براي شناسايي اين موضوع نخست به نگاه پديدار شناسانه نياز است اما نبايد نام مناطق هدف را سکونتگاه غير رسمي نهاد، اين عنوان براي ساکنان اين سکونتگاهها به معني انسانهاي درجه دو و غيررسمي و کساني که جزء شهر نيستند تعبير ميشود در حالي که اين افراد واقعي هستند و با سايرين تفاوتي ندارند بنابراين بايد نخست نوع نگاه به ساکنان اين مناطق تغيير کند.
ساکنان اين سکونتگاهها به تدريج شهرهاي بزرگ را ميخورند. اکنون در شهر مشهد يک ميليون و 700 هزار نفر در سکونتگاههاي رسمي و يک ميليون و يکصد هزار نفر در سکونتگاههاي غير رسمي زندگي ميکنند؛ بايد توجه داشت رشد جمعيت مناطق هدف به تدريج افزايش مييابد و شايد تا 10 سال آينده آنها براي ما تصميم بگيرند.
براي بهسازي مناطق هدف بايد از فرسودگي اقتصادي آغاز و سپس فرسودگي اجتماعي و کالبدي آنها را ترميم کرد، اگر وضعيت اقتصادي ساکنان اين سکونتگاهها بهتر شود، مطمئنا کسي در آن خانهها زندگي نخواهد کرد و ساکنان آنها شروع به تصحيح و بازسازي و نوسازي خانههاي خود ميکنند بنابراين مسئله اصلي شناسايي منشا اين موضوع و پاسخ به آن است.
روند بهسازي مناطق هدف به کندي پيش رفت اين کندي ناشي از درست نشناختن پديده و جدي نگرفتن آن است. براي مشارکت مردم ابتدا بايد اين سکونتگاهها به رسميتي از جنس خود برسند. توانمندسازي اين سکونتگاهها مثل شمشير دولبه است زيرا از يک سو حقوق انساني به آنها داده ميشود و از سوي ديگر منجر به مهاجرت ساکنان و افزايش بهاي زمينهاي آن مناطق ميشود. براي حل اين مشکل مشارکت براي توانمندسازي اين مناطق بايد با مردم اتفاق بيفتد.
*مدير گروه معماري و شهرسازي دانشگاه پيام نور