به گزارش پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، روزنامه شهروند در گفتگویی با شروین وکیلی، جامعه شناس به بررسی رفتارهای مردم در انتشار جزئیات فاجعه پلاسکو پرداخته است. نظر مهم او در این گفتگو این است که موج حملههای روزهای گذشته به رفتار مردم در باره انتشار مسائل مربوط به حادثه پلاسکو بیپایه و نامنصفانه است و چهبسا که فریبکارانه و آغشته با نیتهایی نادرست هم باشد.
او می گوید: مردم در حادثه پلاسکو متهم نیستند و حتی ثبت و انتشار دادهها باعث شده تصویر دقیقتر و روشنتری از رخدادها ایجاد شود و چون رخدادها را به شکلی جمعی و از چند زاویه ثبت میکند، برای بازسازی تاریخچه رویداد ارزشمند هم هست. وکیلی در ادامه ابعاد مختلف اجتماعی حادثه پلاسکو را در گفتوگو با «شهروند» بررسی کرد. تاکید او این است که ریشه این رفتارها باید شناسایی و واکاوی شود.
هرچند از نظر او رفتار مردم هیجانی و احساسی بوده است ما می گوید: فکر نکنم بتوان به این موضوع خردهای گرفت. رفتار مردم همان بود که بهطور طبیعی از جماعتی رویارو با فاجعهای انتظار میرود. همهجای دنیا مردم وقتی با بحرانی از ایندست روبهرو میشوند به همین ترتیب واکنش نشان میدهند. یعنی در اطراف محل فاجعه جمع میشوند، در این مورد با هم گفتوگو میکنند، گاهی اگر کمکی از دستشان برآید انجام میدهند و به تازگی طی سالهای اخیر عکسی هم از خودشان و از سیر واقعه میگیرند و برای دوستانشان ارسال میکنند. اینها همه رفتارهایی عادی است که از تلاش برای فهمیدن یک رخداد تهدیدآمیز و شریکشدن در شکلدهی به روایت اجتماعیاش برمیخیزد. یعنی واکنشی طبیعی و عادی است که لزوما هم جنبه هیجانی و ناسنجیده ندارد و بخشهایی از آن با کارکردهای شناختی گره خورده است. از این رو موج حملههایی که طی روزهای گذشته به رفتار مردم انجام شده به نظرم بیپایه و نامنصفانه است و چه بسا که فریبکارانه و آغشته با نیتهایی نادرست هم باشد.
او درباره اینکه بسیاری معتقدند که رفتار مردم عامل بحرانیشدن حادثه پلاسکو شده می گوید:تا جایی که من خبر دارم روند ترابری امدادگران به محل حادثه با راههایی که در گلوگاههای خیابان تعیین شده بود برقرار بوده و طی حادثه هم نزدیک دویست آتشنشان در محل حاضر شده و به کارشان پرداختهاند. تجمع مردم، تنها در ساعت آغازین آتشسوزی برای مدت کوتاهی اختلالی در امدادرسانی ایجاد کرد، و وقتی آتشنشانان محدودیتی برای حضور جمعیت تعریف کردند و راههایی برای یاریگران گشودند، این اختلال برطرف شد. بنا به گزارش دوستی که در محل حاضر بوده، در داخل حریم ساختمان که امدادرسانی انجام میشد تنها چند صد تن از امدادگران حضور داشتهاند. بنابراین تجمع مردم که در عکسها فراوان میبینیمش ارتباطی به روند امدادرسانی نداشته و نیروهای یاریرسان ترابریشان را از مسیرهایی مشخص که حریمش هم محترم شمرده میشده انجام میدادهاند. من گزارش دقیقی ندیدهام که با دادههایی مستند نشان دهد که روی هم رفته حضور مردم اثری منفی بر نجات مصدومان داشته است. از اینرو این تصور که انبوه بودن جمعیت حاضر در محل تأثیر سرنوشتسازی داشته و به تلفاتی دامن زده باشد، به نظر اغراقآمیز مینماید.
نظر این جامعه شناس درباره رفتارهایی چون انعکاس عکس از حادثه، انداختن سلفی و حضور در کادر تصویری صداوسیما که از بعضی مردم در این حوادث دیده شده این است که شاید کسی گرفتن خودنگار با ساختمانی درحال سوختن را نوعی بیتوجهی به درد و رنج دیگران بداند یا حضور مشتاقان شهرت در محل و انتشار عکسهایشان با دستاندرکاران را نشانه ضعف شخصیتیشان بداند. اما به نظرم تعمیمدادن این موضعگیریهای شخصی به مرتبه داوری اخلاقی کلی و بهخصوص تعمیم دادن کردارهای چند تن به همه جمعیت حاضر در محل کار درستی نیست و دستکم اینکه با حقیقت بیرونی و عینی ناسازگار است. ممکن است من هم مثل بسیاری از افراد دیگر از گرفتن خودنگار با منظرههای ناخوشایند و چشمانداز رنج دیگران خوشم نمیآید و به همین خاطر چنین نمیکنم. یا تلاش یک نفر برای اینکه عکسش در صحنه حادثهای مشهور منتشر شود را بر ضعف شخصیتی و شهرتطلبیاش حمل میکنم. اما اینها موضعگیریهایی شخصی هستند و دیگران را موظف نمیبینم دیدگاهی شبیه به من داشته باشند بهخصوص این تصورم درباره چند نفرِ خاص را به کل جمعیت تعمیم نمیدهم. او ادامه می دهد: ما در اینجا با یک فاجعه شهری سروکار داریم.
فاجعه شهری بنا به تعریف رخدادی پرتلفات است که به مرگومیر شمار زیادی از مردم در داخل قلمرو شهر منتهی شود. از آنجا که در همه شهرهای تراکم جمعیتی بالا را داریم، همیشه در اطراف محل این فاجعههای شهری تجمعی از مردم را داریم که برای خبردارشدن از موضوع و یاری دادن به آسیبدیدگان گرد هم میآیند و این قاعدهای عمومی است که از دیرباز در تمام شهرها برقرار بوده است. طی دهه گذشته با تکامل دوربینهای سبکی که بر تلفن همراه سوار میشوند و گسترش شبکههای اجتماعی کارکرد تازهای به این موارد افزوده شده و آن هم ثبت رخداد در قالب عکس و فیلم است و گزارشکردن آن بر شبکههای اجتماعی که اغلب ارجاعی به شهروند گزارشگر در آن هست و گاه با گرفتن خودنگار (سلفی) و گزارش شفاهی وی نیز همراه میشود. افزوده شدن این ابزارهای تازه ثبت و انتشار دادهها باعث شده تصویری بسیار دقیقتر و روشنتر از رخدادها در ذهن شهروندان ایجاد شود و از این رو خود این کارکرد امری نیک و ارزشمند است. یعنی اینکه مردم با تلفن همراه خود از ماجرا عکس و فیلم میگرفتهاند هیچ ایرادی ندارد و چون رخدادها را به شکلی جمعی و از چند زاویه ثبت میکند، برای بازسازی تاریخچه رویداد ارزشمند هم است.
شروین وکیلی، به سوالات دیگر هم به طور واضح پاسخ داد.
بهنظر میرسد که شما مردم حاضر در محل را از گناهانی که متوجهشان شده تبرئه میکنید.
بله، دقیقا دارم چنین میکنم. شمار کل جمعیتی که طی زمان حادثه در حوالی ساختمان پلاسکو گرد آمده بود به چندهزار نفر میرسید و اختلال در امدادرسانی تنها در ابتدای کار که این عده بسیار کمتر بود به شکلی محدود رخ داد و بعد هم برطرف شد. شمار کل کسانی که خودنگارهایی نکوهیدنی در این بین از خود گرفتند یا برای شهرتطلبی خود را به میان صحنه انداختند هم دست بالا به چند ١٠ نفر بالغ میشد. بر این مبنا فکر میکنم جمعیتی چندهزار نفره از شهروندان تهران نباید به خاطر اعتقاد بیاساس به اینکه کار امدادگران را مختل کردهاند یا بنا به رفتار ناخوشایند اما بیزیان شماری معدود از تماشاچیان مورد سرزنش و نکوهشی قرار گیرند.
یعنی با این گزاره که «مردم مقصر هستند» موافق نیستید؟
نخیر، با این گزاره مخالفم. چندهزار نفر مردمی که در بدترین حالت چند ١٠نفرشان برای تماشای بیقید یک ساختمان سوزان و گرفتن خودنگاره آنجا جمع شدهاند چه تقصیری در این فاجعه دارند؟
در چنین حوادثی در فضاهای مجازی و گفتوگوهای غیررسمی رفتار مردم ایران با رفتار مردم ژاپن مقایسه میشود. آیا این قیاس را صحیح میدانید؟
همه ما مقایسههایی از این دست را دیده و شنیدهایم. در این نکته تردیدی نیست که رفتار جمعی مردم ایران و ژاپن در برابر بلایای طبیعی یکسره متفاوت و تا حدودی واژگونه هم است. اما بهنظرم این دو الگوی رفتاری را عوام با قدری سادهاندیشی به دوقطبی بد و خوب یا بدوی و متمدن منسوب میکنند. ماجرا آن است که در کل جامعه ایرانی از افرادی تشکیل یافته که چندان تابع نهادهای اجتماعی نیستند. یعنی ما در ایران منهایی داریم که هریک تا حدودی ساز خود را میزنند و بیشتر از مردم ژاپن با تکیه به فکر و خواست شخصی خود عمل میکنند. در ژاپن در مقابل با مردمی مطیع در برابر نهادها روبهرو هستیم که کمابیش در انضباط نهادین جامعه حل شدهاند. این ذوبشدن من در قواعد سازمان از طرفی سختکوشی و انضباط اجتماعی و اخلاق مدنی استوار ژاپنیها را رقم زده و از سوی دیگر کم بودن خلاقیت و انعطافشان در برابر تنشهای اجتماعی را به دنبال داشته است. تمایز یاد شده هم به تاریخ متفاوت دو کشور و فرهنگ متفاوتشان بازمیگردد. ژاپن در میان کشورهای جهان ملتی به نسبت نوظهور است و از آن انسجام ملی و پیچیدگی فرهنگیای که تمدن ایرانی دارد بیبهره بوده است. یکی از دلایلی که ژاپنیها در جذب مدرنیته و گذار به دوران نو سریعتر از فرهنگهای دیگر عمل کردند همین سادگی نظام اجتماعیشان و کم بودن مقاومت فرهنگ بومیشان در برابر عناصر وارداتی بوده است. یعنی همان عاملی که باعث شده با تاریخ دیرپا و ادبیات و فرهنگ غنی و سیاست پویا و مطالبات مدنی پیچیده و دیرینه و انقلابهای اجتماعی پیاپی داشته باشیم، در ضمن باعث شده انضباط مدنی مدرن و فناوری جدید و صنعتی شدن متوازن را دشوارتر وامگیری کنیم. بنابراین رفتار مردم ایران و ژاپن را میتوان با هم مقایسه کرد، اما اینکه نظم صفهای ژاپنی و بینظمی صفهای ایرانی را مقایسه کنیم و حکم به بد و پلید و بدوی بودن ایرانیها بدهیم، سادهلوحانه و اشتباهآلود است. باید کردارهای جمعی را در بافتی تاریخی نگریست و با هم مقایسه کرد و در این حالت ارزیابی من آن است که رفتارهای جمعی ایرانیان چه در رویارویی با بحرانهایی مثل زلزله و چه در حرکتهای سیاسی مثل الگوی رای دادن، پیچیدهتر و هوشمندانهتر از ژاپنیهاست، هرچند نظم و ترتیب و قاعدهمندی آنها را ندارد.
یکی دیگر از موضوعاتی که در شبکههای مجازی در چنین حوادثی دنبال میشود، درخواست استعفای مسئولان است. رفتار مسئولان و تعهد اجتماعیشان در چنین حوادثی چگونه باید باشد؟
تردیدی در این حقیقت نیست که مسئولیتپذیری مقامهای دولتی ایران در مقابل آسیبهایی که در دایره وظیفهشان رخ میدهد، اندک است. یعنی در غیاب ساز و کارهای مدنی استواری که بازخواست از مقامهای مسئول را ممکن میسازد، دولتمردان کشورمان از نوعی مصونیت قضائی ناگفته لذت میبرند. به همین خاطر نوعی خشم نهفته و عصیان عمومی در برابرشان میان مردم دیده میشود. اما باید قدری دقت کرد وقتی که این سرخوردگی و آزردگی در جریان فاجعهای شهری به جریان میافتد،کسانی را آماج قرار میدهد. یعنی بهنظرم همانطور که مردم هدف شماتتهایی ناسزاوار قرار گرفتهاند، متهم ساختن مدیران دولتی هم بابت سوختن پلاسکو قدری شتابزده و هیجانی بوده است. اینها البته نافی این نیست که حوزه وظایف و مسئولیت همه دستاندرکاران مربوط به ماجرا باید معلوم شود و قاعدتا باید هرکس در حریم مربوط به خودش پاسخگوی آسیبدیدگان باشد.
بیشک قهرمانان حادثه پلاسکو آتشنشانان فداکاری هستند که در این حادثه جانفشانی کردند؛ اما در طول حادثه پلاسکو تصاویری نیز از احساسات و اشکهای تعدادی از آتشنشانان در رسانههای رسمی و غیررسمی منتشر شد. نظرتان را در این خصوص بیان کنید. آیا نباید حمایت روانی بیشتری از امدادرسانان در طول این حادثه صورت میپذیرفت؟ انتشار این تصاویر چه تاثیری روی جامعه خواهد گذاشت؟
یکی از الگوهای درست و نیکی که مردم در جریان این فاجعه از خود نشان دادند، همدردی با آتشنشانان و قدرشناسی از کوششهایشان بود. چون بیتردید نهتنها در این ماجرا که در عرصههای متفاوت دیگر هم آتشنشانها از بیادعاترین و مؤثرترین قهرمانان اجتماعی ما هستند. با این همه تا حدودی با شما موافقم و فکر میکنم رفتار حرفهای ایجاب میکرد کسانی که شغلشان دست و پنجه نرم کردن با مرگ است، هنگام رویارویی با آن تا این پایه درمانده و هیجانزده نشوند. این را هم ناگفته نگذارم که تا جایی که من خبر دادم گریستن و درماندگی بدان شکلی که در عکسها فراوان مخابره شده تنها به شمار اندکی از آتشنشانان مربوط میشده است. یعنی نزدیک به دویست آتشنشان در این عملیات نقش ایفا کردهاند که حدود بیست نفرشان نمودی از این درماندگی را نمایان ساختند. متاسفانه خبرنگاران و مردمی که در موج همدردی با شهیدان آتشنشان غرقه شده بودند، بر گرفتن و مخابره تصویرهایی از گریهوزاری ایشان تمرکز کردند و به این ترتیب کلیشهای پدید آوردند که چندان واقعی نیست.
بخش عمده آتشنشانان در جریان این ماجرا استوار و محکم با مرگ دوستانشان روبهرو شدند و روند یاریرسانی را دستخوش وقفه نکردند و به راستی قهرمانانه با شرایط روبهرو شدند. چند تنی که از نظر انسانی به حق، اما از نظر اجتماعی قدری غیرحرفهای در این میان آشفته شده بودند شماری اندک داشتند و کسانی بودند که بهتازگی از کام آتش و ویرانی رهانده شده بودند و مرگ دوستانشان را به چشم دیده بودند. تعمیم تصویر ایشان به کل آتشنشانان جفای دیگری است که اینروزها بر ایشان رفته است و امیدوارم زودتر انگارهشان چنان که سزاوارشان است از این پیرایهها و کلیشههای احساساتی پاکیزه شود و به آنچه به واقع بوده بازگردد و ترمیم شود.