شناسهٔ خبر: 44755 - سرویس مسکن و شهرسازی

استعاره پلاسکو؛ راز مانایی یک نشانه‌شهری

پلاسکو نوا توکلی‌مهر*: گویی بر ناصیه این سازه بلند سربرآورده از چهارراه استانبول (پلاسکو)، این ویژگی حک شده است؛ «طلایه‌دار». در اولین تولد خود، در تهران دهه ٤٠، پیش‌قراول مدرنیته در بطن تهران قدیم می‌شود.

 صرف‌نظر از مکان‌یابی درست یا کمتر اصولی، به سبب روش ساخت و سبک معماری شاخص می‌شود و بی‌آنکه بداند، ناگهان خود را یک نشانه شهری در قلب تجارت و تفرج پایتخت می‌یابد و در تهران دهه ٩٠، در اولین مرگ خود، باز بر جبین این روح زنده، سرنوشتی محتوم نگاشته شده است؛ تلاشگر برای فرزند زمانه خویش‌بودن؛ استعاره‌ای همیشگی به نشانه اولین‌ها در پایتخت.

«گویی بر ناصیه این سازه بلند سربرآورده از چهارراه استانبول، این ویژگی حک شده است؛ «طلایه‌دار». در اولین تولد خود، در تهران دهه ٤٠، پیش‌قراول مدرنیته در بطن تهران قدیم می‌شود. صرف‌نظر از مکان‌یابی درست یا کمتر اصولی، به سبب روش ساخت و سبک معماری شاخص می‌شود و بی‌آنکه بداند، ناگهان خود را یک نشانه شهری در قلب تجارت و تفرج پایتخت می‌یابد و در تهران دهه ٩٠، در اولین مرگ خود، باز بر جبین این روح زنده، سرنوشتی محتوم نگاشته شده است؛ تلاشگر برای فرزند زمانه خویش‌بودن؛ استعاره‌ای همیشگی به نشانه اولین‌ها در پایتخت».

عصر جدیدتری از شهرسازی پا به عرصه حیات گذاشته است؛ عصری که خلاقیت را دستمایه خوانش‌های نو، اما هویتمند از فضاهای شهری می‌کند. معانی و مضامین شهر و معماری، امروزه با استعاره‌ها و متافورهایی تکرارناپذیر و خلاق، خوانش‌های جدیدتری از شهر به مثابه چشم‌انداز، ارائه می‌دهند. این خوانش‌ها نه به شیوه‌های منسوخ و نخ‌نمای مدرنیسم، بلکه مبتنی بر لایه‌های تاریخ، بستر طبیعی و بستر فرهنگی، تداوم درک هویت و روایت‌های شهر را میسر می‌‌کنند. در این معنا، واژه‌ای تحت‌عنوان پالیمسست ( Palimpsest ) در ذهن متبادر می‌شود.

در لغت‌نامه آکسفورد در بیان مفهوم پالیمسست آمده است: پارچه یا سطح قابل نوشتن دیگری که نوشته روی آن زدوده شده یا بخشی از آن پاک شده است و متن دیگری جایگزین آن شده، به‌گونه‌ای که انگار متن جدید  روی متن پیشین نگاشته شده است. این مفهوم بیانگر وجود ساختاری لایه‌ای است که در طول زمان شکل گرفته است و طی آن لایه‌ها  روی هم قرار گرفته‌اند و درمجموع حالتی را پدید آورده‌اند که بخش‌هایی از لایه‌های زمانی مختلف در آن پیداست. در شهر پالیمسستی هر بخش آن از لایه‌های معنایی تشکیل شده است که خوانش مجدد آنها، نه‌تنها منوط به بازسازی عین‌به‌عین آثار و کالبد نیست،   بلکه در فرایندهای متافوریک و انتزاعی ادراک فضا و مکان، فرصت برای ملاحظات زمان حال، نیازهای نسل جدید و پایایی در شهرهای خلاق آینده به‌خوبی مهیاست.

حال باید دید موضوع بازتعریف ساختمان پلاسکو، که در ارتباط قوی با مکانیت خود، رسالتی فراتر از عملکرد صرف معماری و کاربری تجاری اخیر خود یافته است، در لایه زمانی امروز چه الزاماتی را پیشِ‌روی ما می‌گذارد؟ الزاماتی که آن را به‌عنوان یک رویکرد فراتر از پست‌مدرن، تبدیل به اولین قدم‌های اتخاذ شهرسازی دانش‌بنیان و خلاق در ایران خواهد کرد؛ لایه تاریخی برای آیندگان و شهر فردا، به‌گونه‌ای که تداوم بازخوانی معنا و مضمون یک مکان فراهم شود، درعین‌حال انعطاف‌پذیری در فرم و کالبد و حتی عملکرد، به عهده اندیشه‌های نوآور و هوشمند گذارده شود.

در شهرها، رقابتی پنهان بر سر قدرت بین انواع گروه‌های ذی‌نفع یا استفاده‌کنندگان از فضا وجود دارد. نهادهای دولتی نیز برای تحکیم منافع خود اقدام به مداخله در بافت شهر در قالب طرح‌های ساماندهی، بازآفرینی و نظایر آن می‌کنند. بازتعریف یا بازسازی یک محیط شهری، توانایی تبدیل‌شدن به نیروهای عظیم در جهت خیر یا شر دارد. می‌تواند روشی جدید برای شهرگرایی فراهم کند. اگرچه در فرایندهای تصمیم‌سازی و حکم‌روایی خوب شهری، تسهیل‌گری در احقاق حقوق ذی‌نفعان از اصول مدیریت یکپارچه قلمداد شده است، بااین‌حال، معنا و کارکرد انسان مدار مکان هرگز نباید تحت‌الشعاع حل مسائل ذی‌نفعان قرار گیرد. به‌نظر می‌رسد در جریان بازتعریف این اثر و نشانه شهری، ورود یک تشکل یا کمیته ملی با ضمانت اجرائی تحقق‌پذیر، اجتناب‌ناپذیر است. این تشکل برای رسیدگی به حل مسائل ذی‌نفعان با بنیان‌های درست حقوقی و قضائی، می‌تواند روند فوق را از آسیب «مهندسی معکوس» رهایی دهد. منظور از مهندسی معکوس، آغاز بازتعریف اثر و حوزه نفوذ آن، با دغدغه تأمین نظر کسبه پلاسکو البته با معادلات و مفروضات نهادینه شده است. به‌این‌ترتیب، ایده بازسازی عین‌به‌عین ساختمان، عملا راه را بر آزمایش تجربه‌های نوین حکم‌روایی خوب و شهرسازی زمینه‌گرا مسدود خواهد کرد؛ فرصتی بی‌نظیر از این دست که استعاره اولین‌بودن پلاسکو، قادر خواهد بود بنیان یک طراحی هوشمند، نوآور و حیات‌بخش را برای این حوزه مهم از شهر تهران میسر کند. سرنوشت «اولین» بودن در دوران‌های تغییر و تحول، ایده‌ای است که می‌تواند مولد روایت‌های شهری و متافورهای زاینده و رشدکننده باشد. می‌تواند این بخش از شهر را به شکل داستانی فصیح و منسجم درآورد که تأثیرش بر احساسات انسان‌ها مشهود است؛ حقیقتا فراتر از روایت یک مرکز تجاری واحد بی‌آنکه در ارتباطات افقی با شهر، گفتمانی با سایر فعالیت‌ها، داستان‌ها و روایت‌های پیرامون داشته باشد.

به‌زعم نگارنده، حتی اگر در این دوره زمانی از بازتعریف، این تداوم معنایی و ایجاد روابط گویا در سازوکارهای نوین «مکان‌سازی» رخ ندهد، شهرسازی ایران بی‌تردید، وامدار یک اندیشه‌ورزی دانش‌بنیان و خلاق باقی خواهد ماند تا روزی که عزم ملی برای بازگرداندن این معنا تجسم و عینیت یابد. و اما ما، امروز بی‌آنکه بخواهیم، میراثی از جنس ندامت، تذکر و تنبیه برای آیندگانی که متن شهر را بازخوانی خواهند کرد، ساخته و پرداخته‌ایم.

* معمار منظر