مردمسالاری یا دموکراسی، ظاهری دارد و هدفی؛ ظاهر دموکراسی صندوق رأی است، اما هدف دموکراسی تنها بسندهکردن به رأی مردم در انتخابات نیست، تا منتخبان در مسائل شهری به هر نحوی که خواستند تصمیمگیری کنند. هرچند انتخابات زیرساخت مهمی برای اداره امور و شکلگیری اجتماع و مدنیت است، اما در عمل و اجرا، مردمپایگی بهعنوان سیاستی اجرائی میتواند منشأ آثار باشد و آن وجه فارغ بین دو شیوه مدیریت فردگرا و از بالا به پایین در برابر مدیریتی است که شانهبهشانه زمینهساز شراکتبخشی و نظارت پیوسته مردم است. تقویت مردمسالاری با گفتوگویی مداوم میان مردم و ارکان تصمیمگیری ممکن است؛ فارغ از اینکه کدام افراد در رأیگیری شرکت داشته یا نداشتهاند. در این شیوه نهتنها تکتک شهروندان، بلکه علاوهبرآن، نهادهای اجتماعی و مدنی، بهعنوان رابط گروههایی از جامعه و مدیران و تصمیمگیران، عمل میکنند.
برای توضیح بهتر این رویکرد به طرح مثالهایی میپردازیم:
۱- اینکه در دنیای کنونی، در نظام آمدوشد شهری، سیاستها به طرف حملونقل عمومی سوق مییابند و بهتدریج، فضای جابهجایی با خودرو شخصی محدود و محدودتر میشود، اساسا پایبندی و احترام به اکثریتی است که از وسیله عمومی استفاده میکنند.
تجربه عام کلانشهرها در زمینه حملونقل، پایبندی بیشتر به حقوق عموم شهروندان است. به عبارت روشنتر، سطحی از دموکراسی در اجرا و عمل از طریق توسعه وسایل نقلیه عمومی محقق میشود. اساسا شکلگیری خطوط ریلی زیرزمینی و اتوبوسهای تندرو، در راستای تقدم جابهجایی جمعی بر جابهجایی فردی است.
۲- از مهمترین کارکردهای نمایندگی در سطوح محلی و ملی، تصویب بودجه سالانه و همچنین نحوه مصرف آن در پروژههای شهری است. از طرف دیگر، هریک از محلات و نواحی شهر، سلسلهای از نیازها و نارساییها دارند. وقتی که منابع محدود است و کفاف حل کل نارساییها و مسائل را نمیدهد، ناچار به اولویتبندی هستیم. در مناسبات شهری تعبیه سازوکار نمایندگان مردم برای اولویتبندی پروژهها چیست؟ گرهزدن دموکراسی اجرائی با دموکراسی صندوقی ایجاب میکند که به خواست ساکنان محلات، احترام بگذاریم. اغلب آنها، نیازهای عمومی و حتی راه پاسخگویی به نیازهای محله خود را بهتر از مدیران و حتی نمایندگان شهرشان، تشخیص میدهند. بابشدن مفهوم جدید بودجهریزی مشارکتی در ادبیات برنامهریزی و مدیریت شهری جهان، نشان از سطوح عملی دموکراسی دارد. در عمل و اجرا پایبندی به نظر و نیازهای مردم، هرچند کار پیچیدهای است، اما از جهت بازتولید سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی، کاری است بس ضروری، ارزشمند و زیربنایی که ارتباط میان منتخبان و آحاد مردم و تشکلهای مردمنهاد را تقویت میکند و توسعه میدهد و به افزایش مشارکت و در نتیجه صرفهجویی و کاهش هزینههای اقتصادی و انسانی منجر میشود و احساس تعلق و انگیزه شهروندان برای حفظ دستاوردهای مشارکتی دوچندان خواهد شد.
٣- جنس و ساختار نمایندگی در شهر از ساختار و جنس گفتوگوی پیوسته و مداوم بین منتخب و اجتماع است. در دولت اصلاحات، ناحیه فقیرنشین شیرآباد با کمک مردم، نوسازی و بهسازی شد. تا آن زمان، رویکرد غالب در سکونتگاههای غیررسمی، پاکسازی بود. آنچه آن را پاکسازی مینامیدند، بهواقع نوعی پاککردن صورتمسئله بود، ولی از طریق بهرسمیتشناختن حضور ساکنان شیرآباد و گفتوگوی مسئولانه مدیران اجرائی با آنها، به سمت اجماعی برای بهسازی و توانمندسازی گام برداشته شد و معابر از طریق مشارکت و بدون چندان هزینهکردی باز و بازسازی شدند و ساکنان پذیرفتند در قبال بهرسمیتشناختن محل سکونت آنها، خودانگیخته، نسبت به تعریض معابر نهایت همکاری را بکنند و دستگاه اجرائی شرایط خدماترسانی و بهویژه برای حل مشکل فاضلاب و گازرسانی را فراهم کند و همچنین برای ایجاد و گسترش و نگهداری فضای سبز در محلات، نهایت مشارکت را داشته باشند.
مطابق با قانون اساسی، نظام نمایندگی محلی از سوی شوراها شکل میگیرد، اما چنانکه گفتیم برای تعمیق مردمپایگی و گرفتن رأی از مردم کفایت نمیکند. ازاینرو برای سوقیافتن بهسوی مردمسالاری مشارکتی، نیازمند طراحی و تعبیه فرایندهای نوینی هستیم؛ فرایندهایی که در آن، حقوق جمعی بر منافع فردی، مقدم باشد و وسوسه کارهای بزرگ و چشمگیر اما کمفایده، این تقدم را مخدوش نکند. فرایندی که در آن، مردم حضور مستمر داشته و نمایندگان ملزم به پاسخگویی باشند.
اقتضای جایگاه پاسخگویی نمایندگان این است که مشکلات را بازشناسایی و از سایه به آفتاب بیاورد و برای حل مشکل پس از مشارکت در یافتن راهحل، تلاش کند و بر روند اجرا نظارت داشته باشد. معنای این گفتار این است که سیاستگذاریهای اجرائی باید بهسوی استفاده حداکثری مردم از امکانات شهر سوق یابد. به بیان دیگر، پروژههایی در اولویت قرار گیرند که افراد بیشتری از جامعه از آن انتفاع ببرند. بدون این نوع نگرش، هرچند ممکن است با هزینههایی دوچندان در پروژههای عمرانی موفق شویم، اما توسعه و آبادانی انسانمحور همچنان در محاق خواهد ماند. در کنار تمام این ملاحظههای اکثریتگرا، یک ملاحظه ساده، اما اصیل نیز جا دارد و آن این است که دموکراسی، اعتنا به رأی اکثریت است نه نادیدهگرفتن اقلیت در پیشگاه اکثریت. ازاینرو مردمسالاری شهری نمیتواند به اقلیتهای فرودست بیاعتنا باشد و از تأمین نیازهای آنها کناره گیرد. این توجه به اقلیتهاست که حدفاصلی واقعی میان مردمسالاری و غیر آن ایجاد میکند.
عضو شورای شهر تهران*