درست است كه این معضلات از مهمترین و اصلیترین چالشهایی است كه سكاندار جدید پایتخت باید با آنها روبرو شود و بتواند راهی برای عبور از این بحرانها و به سلامت رسیدن كشتی پرتلاطم شهرداری به ساحلی امن، پیدا كند؛ اما بنده در اینجا میخواهم علاوه براین دو مورد، به چند چالش مهم دیگر شهری نیز اشاره كنم كه در جای خود میتواند نقش مهمی در اداره شهر و حل مشكلات موجود داشته باشد. یكی از این چالشها بیشك، بحرانی به جا مانده از مدیریت پیشین به نام بحران «بیتفاوتی» مردم تهران نسبت به سرنوشت شهرشان است؛ معضلی كه به نوعی، موجب بیهویتی تهران شده است. مسالهای كه باعث شده تا نه تنها هزینه سنگینی برای اداره پایتخت صرف شود، كه آستانه تحمل شهروندان نیز بهشدت كاهش پیدا كند و پایین آید.
در چنین شرایطی یك موضوع ساده مانند خرابی و توقف مترو نیز میتواند به بحرانی در شهر بدل شود. در چنین شرایطی آقای افشانی میتواند از خود شهروندان به عنوان سرمایههای بیپایان شهر و استفاده از راهكارهایی چون محله محوری، این گرههای شهری را باز كند و نقشی تسهیلگر در بهبود وضعیت شهر داشته باشد. به بیانی، باید در شرایط سخت و دشوار و برای تصمیمگیریهای مهم به مردم رجوع شود و مسوولان به شیوههای مختلف از خود شهروندان در مورد خواستها و نیازهایشان سوال كنند.
خوشبختانه هم نهادهای اجتماعی و هم شعور بالای اجتماعی مردم تهران و هم رنگین كمانی از قومیتهای مختلف در پایتخت و ادیان گوناگون در تهران دركنار نسل جوان فعال و دانشآموخته، پتانسیلی است كه شهردار جدید تهران میتواند برای نیل به این هدف از آنها استفاده كند. به عنوان مثال شهرداری میتواند با برگزاری هفتههای فرهنگی از كارشناسان دعوت كند تا برای حل معضلات تهران و به خصوص بیهویتی آن و پایین آمدن آستانه تحمل مردم، به شور بنشینند. كافی است كه شورا و شهرداری و سایر نهادهای مرتبط درهای سازمانهای خود را برروی مردم باز كنند و با بسترسازی مناسب برای حضور مردم و اكرام و احترام به آنها، از این پتانسیل عظیم استفاده كنند. درواقع مذاكره و مفاهمه بین مردم، كارشناسان و مسوولان میتواند مانند آبی باشد بر روی آتش مشكلات شهر تهران و به تعبیر بنده، «بازآفرینی امید». از سویی خوشبختانه با انتخاب مجدد روحانی به عنوان رییسجمهور و رای مردم به اصلاحطلبان در شورای شهر پنجم، فرصتی استثنایی برای تعامل بین دولت مركزی و دولت محلی (یعنی شورا) ایجاد شده كه در طول تاریخ بلدیه بیسابقه است.
در چنین شرایطی اگر بتوانیم این ضلع حاكمیتی را به مردم و شهروندان به عنوان ذینفعان شهر، متصل كنیم، میتوانیم به حل مشكلات شهرمان امیدوار باشیم. رویهای كه در تمام دنیا نیز دنبال میشود و چیز جدیدی نیست. ضمن آنكه از یاد نبریم كه پستهای تمام ما مسوولان، موقتی است و آنچه دایمی است حضور همین مردم در شهر و كاشانهشان است. به بیانی آنها صاحبان اصلی شهر هستند و هر آنچه ما میكنیم باید در راستای تسهیل زندگی آنها در این كلانشهر بزرگ كشورمان باشد و لاغیر... در غیر اینصورت، باید منتظر باز تولید انفعال و یأس در تهران به عنوان پایتخت باشیم. ولی در مقابل اگر به دنبال استفاده از پتانسیل مردم به عنوان اجزای ثابت شهر باشیم، میتوان این چالشها را به فرصت تبدیل كرد. به عنوان مثال با مشاركت شهروندان و اطمینان سرمایهگذاران میتوان آمار ٢ میلیون سفر روزانه با مترو را به راحتی به ٥ میلیون تردد در روز رساند. البته به شرط آنكه منفعت طلبیهایی كه در بدنه شهرداری وجود دارد ریشه كن شود و پیمانكارانی كه مدتهاست نتوانستهاند به حق و حقوق خود برسند، با پرداخت دیونشان راضی شوند و شبكه سوءاستفاده از شهروشهروندان جای خود را به مجموعه حسن استفاده آحاد مردم بدهد و شهرداری نیز به نهادی پاسخگو بدل شود.
امیدواریم مسوولان دولت و مدیران شهری، از این فرصت استثنایی به وجود آمده بهرهمند شوند و با هدف خدمتگزاری بیادعا به شهروندان، بتوانند نقشی تاریخی را برای تبدیل تهران به یكی از بهترین شهرهای كشور برای زندگی ایفا كنند. شهری كه درخور شأن نام تهران به عنوان مركز كشوراسلامیمان و مطابق قدر و منزلت مردم و شهروندان شریف آن باشد.
*عضو شورای اسلامی شهرتهران
منبع: روزنامه اعتماد