شناسهٔ خبر: 43517 - سرویس جاده‌ای

تقصير كار راننده، مقصر راننده، گناهكار ر اننده!

تصادف اسماعيل كهرم*: ۵۰ سال قبل، در دانشگاه شيراز دانشجو بودم. سالي پنج يا ۶ بار از تهران به شيراز مي‌رفتم و مي‌آمدم. دو نفر راننده به مدت ۱۷ ساعت مي‌كوبيدند. ۶ صبح تا ۱۲ شب در راه بوديم، با توقف‌ها و... در مجموع حدود هفت سال در راه شيراز رفت و آمد كردم.با احتساب ايام سربازي، سفري را بياد ندارم كه در راه شاهد تصادفي نباشم.

به گزارش پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، شب یا روز ناگهان اتوبوس با يك ترمز شديد متوقف مي‌شد و ما هراسان از پنجره بيرون را نگاه مي‌كرديم و... حدس‌مان درست بود؛ يك تصادف و يا چپ شدن اتومبيل يا ميني‌بوسي و يا اتوبوس و كاميوني در كار بود، همه مي‌ريختيم بيرون. گاه صحنه‌ها به راستي دلخراش بود. ميني‌بوسي را به ياد دارم كه در برخورد با كاميون، نيمي از بدنه خود را از دست داده بود. موتور، جايگاه راننده و تا رديف چهارم، پنجم صندلي‌ها چنان در هم فشرده شده بود كه كل فضا در يك‌متر درهم رفته بود؛ همراه مسافران آن!

راننده كاميوني كه با او برخورد كرده بود، مي‌گفت: «توي صورتش نور انداختم، خوابِ خواب بود».

جوان، راننده كاميون، توي سرش مي زد و مي‌گفت: «راست می آمد توی شكم من. هر چه كنار كشيدم و بوق زدم، بيدار نشد كه نشد!»

حدود ۵۰ سال است كه بنده در جريان اين‌گونه تصادف‌ها قرار گرفته‌ام.

از روي كنجكاوي و تاثر آن‌ها را تعقيب مي‌كنم و با اطمينان خاطر و نهايت تاثر عرض مي‌كنم كه در همه سفرهايي كه بهترين جوانان اين مملكت، اعم از سرباز و يا دانش‌آموز و دانشجو، را عازم اردو و يا سفري درون كشور، مي‌‌كنيم، هميشه انتخاب نادرست راننده سبب تصادف، واژگوني و يا پرت شدن به داخل دره مي‌شود. با توضيح دلايل خود را ارائه مي‌دهم:

سفر در اردبيل

با تعدادي از بچه‌های سمن‌ها (سازمان‌هاي مردم نهاد)، به استان اردبيل رفتيم. پارس‌آباد مغان، بيله‌سوار، قلعه بابك. در يك جشن ايرانگردي شركت كرديم و موقع عزيمت رسيد.

در فرودگاه اردبيل هوا بد و بدتر شد و بعد از دو، سه ساعت اعلام شد كه هواپيمايي در كار نيست. تعدادي از بانوان عجله داشتند كه هرچه زودتر بازگردند. خانم‌ها يك ميني‌بوس را پيدا كردند كه حاضر بود ما را به تهران برساند. من از راننده پرسيدم چندبار به تهران رفته و او گفت يكي‌، دو بار. مرحوم اینالو هم با ما بود، من به او گفتم: «محمد! اين راننده بيابوني نيست».

محمد گفت: «تو كه ترسو نبودي»، به او گفتم كه اين‌ها در جاده بي‌انتها تعادل رواني خود را از دست مي‌دهند و حالتي شبيه هيپنوتيزم پيدا مي‌كنند كه خواب مرحله بعدي آن است. همگي سالم با اتوبوس و يك راننده بياباني به تهران برگشتيم.

راننده سرويس مدرسه به‌جاي راننده بياباني

در سفرهاي علمي دانش‌آموزان و دانشجويان، به‌طور معمول، از راننده‌هاي سرويس آن مؤسسات استفاده مي‌كنند. اين خطايي بزرگ است و گناهي كبيره! راننده سرويس صبح زود تعدادي از اساتيد را به دانشكده مي‌رساند و تا عصر هنگام بازگردانيدن آن‌ها كاري ندارد كه توجه چنداني نياز داشته باشد، ما راننده‌اي را با اين شيوه كاري انتخاب مي‌كنيم.

يك ميني‌بوس و يا اتوبوس را به او مي‌دهيم و روانه‌اش مي‌كنيم در بيابان. بنده در طول سال‌ها سفر داخلی و خارجي رفتار اين راننده‌هاي شهري را در بيابان لحاظ كرده‌ام و آنچه مي‌نويسم عين رفتار آن‌هاست.بعد از حدود دو يا سه ساعت راننده شروع به مالش گردن خود مي‌كند، از پشت به گردن خود چنگ مي‌زند.اين شروع خواب‌آلودگي راننده است. راننده مجرب و كهنه‌كار بياباني در اين موقعيت كنار مي‌زند، كمي استراحت مي‌كند. آبي به سروصورت مي‌زند و دوباره حركت مي‌كند، ولی رانندگان بي‌تجربه شروع به چرت‌زدن مي‌كنند.

در اين سفرها مهم‌ترين عامل، يعني راننده، بدون هرگونه دقتي انتخاب مي‌شود. راننده بياباني خصوصيات و ويژگي‌هايي دارد كه در اثر سال‌ها ممارست پیش آمده است. چشم اين رانندگان در مورد خيرگي مصون است و چراغ‌هاي نوربالا كه از مقابل مي‌آیند، آن‌ها را خيره نمي‌كند.در خصوص خواب آلودگي و گيج شدن و پرت‌شدن حواس به‌طور‌كامل مصونيت دارند.

آن‌ها در مواقعي كه اتوبوس‌شان نقص فني پيدا مي‌كند، تا رسيدن كمك، زير سايه اتوبوس مي‌خوابند و زماني كه كمك رسيد سرحال و بانشاط آماده رانندگي مي‌شوند. اين خصوصيات درخصوص رانندگان شهري پيدا نمي‌شود. براي همين است كه تقصير، مقصر و گناهكار همگي راننده است. در مورد اتفاق اخير كه ۹ دختر جوان را از دست داديم، راننده يك آهنگر بود، نه يك راننده بیابانی!