بخشی از این فضاهای سبز، باغهایی خصوصی بوده که چنانکه در ادامه توضیح خواهم داد، به کمک مصوبه موسوم به «برج باغ»، با شکلی قانونی امکان تخریب این باغها فراهم شده و بخش دیگری به فضاهایی مربوط است که ممکن است مالکیت خصوصی نداشته باشد.
آخرین هشدار مربوط به امکان و احتمال تخریب فضاهای سبز و ازبینبردن درختان را بهتازگی از یکی از اعضای شورای شهر تهران در جلسه علنی روز سهشنبه هشتم تیر ٩٥ شنیدم.
در خبری که در همین تاریخ در خبرگزاری ایسنا منتشر شده، آمده است رئیس کمیسیون سلامت، محیطزیست و خدمات شهری شورای شهر تهران درباره زمینی پردرخت در منطقه ٢٢ تهران که به تعاونی مسکن کارکنان حوزه معاونت شهرسازی و معماری شهرداری تهران تعلق دارد، هشدار داده، با این مضمون که باید مانع قطع این درختان شد و باید برای اعضای این تعاونی مکان مناسبی تأمین شود.
مصوبه «برج باغ» چه میگوید؟
خلاصه موضوع این است در مصوبهای که در اسفندماه ٨٢ در شورای شهر تهران به تصویب رسید و در سال ٨٣ ابلاغ شد، مقرر شد در باغهای تهران سطح اشغال به جای ٦٠ درصد به ٣٠ درصد کاهش پیدا کند، اما تراکم تأمین شود. مثلا اگر ساختمانی با سطح اشغال ٦٠ درصد و تراکم مجاز، باید در پنج طبقه ساخته میشد، مصوبه مذکور چنین امکانی را فراهم میکرد که ساختمان در سطح اشغال ٣٠ درصد و به منظور تأمین تراکم مجاز اولیه، در ١٠ طبقه ساخته شود.
این مصوبه، اگرچه ظاهری موجه و حتی جذاب برای حفظ باغهای تهران داشت، اما درعمل موجب نابودی بخش عظیمی از باغهای شهر شد. برای مثال، در بسیاری از موارد، سطح اشغال ٣٠ درصد در زیر زمین، امکان تأمین پارکینگ و دسترسیهای آن را فراهم نمیکرد و درنتیجه، از سطح اشغال ٣٠ درصد در زیر زمین به شکل محسوسی تجاوز میشد. طبیعی است در این حالت دیگر نمیتوان بخش قابلتوجهی از درختان را حفظ کرد و عملا ممکن بود درختان قدیمی و تنومند قطع شوند و درنهایت روی خاک دستی تازه، درختانی تازه کاشته شوند؛ آن هم در شرایطی که زیر این خاک دستی طبقات زیر زمین قرار داشت. باری، مصوبه موسوم به برج باغ درعمل، در دهه گذشته مسبب نابودی بخش عمدهای از درختان شهر شد.
باغهای تهران و میراث طبیعی
در یک ارزیابی کلی میتوان گفت روند توسعه تهران، منطبق بر ویژگیهای طبیعی آن صورت نگرفته است. یکی از مصادیق آن همین باغهای شهر است که آنها را بهعنوان پتانسیل و مزیت ارزشمندی برای این شهر میشناختیم. این باغها میراث طبیعی این شهر بودهاند. چنانکه پژوهشگران تاریخ باغ و باغداری در این منطقه جغرافیایی را به قبل از دوران صفویه مربوط میدانند. در فارسنامه ابنبلخی (٥٠٠ تا ٥١٠ قمری) از درختان انار تهران صحبت به میان آمده و یک قرن بعد از آن، یاقوت حموی در کتابش از باغهای مصفا و زیبای تهران یاد میکند.
چنانکه در کتاب آثارالبلاد قزوینی (٦٦١ قمری) نیز درباره تهران آمده است که «تهران قریه بزرگی است از قریههای دارای باغ و بوستان و درخت و میوه».
در ٥٠٠ سال اخیر از دوران صفویه بدینسو نیز در تهران، بسیاری از باغها شکل گرفتهاند و در نتیجه آن تهران در طول تاریخ همواره بهعنوان منطقهای پر از باغ شناخته میشده است. در دوران معاصر، به واسطه کمتوجهی به میراث طبیعی و مسائل اجتماعی- که در جای خود قابل بحث است- و سیطره جریان ساختوساز، این پتانسیل و مزیت طبیعی شهر تهران، در معرض بیتوجهی جدی قرار گرفت. بعد از انقلاب اسلامی، با وجود مصوبه شورای انقلاب در سال ٥٩، که با قاطعیتی قابلتوجه، درباره ازبینبردن هرگونه باغ – آن هم در شرایطی که باغ در مالکیت خصوصی باشد – هشدار میدهد، باز هم میبینیم به واسطه مسامحه کاریهای برخی دستگاههای متولی، جریان پرقدرت ساختوساز و میل سیریناپذیر به ساختوساز هرچه بیشتر و در کنار آن، برخی مسامحهکاریها در حوزه قانونگذاری، باغهای تهران مسیر نابودی را پیمودهاند. نکته قابلتوجه در مصوبه شورای انقلاب با عنوان «لایحه قانونی حفظ و گسترش فضای سبز در شهرها» مصوب یکم خرداد ١٣٥٩ در اینجاست که براساس این مصوبه «درصورتیکه قطع درخت از طرف مالکین به نحوی باشد که باغی را از بین ببرد و از زمین آن به صورت تفکیک و خانهسازی استفاده کند، همه زمین به نفع شهرداری ضبط میشود و به مصرف خدمات عمومی شهر و محرومین میرسد».
امروزه در بسیاری از شهرهای توسعهیافته جهان، محورهای توسعه همواره بر مبنای پتانسیلهای طبیعی شهر ترسیم میشود. روشن است فضاهای سبز، آن هم از نوع باغهایی با قدمت تاریخی، از ارزشهای بیجایگزین شهر به شمار میآید.
امروز بسیاری از باغهای پایتخت از بین رفته است. اگر عاقل باشیم، راه را بر این نبرد تمامعیار میان لجامگسیختگی رشد ساختمانها از یکسو و معدودباغهای باقیمانده از سوی دیگر، خواهیم بست.
اکنون که بدنه اجتماعی و بخش قابلتوجهی از مسئولان در امر حفظ میراث طبیعی همراه و همسخن است، این فرصت را نباید از دست داد. محورهای توسعه شهر، اگر بر خطوط میراث طبیعی ترسیم نشود، بیتردید راه به بیراهه خواهد برد.
کجاست بام بلندی؟
و نردبان بلندی؟
که بر شود و بماند بلند بر سر دنیا
و بر شوی و بمانی بر آن و نعره برآری:
هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت! ... (منصور اوجی)