شناسهٔ خبر: 44181 - سرویس مسکن و شهرسازی

جوانه‌های شهر جدید

ایراندوست کیومرث ایراندوست*: شهر جدید در نظام برنامه‌ریزی شهری ایران چندان خوشنام نیست. نوشتارهای گستره برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای پر از متون نقد و واکاوی ناکارآمدی شهرهای جدید است و برشمردن کاستی‌ها و زمینه‌های ناکارآمدی شهر جدید کار دشواری نیست، درواقع کارنامه شهر جدید پر از آمار و داده‌هایی است که انجام نیافتن اهداف نخستین (دست‌کم پیش‌بینی جمعیتی) شهرهای جدید و نابسامانی آنها را نشان می‌دهد.

پاسخ به این پرسش ها که به‌راستی چرا چنین شد؟ چرا شهر جدید نتوانست نقش و جایگاه درخور را در پهنه برنامه‌ریزی و نظام شهری بیابد؟ کاستی‌ها چه بوده چرا این فرآیند پدید آمده است؟ بحث پردامنه‌ای است که در این نوشتار کوتاه نه مجال و نه جای پرداختن به آن است. اما هدف برپایی شهر جدید در ایران عموما جذب جمعیت سرریز شهر بزرگ، کمک به اجرای برنامه‌های ساختن مسکن، تثبیت قیمت زمین و برپایی تعادل در بازار مسکن و یاری به توسعه منطقه‌ای بود که در عمل و بیشتر شهرهای جدید به کار بسته‌، هدف نخست انگیزه بنیادی بوده است. در پاسخ پرسش چرایی‌های ناکارآمدی شهرهای جدید بسیار نوشته‌اند که درمجموع از عواملی یاد شده همچون مکان‌یابی نامطلوب، ضعف زیرساخت و امکانات حمل‌ونقل به‌ویژه در پیوند با دیگر شهرها، سستی اقتصاد پایه و ظرفیت اشتغال، تک کارکردی و همچنین گرایش به کارکرد خوابگاهی، نرخ تمام‌شده بالای زمین و مسکن، نابسامانی و گسست کالبدی در بیشتر موارد، چالش‌های اجتماعی همچون سستی هویت مکانی و نبود وابستگی به مکان و شکل نگرفتن اجتماعات محلی و نیز مدیریت دوگانه محلی در شهر جدید. در دهه گذشته مسکن مهر  نیز در بیشتر شهرهای جدید بر دامنه و ابعاد این دشواری‌ها افزود و گرهی بر کلاف پر گره شهر جدید شد.

بررسی آموخته‌های جهانی برپاییِ شهر جدید، سه‌گام اصلی و گذار را در این زمینه نشان می‌دهد. دوره نخست دوره الگوی باغ شهر و شهرک‌های اقماری و سپس شهرهای جدید همچون گزینه‌ای برای مهار و کاهش چالش‌های رشد فزاینده شهرها (انگلستان) پیش کشیده شدند که در این زمانه نقش دولت در توسعه این شهرها چشمگیر و تعیین‌کننده بود. دوره دوم دوره رشد مناطق مادر شهری پس از پایان جنگ جههانی دوم بود که دگربار با پیشگامی بریتانیا و سپس برخی دیگر کشورهای توسعه‌یافته شهرهای جدید با فاصله‌ای از مادرشهرها برپا شدند؛ اما در دوره سوم از ۱۹۷۰ شهرهای جدید به‌عنوان ابزار سازمان‌دهی فضای ملی، برنامه‌ریزی ناحیه‌ای و سیاست تمرکززدایی جمعیتی و اقتصادی مطرح شدند. شاید اکنون را نیز بتوان گام چهارم از رویکرد شهر جدید نام نهاد که نقش شهرهای جدید ‌مانند پهنه آفرینش و تمرکز مزیت‌های اقتصادی بر پایه فناوری‌های نوین با رویکرد کارآفرینی شهری است که برنامه‌ریزان به دنبال آفرینش شهرهای با پایه اقتصادی نیرومند و تنوع‌بخشی اقتصادی بار رویکرد کارآفرینی و رقابت‌پذیری شهری و پایداری مالی با شراکت بخش خصوصی هستند. شاید بنیادی‌ترین کژ راهه در برپایی شهر جدید ایران در همان هدف نخستین ایجاد شهر جدید، یعنی جذب جمعیت سرریز شهرهای بزرگ و کاهش مشکلات کلان‌شهرها و به‌ویژه پایتخت  نهفته بود که این نگاه به شهر جدید تنها کارکرد خوابگاهی را برای آن فراهم کرده و نقش و توانایی اقتصادی که پایه اصلی کامیابی می‌توانست باشد را نادیده گرفت.

در ایران، شهر جدید همچون نوزادی نارس پا به عرصه گذاشت و پس از سه دهه هنوز هم همچون بیماری با مراقبت‌های ویژه روزگار سپری می‌کند. دستاوردهای ناچیزِ آن، گفت‌وگو و نوآوری را در این زمینه برای سال‌ها سترون کرد و برنامه و آزمون شهرهای جدید نسل‌نو در کشور باوجود نیازهای توسعه‌ای فراوان به فراموشی سپرده شد. این در شرایطی است که توسعه ملی نیازمند نگاهی نو و بازتعریف سیاست شهر جدید بود. سیاستی که بتواند از یکسو رویکرد ما به شهرهای جدید موجود را روشن کند تا با خروج از نابسامانی کنونی و با اصلاح و دگرگونی‌هایی همچون نیروبخشی نقش و کارکرد اقتصادی، ساماندهی فرهنگ و هنر شهری و هویت یافتن و با دگرگونی به‌سوی پایداری در ابعاد اقتصادی، محیطی و اجتماعی، شهر جدید مفهوم شهر و مدنیت خود را بیابد.

این سیاست از سوی دیگر باید رویکرد ما به شهرهای جدید آینده را روشن کند و چارچوب‌هایی برای مکان‌یابی، نقش و کارکرد نوین، حکمروایی و مدیریت شهرهای جدید، مشارکت خصوصی/  عمومی/  دولتی، فرهنگ و هویت مکان، کارآفرینی شهری و ازاین‌دست موارد را ارائه کند. در این راه شاید ناگزیر باشیم اندیشه پیشین شهر جدید به‌مثابه حل‌کننده چالش‌های شهرهای بزرگ کنار گذاشته شود و شهر جدید همچون ابزاری برای توسعه منطقه‌ای و ملی و آمایش سرزمین نگریسته شود. اگرچه از همان آغاز نگرشی آمایشی در آفرینش شهر جدید بود اما نیاز بود که این نگرش بر پایه کار و پویش اقتصادی شکل گیرد نه ساده انگارانه تنها بر پایه جمعیت. اکنون‌که وزارت راه و شهرسازی با نوگرایی در مدیریت شهر جدید، نگارش سندی سیاست‌گذاری را در این زمینه پیش کشیده است، مجالی است تا با فراگرفتن از آموزه‌های داخلی و بیرونی گذشته و بهره گرفتن از گفت‌وگوهای نظری نو، سندی تاثیرگذار و کاربردی تدوین کرد که نیاز اساسی نظام برنامه‌ریزی شهری کشور است، امید است این تصمیم نقطه عطفی در کارنامه شهر جدید در ایران و سرآغاز رستن جوانه‌ها بر تنه نزار شهر جدید باشد.

* دانشیار گروه شهرسازی دانشگاه کردستان