نی است که ردیف موسیقی سنتی ایرانی را نزد نصرالله ناصحپور، نورعلی برومند و محمدرضا لطفی و تکنیک ردیف آوازی را نزد محمدرضا شجریان فرا گرفت. وی سال ۵۷ با همکاری هنرمندانی همچون حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و ناصر فرهنگفر، کانون فرهنگی چاووش و گروه عارف را بنیان گذاشت. عندلیبی در آثاری همچون بیداد، نوا، دستان، دود عود و سرو چمان با محمدرضا شجریان همکاری نزدیک داشته است. گفتوگوی پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی با این هنرمند سنندجی را در مورد حاشیهنشینیهای زادگاهش میخوانید:
حاشیهنشینی از مشکلاتی است که بسیاری با آن روبهرو هستند. با توجه به اینکه بسیاری از نقاط روستایی استان کردستان به شهر و نیروهای مولد تولید به نیروهای شهری تبدیل شدهاند و این امر فرهنگعمومی را دستخوش تغییراتی کرده است، دیدگاه شما نسبت به حاشیهنشینی و گسترش آن در اطراف شهرهای بزرگ استان کردستان چیست؟
حاشیهنشینی معضلی است که عموما به دلیل بیکاری، نداشتن امنیت زندگی و امید به زندگی بهتر برای افرادی که در نقاط دورافتادهتری نسبت به مراکز شهرها هستند رخ میدهد. فکر میکنم، حاشیهنشینی با تغییر رویکرد زندگی مردم و از زمانی که گسترش شهرها در اولویت دولتها قرار گرفت بیشتر شد. شاید به نوعی تمامی مشکلات از همانجا شروع شد. البته یکی از عوارض شهرنشینی در همه جوامع فاصله طبقاتی است و اینکه همواره عدهای شرایط بهتری نسبت به دیگران دارند. اما شدت و حدت آنها مهم است و فکر میکنم به دلیل آنکه در سالهای اخیر حاشیهنشینی با از بین رفتن روستاها گسترش پیدا کرد به معضلی تبدیل شده که امنیت شهروندان را دستخوش مشکلات عمده کرده است و به همین دلیل نیز هم اکنون مسئولان و دستاندرکاران در صدد هستند تا به آنها سامان دهند و این جریان را در مسیر درستی هدایت کنند.
اگرچه انگیزههای رویآوردن ره حاشیهنشینی بسیار مهم است، اما نبودن کار و عدم توجه به وضعیت زندگی در مناطق حاشیهای شاید دلیل عمده مهاجرتها باشد و این که عموما افراد، برای یافتن شغل به مناطق مختلف که معمولا اطراف شهرها هستند مراجعه میکنند. حال اگر کارخانهها، مراکز تولیدی و سایر کارگاهها در حاشیه شهرها فعال باشند این مهاجرت منطقی است اما زمانی چنین امکانی هم وجود ندارد، این پدیده کمی عجیب به نظر میرسد.
گفته میشود روستاهای اطراف سنندج همچون ننله، حسنآباد، گریزه و نایسر در سالهای اخیر تبدیل به ناحیه منفصل شهری شدهاند که حالا برای شهرها مشکلات عمدهای ایجاد کرده است. فرهنگها مختلط شده و دیگر نمیتوان محلههای قدیمی را بازشناخت، همه چیز در یک بلاتکلیفی عمدهای به سر میبرد. در گذشته این مناطق جزو زمینهای کشاورزی و دامداری بودند و زندگی در آنها جریان داشت. حالا شاهد هستیم که ساختمانهای کوچک و بدشکل در همان محل رشد کرده و کار در آنها متوقف شده است. قیمت زمین افزایش پیدا کرده و مردم را ناچار به مهاجرت میکند. گفته میشود امنیت کم شده، ناهنجاریها افزایش یافته و کار تولیدی نیز متوقف شده؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
شهر زادگاه شما چه تغییراتی نسبت به قبل کرده و چقدر توانسته است فرهنگ خود را حفظ کند؟
سنندج نسبت به قبل تغییرات زیادی کرده است. روستاهای اطراف ماهیت روستایی خود را از دست دادهاند و به شهرهایی بیهویت که شبیه به شهر هم نیستند تبدیل شدهاند که مشکلات بیشماری در آنها وجود دارد و به همین دلیل نیز مشکلات خود را به داخل سنندج نیز منتقل کردهاند.
در حالحاضر، به نظر میرسد بومیهای سنندج کم شدهاند و بیشتر مهاجرانی ساکن شهر هستند که از اطراف به شهر آمدهاند و شاید به همان نسبت نیز افرادی که در نقاط دورتر از مرکز بودهاند به حاشیه شهر آمدهاند و الان شاهد گسترش بیرویه شهر هستیم. به همیندلیل، مسئولان و دست اندرکاران باید قدمهای موثری را برای ساماندهی به گسترش شهرها و به دنبال آن حاشیه شهرها بردارند.
به طور کلی قانونی برای شهرها وجود ندارد. هرکسی دلش میخواهد به شهر میآید و چون فرهنگها با هم نمیخواند مشکلاتی پیش میآید و زندگیکردن با هم سخت میشود. فکر میکنم باید در این مورد تعامل صورت بگیرد.
یکی از افتخارات کردستان که همه ایرانیان به آن اذعان دارند حضور بیشمار هنرمندان در عرصههای مختلف است که برخی از آنها نیز چهرههای بینالمللی هستند، این همه گرایش به هنر از چه نشات میگیرد؟ و چرا همگی از زادگاه خود مهاجرت کردند؟
متاسفانه امکانات زندگی و پیشرفت در شهرستانها و حتی مراکز استانها کم است. اگرچه این کمبودها شاید در دوران قبل بیشتر مشهود بود و امروز به دلیل گسترش شبکههای اجتماعی به نوعی شاهد گسترش اطلاعات هستیم اما عموما زندگی در شهرستانها، دشواریهای فراوانی دارد. بدینمعنا برای منِ هنرمند، امکانات در شهرستانها بسیار کم است و با تهران قابلمقایسه نیست. به همین دلیل، من به عنوان یک موسیقیدان، مجبورم برای پیشبرد کارم در تهران بمانم اما اگر برای ساماندهی به وضعیت شهر زادگاهم از بنده کمکی خواسته شود با توجه به دانش خود و توانی که دارم حاضرم برای شهری که در آن زاده و بزرگ شدم، کمک حال مردمی باشم که در شرایط دشواری زندگی میکنند، زیرا من این دشواریها را از نزدیک دیدهام.
متاسفانه امکانات و تکنولوژی کار ما که شامل سالن مناسب برای کنسرت، ایجاد امنیت برای اجرای زنده موسیقی و همچنین مخاطب است، در سنندج کافی نیست. من مجبورم اگر در کردستان هستم تنها اجرای کُردی داشته باشم تا مخاطب خود را از دست ندهم، اما در تهران وضعیت این گونه نیست. راه برای پیشرفت مهیاتر است. در شهرستانها انجام فعالیت حرفهای محدودیت بیشتری دارد؛ از خرید ساز گرفته تا مسایلی که مربوط به هنرمند است. بدینمعنا، هنر، فضای اجتماعی بزرگی را میطلبد که در آن نخستین قدم، قبول بیان مسایل اجتماعی از پنجره نگاه هنرمندان است و این به معنای نقدی است که به دنبال راهکاری برای برونرفت از وضعیت موجود است.
هنرمند زنده به روابط اجتماعی است. معتقدم روابط اجتماعی اگر در هر محل یا مکان کم باشد آنجا ضعیف میشود و رشد کمی خواهد داشت. طبیعتا همه میخواهند رشد کنند و جایی باشند که دیده شوند، بتوانند هنری که دارند را به دیگران منتقل کنند و از آن نهایت استفاده را ببرند. وقتی مکانی امکانات کمی داشته باشد انسانهایی که میل به پیشرفت دارند نمیتوانند تحمل کنند و به همین دلیل نیز از آن محل به سوی شهرهای بزرگ مهاجرت میکنند.
بنده به عنوان فردی که در زمینه موسیقی فعالیت میکنم در تهران آزادترم اما در شهرهای دیگر و حتی شهر زادگاهم محدودیتهای فراوانی دارم. مخاطب کمتری دارم و مشکلات برایم بیشتر میشوند.
گویی محدودیتها به کمک افراد آمده و انگیزهای برای ساخت زندگی بهتر محسوب میشود...
طبیعتا. متاسفانه هنوز مشکلات فرهنگی عمدهای در شهرستانها داریم. ما هنوز مشکل پذیرش موسیقی به عنوان یک علم را در ایران داریم. هنوز این که بتوان از این طریق علمی گذران زندگی کرد برای توده جامعه دشوار است، اگرچه این محدودیتها و خلاءهای فرهنگی کمتر شدهاند و اگر تا چندین سال گذشته ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر از کارشناسی در تهران بیشتر یک آرزو بود اما به تدریج این موانع برداشته شدند. مسلما تمامی افرادی که تمایل به پیشرفت دارند در جایی ادامه زندگی میدهند که بتوانند روابط اجتماعی خود را گسترش دهند.
به طورکلی، دوران دانشجویی برای همه، دوران مهمی است این که در کدام دانشگاه تحصیل میکنی و در کدام شهر، مساله مهمی است که آینده شما را رقم میزند. زیرا پس از آن تمایلاتی که به وجود میآید، مانند تولد میماند. شاید به همینخاطر هم هست که پس از تحصیل، مسیر زندگی افراد نیز تغییر میکند و بازگشت به یک محیط کوچکتر بسیار دشوار است زیرا مناسبات اجتماعی تغییر کردهاند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
با توجه به اینکه هنر، همواره برای مردم سنندج یکی از اولویتها بوده و بخش عمدهای از این اولویتها نیز به دلیل محدودیتها و مسایلی بوده که از دیرباز در کردستان وجود داشته، چطور میتوان با ابزار هنر به کمک مردم منطقه کردستان رفت؟ فکر میکنید ایجاد خانههای فرهنگ و رفت و آمد خود هنرمندان تا چه اندازه موثر است؟
به هرحال کسی که بنای زندگیاش را در شهری میگذارد طبیعتا در همان شهر زندگی، ازدواج، فعالیت و کار میکند. من با علاقه و عشقی که برایم وجود داشت دنبال موسیقی رفتم، چنین نبود که صرفا به دلیل کسب درآمد به دنبال آن بروم، اما در هر صورت راهی را که انتخاب کردم در آن قدم برداشته و تا به آخر ادامه دادم. فکر میکنم ایجاد علاقه در افراد نخستین و مهمترین گامی است که میتوان برداشت و در این راستا، ایجاد مراکز فرهنگی - هنری و مهیا کردن شرایط پایدار و نه موقتی میتواند گامی موثر باشد.
معتقدم علاقه باعث میشود تا هر جا که گام بگذاری موفق شوی. شاید بیشتر از ایجاد مراکز فرهنگی، کردستان به ایجاد مراکز اقتصادی نیاز داشته باشد زیرا همانطور که میدانید، هنر، نخستین نیازی نیست که باید به آن پاسخ داد. زندگی یک محله به ایجاد مراکز پایدار اقتصادی و درآمدی که برای ساکنانش ایجاد میکند وابسته است. در شرایط معمول و بحرانی، افراد جامعه عموما به دنبال کوتاهترین راه برای کسب درآمد برای گذران زندگی هستند و پرداختن به هنر بهندرت در جوامعی مانند ایران، اولویت عمومی است. با این حال همواره هنر، منشا الهام و راهی برای تعالی روح بشر بوده است.
به نظر میرسد فراهم بودن بسترهای لازم در برخی مقاطع تاریخی نیز در موفقیت افراد جامعه نقش دارند، اینطور فکر نمیکنید؟
مسلما همینگونه است. اما شاید در مورد هنر، مساله کمی متفاوت باشد. زیرا هنر در ایران، همواره مسالهای مناقشهبرانگیز بوده است. اگرچه در مقاطع مختلف نیز از هنرمندان استفادههایی شده است اما هنرمند در نهایت زنده به روابط اجتماعی و بسترهای اجتماعی است و به دنبال رفع محدودیتها گام برمیدارد.
در واقع هنرمند نگهدارنده فرهنگ یک ملت است و موسیقی برای ما مردم کردستان نشانهای است که از طریق آن، خود را به دیگر شهرها و ملیتها معرفی میکنیم. دستاوردهای تاریخی به مرور زمان و با زبان هنر به دست آمدهاند و تنوع فرهنگهاست که موجب زیبایی دنیایی شده که در آن به سر میبریم. اگرچه در این زیباییها، مسائل تلخ و گزندهای همچون حاشیهنشینی، بیعدالتی و تلاش برای برابری نیز همواره وجود داشته است.
سخن آخر....
فرهنگ نگهدارنده یک تمدن است. مسئولان بیشتر به هنر، هنرمندان و اصولا افرادی که انتقالدهنده فرهنگ به نسلهای دیگر و سایر جوامع هستند اهمیت دهند و برای ساماندهی به حاشیهنشینی این نکات را ملاک عمل قرار دهند.
گفت و گو: مژده نوروزی