این هنجارها به خصوص آنچه مربوط به نوع حضور زنان در فضاهای عمومی میشود، در هر ناحیهای بنابر فرهنگ غالب میتواند كاملاً متفاوت باشد، با این حال قوانینی هم وجود دارند كه امروزه كم و بیش در تمام دنیا به عنوان حقوق اولیه و عام شهروندی محسوب میشوند. با وجود این در بسیاری از جوامع مشاهده میشود كه همین حقوق اولیه شهروندی در فضاهای عمومی آنطور كه انتظار میرود در مورد همگان رعایت نمیشود.
"شهرسازی مدرن، با همه دعاوی آزادی و برابری، در ماهیت خود خصلتی «پدرسالارانه» دارد كه در موارد بسیار نیازها و ارزشهای زنانه را نادیده گرفته است. جنبش توسعه پایدار و جنبش زنان در جهان نشان داده كه در شرایط دنیای امروز دستیابی به یك جامعه پایدار و عادلانه بدون مشاركت و حضور فعال زنان امكانپذیر نیست. به همین دلیل در طول دو سه دهه اخیر موضوع رابطه برنامهریزی و جنسیت به یك گفتمان اساسی در شهرسازی بدل شده است" (ص۶).
فضاهای عمومی چون فضاهای اجتماعی در هر كشور، شهر و محلهای برحسب فرهنگ آن مكان و آن زمان هنجارهای معینی دارند. این هنجارها به خصوص آنچه مربوط به نوع حضور زنان در فضاهای عمومی میشود، در هر ناحیهای بنابر فرهنگ غالب میتواند كاملاً متفاوت باشد، با این حال قوانینی هم وجود دارند كه امروزه كم و بیش در تمام دنیا به عنوان حقوق اولیه و عام شهروندی محسوب میشوند. با وجود این در بسیاری از جوامع مشاهده میشود كه همین حقوق اولیه شهروندی در فضاهای عمومی آنطور كه انتظار میرود در مورد همگان رعایت نمیشود.
[میتوان گفت] در هر جامعهای افراد یا گروههای خاصی، به دلایلی از حقوق شهروندی اولیه خود یعنی حضور به مانند یك شهروند معمولی در فضاهای عمومی محرومند یا به نوعی از فضاهای عمومی طرد میشوند. این عده یا ظاهر و رفتارهایی غیرمعمول و متفاوت با اكثریت مردم دارند، یا حقوق دیگران را رعایت نمیكنند یا نیاز به حمایت در فضای عمومی دارند و به همین دلیل به تنهایی امكان حضور در برخی از فضاهای عمومی را ندارند. در بسیاری از جوامع و مناطق سنتی زنان وارد مقوله سوم میشوند. زیرا اینگونه استنباط میشود كه زنان موجودات ضعیف و آسیبپذیری هستند كه باید از آنها محافظت كرد و حضور آنها به تنهایی در فضاهای عمومی به صلاح نیست. برای همین است كه زنان در بسیاری از فضاها به شكلی گاه نامحسوس، به خصوص در زمانهای خاص از حق حضور در فضاهای عمومی محروم میشوند.
یكی از مسائلی كه حق ورود زنان را به فضای عمومی تعیین میكند بحث جغرافیای اخلاق است كه میتواند تأثیر فراوانی بر حضور زنان و كیفیت حضور آنان در فضاهای عمومی داشته باشد. جغرافیای اخلاق (moral geography) شاخهای از جغرافیای فرهنگی است كه تا حد زیادی با جنسیت و فضای عمومی مرتبط است و عملكردها و آموزههایی را شامل میشود كه بر رفتار مردم در ارتباطات شخصی و اجتماعیشان توجه دارد. افرادی كه در فضاهای عمومی حضور دارند در واقع از مجموعهای از رفتارها و گفتمانهایی متأثرند كه در این منطقه مرزهای بین جنسیتی و مرزهای اجتماعی را مشخص میكند. جغرافیای اخلاق را شاید بتوانیم در ایران جغرافیای عرف نیز بنامیم. اینكه عرف هر مكان چگونه است و یك زن یا یك مرد چگونه و با چه ظاهری و چه آدابی باید در آن محل حركت كند، از منطقهای به منطقه دیگر و شهری به شهر دیگر و حتی محلهای به محله دیگر میتواند كاملا متفاوت باشد.
یكی از تفاوتهای عمده رابطه جنسیت و فضاهای عمومی در غرب و كشورهای اسلامی این است كه در غرب بسیاری قوانین حضور در فضاهای عمومی نهادینه و درونی شدهاند و به عنوان حقوق و وظایف شهروندی و فارغ از جنسیت تعریف میشوند، حال آنكه در كشورهای سنتی و اسلامی به خصوص در كشورهایی كه جنبههایی از مدرنیسم در آن قوی است، تضاد و رویارویی این دو با یكدیگر باعث میشود كدهای اخلاق همگانی و ممنوعیتها بر اساس جنسیت و مكان و زمان تغییر كنند و امكان نهادینه شدن پیدا نكنند كه این خود باعث سردرگمی هرچه بیشتر جامعه میشود.
*****
مطالب ارائه شده به صورت گزیدههایی از مقالهای با عنوان "جنسیت، فضای عمومی و جغرافیای اخلاق" برداشت شده است.
مقاله فوق به تألیف دكتر مسرت امیرابراهیمی در همایش «زن،معماری و شهر» ارائه و در ویژهنامه نمایه تهران در اسفند ماه ۱۳۹۲،صص ۱۶-۱۷ چاپ شده است./