شناسهٔ خبر: 27647 - سرویس استان‌ها

تسلسل اشتباهات طرح‌های شهری در كلانشهر تهران

محمد مهدی تندگویان محمد مهدی تندگويان*: موضوع پياده‌راه در شهرهای جهان عموما بحثي كهنه و حل شده است. ساكنان شهرهای بزرگ و حتی كوچك در جهان قادرند تعريف روشن و دلنشينی از فضای شهری پياده راه و مفهوم آن ارايه دهند. موضوعی كه در كشور ما همچنان بدون توجه به مبانی اوليه در هاله‌ای از ابهام مانده است.

به راستی پیاده راه چگونه فضایی است؟ آیا مسدود كردن امكان دسترسی خودرو به یك خیابان شهری، آن را بدل به پیاده راه خواهد كرد؟ تفكری كه متاسفانه این روزها در ذهن شهروندان ما جای گرفته و باعث آن نیز مستقیما مدیریت شهری است. پاسخ سوال مسلما خیر است. پیاده‌راه در وهله اول یك فضای شهری به حساب می‌رود و فضای شهری به معنای فضایی است كه شهروندان با اختیار خود مایل به حضور در آن باشند و تعاملات اجتماعی در آن صورت پذیرد. به عبارت ساده‌تر، پیاده‌راه مكانی است سرزنده، فعال و خوشایند كه دارای خاصیت دعوت‌كنندگی برای حضور در فضا بوده و البته امكان تردد اتومبیل نیز در آن وجود ندارد.

از تعاریف كلی كه بگذریم در یك سخن پیاده‌راه باید آرامش و تمایل به حضور را برای شهروندان به ارمغان آورد. یكی از اصلی‌ترین دلایل حذف اتومبیل، كاهش استرس و تنش ناشی از تداخل حركتی سواره و پیاده به حساب می‌رود. پس می‌توانیم بگوییم مسیر پیاده‌ای كه فاقد سرزندگی بوده، تمایل حضور را فراهم نمی‌آورد و آسایش جسمی و روانی و امینت را تامین نمی‌كند، در واقع یك پیاده راه نیست! حتی اگر چنین نامی بر آن بگذاریم.

آری، بار دیگر سخن از موضوع بحث‌برانگیز به اصطلاح پیاده راه ١٧ شهریور است. پروژه‌ای كه نماد افراط در موضوعی دیگر از موضوعات شهرسازی به حساب می‌رود. تكرار اشتباهی نظیر پروژه نواب! طرحی كه بارها نقدش كردیم به گونه‌ای كه به نظر می‌آمد دیگر به چنین اشتباهاتی دست نخواهیم زد. اما در عمل بازهم همان روند طی می‌شود تا پس از طی پنج سال پروژه‌ای شكست خورده داشته باشیم و بازگرداندن آن به وضعیت روز نخست! اگر بنا باشد هر بار اینگونه به تكرار اشتباهات بپردازیم دیگر چیزی از این كلانشهر تكه پاره به جا نخواهد ماند. كلانشهری كه به آزمایشگاه تصمیمات عجولانه و تجربی مدیران شهری بدل شده است. تهران جدا دارد از نفس می‌افتد.

صحبت از پیاده راه ١٧ شهریور در سال ١٣٩١ آغاز شد. در آن روزها سخن از یك دهه مطالعه به عنوان پشتوانه این طرح، دفاعی بود كه به مخالفت اعضای شورای اسلامی شهر ارایه شد. اما موضوع پنهان ماندن غرض‌مندی مطالعات است. اصولا اتفاقی كه بسیار در كلانشهر تهران رخ می‌دهد، صورت دادن مطالعات هدفمندانه است. به عبارت دیگر گروه كارشناسان مطالعات را به گونه‌ای پیش خواهند برد كه كارفرما بخواهد. از ابتدای امر، پیش از بررسی‌های مرتبط با تحقق‌پذیری و امكانسنجی طرح‌ها، مهر تایید بر طرح خورده و طی كردن این مراحل تنها تشریفاتی حوصله سر بر تلقی می‌شود. تمایل ما بر آن بود ـ یا شاید آرزو داشتیم ـ پیاده‌راهی سرزنده، جذاب، امن و... داشته باشیم. اما آنچه در عمل اتفاق خواهد افتاد، بازتاب شرایط واقعی حاكم بر محیط است. شرایطی كه با فیلتر كردن در مطالعات نادیده انگاشته شدند و حال با چهره‌ای بسیار كریه‌تر رخ نمایانده‌اند.

ما درمان قلب بیمار قلبی‌مان را رها كردیم و به مشاطه رخ او برای پنهان كردن بیماری‌اش كردیم. كاری كه بارها و بارها انجامش داده‌ایم. تا زمانی كه برخورد با طرح‌های شهری بدین صورت باشد، نه تنها از مشكلات كاسته نخواهد شد، بلكه همواره با مسائلی پیش‌بینی نشده با رنگ و بویی متفاوت مواجه خواهیم شد. چنین روندی تا چه زمانی ادامه می‌یابد؟ آسیب‌هایی كه از چنین اتفاقی دیده‌ایم كفایت نمی‌كند؟ تجربه نواب، جوادیه، امام علی و... چندین بار دیگر باید تكرار شود؟ بگذارید اعتراف كنیم، احداث یكی از ٢٢ پیاده‌راه شهر تهران كه در برنامه عملیاتی پنج ساله آورده شده بود، محرك اصلی طرح پیاده راه‌سازی خیابان ١٧ شهریور به حساب می‌رفت و نه مطالعات نیاز سنجی بافت. دلیل انتخابش هم شاید با تكیه بر اصل هرچه بزرگ‌تر، چشمگیرتر! صورت پذیرفت.

بیایید خوش‌بین باشیم و فرض را بر انجام مطالعات دقیق طرح بگذاریم. در چنین شرایطی نادیده گرفتن ورودی پاركینگ اتومبیل‌ها، بارگیری و باراندازی مغازه‌ها، كاربری‌های اطراف خیابان، نقش ترددی معبر، وضعیت امنیت اجتماعی و... اتفاقات پیش‌بینی نشده و جزیی بود كه رخ داد! اما ناگزیری برای قرار دادن كانكس نیروی انتظامی در راستای برقراری امنیت به معنای واقعی اعتراف به شكست است. چنین اقدامی نشانگر آن‌است كه نه تنها اجرای طرح موفقیت‌آمیز نبوده، نظم اجتماعی شكل گرفته در خیابان در طول سال‌ها و نظارت اجتماعی برقرار شده در آن را نیز برهم زده است. مگر می‌شود متخصص باشیم و چنین عواملی را نبینیم؟ مگر می‌شود مدیران شهری باشیم و بر چنین موضوعاتی چشم ببندیم؟

فارغ از نیاز به تخصص، یك‌بار پیاده روی از سر اجبار در ساعات ظهر داغ تابستان در این پیاده راه همه‌چیز را بر ما روشن می‌كند. بعلاوه، از پایه‌ترین مباحث شهرسازی آن است كه برای جذب شهروندان به فضای شهری و تامین سرزندگی آن دو موضوع كلی اهمیت دارد: تامین دسترسی مناسب به فضا و كاربری‌های جذاب! با برقراری چنین شرایطی شهروندان بدون نیاز به تبلیغات و اصراری، در فضا حضور می‌یابند. بیش از آن هر اقدامی كه صورت پذیرد در راستای ارتقای كیفیت محیط است. اما در پیاده راه ١٧ شهریور ما این دو اصل پایه‌ای را نادیده گرفته‌ایم. حتی به نحوی بر خلاف آن نیز حركت كرده‌ایم. عدم توجه به چنین موضوعات ساده‌ای جای تعجب دارد! آیا نیاز بود حتما پروژه انجام بگیرد و پس از ضرر و زیان بسیار به ما ثابت شود كه نظریاتی كه بیش از یك قرن است كه در كشورهای دیگر ملاك عمل است صحیح است!با مرور سال‌های گذشته می‌بینیم، در روزهایی كه صحبت از لزوم تسهیل حركت سواره می‌كردیم و طرح طبقاتی برای اتوبان‌هایمان ارایه می‌كردیم، همزمان اندر مزایای پیاده مداری و گذشت دوران تسلط خودرو بر شهرها سخن می‌گفتیم و طرح پیاده راه ١٧ شهریور را توجیه می‌كردیم. در نهایت هیچ یك به نفع شهروندان تمام نشد! آن یكی بدون تاثیر چندانی بر حجم ترافیك، اسباب افزایش فرهنگ تمایل به خودرو شخصی را فراهم آورد و این یكی باعث نارضایتی، ناامنی و مجموعه‌ای از مسائل شد.

این همان غرضمندی در بحث برنامه‌ها و طرح‌های شهری است!از روزهای ابتدایی آغاز پروژه نشانه‌های ناموفقی طرح مشهود بود. اما مدیران شهری با لجاجت و تكیه بر آزمون و خطا به انتظار مشاهده آنچه خود تمایل داشتند نشستند. هر گونه معضلی در طرح به زمان واگذاشته شد و ارایه راهكارهای ثانویه. اما شهروندان تاب چنین انتظاری را ندارند. شهروندانی كه برای تامین معاش خود و خانواده‌شان وابسته به كسب و كاری هستند كه طی سال‌ها و سال‌ها شاید توانسته‌اند به بار بنشانند. آنها نمی‌توانند صبر كنند تا شاید روزی پس از گذشت یك دهه شرایط تغییر كند. هنگامی كه قادر نباشند از كسب و كارشان درآمد مكفی كسب كنند ناگزیر به ترك كسب و كار یا تغییر آن حتی به مشاغل ناهنجار می‌شوند. این شرایطی است كه مدیریت شهری با اقدامات نااندیشیده به ایشان تحمیل كرده! آخر برای شهروندان دلسردی می‌ماند و بی‌تعلق خاطری به محلی كه روزی دغدغه‌شان بود. اینچنین می‌شود كه تهران هر روز و هر روز به سمتی می‌رود كه برای شهروندانش بی‌اهمیت می‌شود. اینچنین است كه ذره ذره تهران را از بین می‌بریم. با تمام اینها جای شكرش باقی است كه به اشتباهات‌مان اعتراف می‌كنیم و شكست پروژه را می‌پذیریم. حداقل به این طریق سعی بر آن داریم تا ذهن شهروندان را از حجم هزینه، زمان و ضررهای متحمل شده دور‌سازیم.

ساختار مدیریت شهری ما، مدیرانی با مناعت طبع دارد كه اشتباهات‌شان را می‌پذیرند و مجددا تكرارش می‌كنند و بار دیگر می‌پذیرند! حتی كودكی خردسال نیز واقف است كه با عذرخواهی و پذیرش اشتباه آنچه از دست رفته بر نخواهد گشت. بگذارید به اعداد و ارقام پروژه نگاهی داشته باشیم. موضوعات كمّی همواره قانع‌كننده‌تر از موضوعات كیفی بوده‌اند. در سال ١٣٩١ هزینه اولیه پروژه معادل با دو میلیارد تومان برآورد شد. پس از آن در متمم بودجه مبلغ ٢٠ میلیارد تومان برای ردیف بودجه پروژه در نظر گرفته شده بود كه شورا با آن مخالفت كرده و این ردیف را حذف كرد. اما در نهایت گفته‌ها حاكی از آن است كه در حدود ٤٠ میلیارد تومان هزینه تمام شده پروژه بوده است. جدا از سوال برانگیز بودن چگونگی اجرایی شدن پروژه‌ای فاقد ردیف بودجه، باید هزینه‌های دیگری را نیز در این محاسبات منظور كرد. به عنوان مثال صدمه خوردن به اشتغال و حیات قریب به ٢٠٠٠ نفر، اعمال تغییرات در بیش از ١٠٠ واحد كسبی، كاهش ارزش زمین و البته برگزاری جلسات متعدد و راهكار اندیشی برای حل معضلات پس از اجرای پروژه. در شرایطی كه طبق آمار ارایه شده توسط شهرداری در سال‌های مختلف تنها ٨٠-٧٠ نفر به‌واسطه اجرای پروژه دچار خسران شده‌اند. متاسفانه این قضیه به فراموشی سپرده می‌شود كه بار هزینه اقدامات اینچنین ما بر دوش شهروندان قرار می‌گیرد. هنگامی كه نامه‌ای با امضای ٣٠٠ نفر از ساكنان بافت و ٩٠٠ نفر از كسبه در جست‌وجوی كورسوی امیدی به شورای اسلامی شهر تهران ارسال شد، اینگونه توجیه شد كه اینها تعداد محدودی از كسبه خاص هستند و به مرور زمان با تمهیدات لازمی كه اندیشیده شده مشكلات‌شان حل خواهد شد.

البته اینگونه نیز شد. با گذشت زمان بار دیگر اشتباه بودن یك پروژه كلان ثابت و با بازگشایی خیابان مشكلات بسیاری از میان برداشته خواهد شد! تا زمانی كه چنین ضررهایی بی‌اهمیت انگاشته شوند، همچنان تكرار خواهد شد. بر این اساس، ساكنان و كسبه خیابان هفده شهریور بیشترین خسران را متحمل شدند. از ترافیك‌های شدید و چندین ساعته روزهای آغاز اجرای طرح، تا بی‌رونقی و كسادی كسب و كار و عدم امنیت در این روزها. گذشتن آسوده از كنار چنین وقایعی اعم از بزهكاری، اعتیاد، تصادف، اشتغال كاذب تا قتل در پیاده راه ١٧ شهریور دور از انصاف است. بماند كه حتی دستفروشان نیز به دلیل كمبود رهگذر در پیاده راه حاضر به كسب در آن نبودند! این روزها كه از عمر پروژه‌های كلان و جهادی چند سالی می‌گذرد، كم كم دوره اعتراف به اشتباهات فرا رسیده است. اگرچه پنج سال برای پذیرفتن و بازگرداندن وضعیت پیاده راه ١٧ شهریور به حالت اولیه زمان طولانی‌ای بود، اما به نظر می‌رسد زمان برای برخی پروژه‌ها همچنان باقی مانده است. ا

میدواریم ابراز ندامت از پروژه‌‌های كلان اینچنین پایان یابد. امیدواریم روزی نرسد كه این سوال مطرح شود كه چرا با وجود منسوخ شدن احداث بزرگراه‌های طبقاتی در تمامی شهر‌های پیشرفته جهان و برچیده شدن آن، بازهم ما به تكرار این اشتباه می‌پردازیم! خدای را شاكریم كه زلزله فراموش شده تهران، هنوز اتفاق نیفتاده كه در آن صورت صدای بلند طبل رسوایی‌مان گوش همگان را كر خواهد كرد. شاید بهتر باشد تهران را به حال خود رها كنیم. اگر قادر نیستیم با اندیشه صحیح و بهره‌گیری بی‌طرفانه از دانش اندیشمندان‌مان این كلانشهر را به سوی بهبود ببریم، با تصمیمات عجولانه و شخصی اسباب نابودی‌اش را فراهم نكنیم. شاید اینگونه بتواند چند سالی نجات یابد و از پیامدهای جراحی‌های حساب نشده ما در امان ماند.

*نایب‌رییس كمیسیون شهرسازی و معماری شورای شهر