به گزارش پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، در روزهاي گذشته اعضاي هيأت دولت اعتراضات شديدي را عليه سياست خبري صداوسيما درباره مسائل روز جامعه ابراز داشتهاند، ريشه اين اعتراضات كجاست و چرا با چنين وضعي مواجه هستيم و راه برونرفت از آن چيست؟ مشكل اصلي از اينجا آغاز ميشود كه دولت و قوه مجريه فاقد ابزار و توان رسانهاي است. هرچند رسانههاي مجازي و شبكههاي اجتماعي توانستهاند مجراي تنفس و نيز تارهاي صوتي رسانه رسمي را محدود و ضعيف كنند، ولي اين رسانهها در اختيار دولت نيست، بلكه در اختيار مردم و گروههاي فعال در فضاي مجازي است و دست دولت از نظر رسانهاي خالي است.
شهروند در همین رابطه نوشت: از سوي ديگر، دولت فاقد راهبرد رسانهاي و تعامل با آنها نيز هست. نهتنها راهبرد روشن و موثري ندارد، بلكه سازمان و نيروي رسانهاي كارآمد براي انجام چنين كاري را ندارد. دولت بهصورت خودجوش از سوي رسانههاي مجازي حمايت ميشود ولي اين حمايت لزوما در چارچوب اولويتهاي دولت نيست، بلكه هركس برحسب سلايق و اولويتهاي خود اين كار را انجام ميدهد و اين به معناي تأمين نيازهاي رسانهاي دولت نيست.
ولي اتفاق مهمي كه در اين ميان رخ داده است، بياعتباري صداوسيما و كاهش استفاده از آن نزد مردم بهويژه طبقات متوسط و تحصیلکرده است. نكتهاي كه هفته گذشته از سوي وزير كشور و بهصورت محترمانه بيان شد كه صداوسيما اثرگذاري خود را از دست داده است، ناظر بر همين واقعيت بود. اين يك گزاره مورد قبول نزد تمامي افرادي است كه حداقلي از آشنايي را با رسانه دارند، ولي چنين وضعيتي براي پايداري كشور به هيچوجه مطلوب نيست. كشور بايد داراي رسانهاي رسمي و قابل اعتماد باشد تا مردم براي كسب خبر و تحليل به آن رجوع كنند.
صداوسيما براي حل اين مشكل فقط يك راه در پيشروي خود دارد، اينكه به مرور در مسير يك رسانه مستقل و آزاد قرار گيرد. رسانهاي كه اخبار را با حداقلي از بيطرفي كسب و منتشر كند و تصويري منصفانه از خود نشان دهد. در دعوتهاي خود از كارشناسان به نحوي رفتار كند كه مجموعه گرايشهاي موجود را پوشش دهد و پس از مدتي جايگاه شايسته يك رسانه به معناي دقيق را به دست آورد و نگاههاي مردم را از ماهواره و شبكههاي مجازي به سوي رسانه ملي و رسمي كشور جلب كند.
ولي ظاهرا صداوسيما مسير متفاوت و حتی متضادی از راه پيشگفته را در پيش گرفته و درحال تبديل شدن به رسانهاي مشابه برخی از شبکههای سطحی در فضاي مجازي است؛ شبکههایی كه اصول حرفهاي و قانوني در آن معناي روشني ندارد. هركس مطابق ذوق و علايق خود و بدون آگاهي حرفهاي خبر و تحليل ارايه ميكند. هيچ ساز و كاري براي سنجش صحت و سقم اخبار آنها وجود ندارد و مسئوليتپذيري لازم نيز در برابر اخبار و گزارشهای منتشره و دروغ ندارند. البته اين وضعيت در فضاي مجازي قابلتحمل است، زيرا اين فضا آنقدر تنوع دارد كه اخبار و تحليلي صحيح نيز به سرعت توليد و منتشر شود ولي در صداوسيما چنين شرايطي وجود ندارد، بنابراین انحصار رسانهاي در صوت و تصوير همچنان برقرار است. حداقل در اخبار ضد دولتي اين انحصار وجود دارد، زيرا ماهوارهها كه طرفدار دولت نيستند تا اخبار موافق دولت را پوشش دهند به همين دليل وضع رسانهاي دولت در مقايسه با گذشته و هنگامي كه انحصار رسانهاي بهطور كامل دست صداوسيما بود، بسيار بدتر شده است.
صداوسيما براي جا باز كردن نزد مردم از همان شيوههاي فضاي مجازي استفاده ميكند، در حالي كه اگر اين شيوهها به نفع كشور باشد، پس چرا با اين فضا مخالفت ميكنند؟ صداوسيما بايد با عملكرد خود به اصلاح اين شيوهها همت گمارد و مردم را به قواعد و شيوههاي خود علاقهمند كند، نه آنكه مثل كامنتهاي افراد ناپخته در گروههاي تلگرامي رفتار کند. دود اين وضع به چشم همه مردم خواهد رفت.
رفتار صدا و سيما ممكن است علت ديگري هم داشته باشد كه خيلي مهم است. در این فصل فشارها براي كسب بودجه به دولت افزايش مييابد ولي شايد در کنار برخی علل دیگر ازجمله دستهای پشت پرده در معاملات مربوط به تجهیزات قطار، علت سياسي ديگري در ميان باشد که همان سوگيري مثبت اين رسانه نسبت به شهرداري تهران و مسكوت گذاشتن نسبي مسائل آن ازجمله واگذاری املاک نجومی و در مقابل برجسته كردن يكسويه مسائل دولت است.
به نظر ميرسد كه علت اخير بيش از ساير علل آشکار در اتخاذ اين سياست در صداوسيما نقش دارد. با اطمينان ميتوان گفت كه اين سياست به هيچوجه نتيجهبخش نخواهد بود، زيرا اگر مردم ميخواستند بر اثر تبليغات و گزارههاي يكسويه رأي دهند، تاكنون بسياري از انتخابات نتيجهاي جز اين ميداشت كه شده است. به نظر ميرسد كه دستاندركاران اين رسانه درك دقيقي از مفهوم رسانه و اثرگذاري آن ندارند. رسانهاي كه مجموع ساختمانهاي آن در تهران و استانها به اندازه يك شهر است و هزاران كارمند و هزاران ميليارد بودجه دارد، چنان دچار بياعتمادي و فقر مخاطب شده است كه به احتمال زياد از اين نظر در جهان بيهمتاست. اين شيوه عمل رسانهاي ناشي از ناآگاهي دستاندركاران آن با معنا و كاركرد و اثرگذاري رسانههاي مدرن است. بايد پذيرفت كه بوق رسانه نيست؛ اگر هم باشد فقط براي پشت فرمان خودرو مناسب است! شايد به جاي رسانه حقيقي درحال تبديل شدن به بوق مجازي هستند!/