به گزارش خبرنگار پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، پایتختنشینان، پل مدیریت را در سعادتآباد میشناسند؛ جایی در غرب تهران که شاید به خوشنشینی هم معروف باشد؛ اما همین پل ناگفتههایی در دل دارد. درست زیر پل جایی که به یک سکونتگاه غیررسمی منتهی میشود ابتدا دو معتاد را دیدیم که از دوربین ما استقبال هم کردند، در حال جمع کردن زباله بودند و با دیدن دوربین حتی لبخند هم زدند. اینجا شرایط به کلی فرق میکند و ساختمانهای سر به فلک کشیده فقط شاهد مشکلاتی هستند که زیر پل جاری است. زیر پل مدیریت یک سکونتگاه رسمی به نام اسلامآباد وجود دارد، جایی که زندگی جریان دارد اما به شکل دیگری. این منطقه تنها یک خیابان کوچک دارد و هر که زرنگ بوده خانهاش را کمی ویلایی ساخته است.
برای تهیه گزارش به این سکونتگاه سری زدیم اما ظاهراَ مردمانش این روزها که همه خود را برای عید آماده میکنند با یک مشکل جدی مواجه شدهاند؛ مشکلی که حتی عیدشان را هم خراب کرده و آخر سالی باید اسباب کشی کنند به یک جای دیگر.
این منطقه قرار است خانه به خانه توسط شهرداری خریداری شود و مردم هم حاضر نیستند با پولی که شهرداری میگوید خانههای قدیمیشان را بفروشند. یکی از سکنه این سکونتگاه که خانمی ۶۰ ساله است و در سوپرمارکت محله کار میکند در این باره میگوید: ما نزدیک ۴۰ سال است در این منطقه زندگی میکنیم اما شهرداری میگوید قرار است این منطقه به فضای سبز تبدیل شود و باید خانههایشان را بفروشند. اصلاَ باورمان نمیشود قرار است نزدیک عید این خانه را بفروشیم و حالا که قرار است از اینجا برویم قیمتی که به ما پیشنهاد دادهاند کمتر از رقم واقعی خانههایمان است.
وقتی درباره آماده شدن خانوادهاش برای شب عید سوال میکنم اشک در چشمانش جاری میشود و ناراحت از وضعیتی که تغییر دادنش بعید و غریب به نظر میرسد. اهالی خانه نزدیک سوپرمارکت داشتند اسباب کشی میکردند و به خانهای در کرج میرفت؛ شاید زندگی بیدغدغهای را در آنجا تجربه کنند.
بسیاری از اهالی اسلامآباد در همین منطقه کار میکنند و مانند بسیاری از محلههای قدیمی شهر، مردمانش همدیگر را به خوبی میشناسند. مثلاَ یکی در همین اسلام آباد پوست گوسفند میفروشد اما اثری از گوسفند در منطقه نبود.
روی سقف خانهها را که نگاه میکردیم خبری از فرش شسته برای عید نیست چون سقف خانهها تحمل سنگینی یک فرش را هم ندارند. خانههایی با ایرانیت مسقف شده که حتی ایرانیتها هم در پی گذشت سالها سوراخ و نا امن شدهاند و قالیهای مندرس و گونی برخی از سقفها را پوشاندهاند.
کنار این خیابان اصلی که مردمانش صبح را روی سکوها به ظهر میرسانند یک رودخانه دیده میشود که ظاهراَ تبدیل به محلی برای انباشت زبالهها شده و به نظر میرسد قرار هم نیست کسی به فکر تمیز کردن این رودخانه باشد.
چند خانه آنطرفتر قدیمیترین اهالی این محله که چند زن سالخورده هستند دور هم جمع شدهاند، گویی میدانند باز هم خبرنگاری به این محله آمده و آنها میتوانند خودشان را برای گفتن درددلشان آماده کنند.
از کنار یکی از این سکنههای این محله رد شدیم؛ مردی با دستی گچ گرفته و چهرهای که ناراحتیاش از زندگی را در نگاه اول نمایان میکرد. از او درباره تعطیلات نوروز و آمادگیاش برای استقبال از بهار پرسیدم و در جواب گفت: دل شکسته و دست شکسته، عیدمان هم که خراب شد.
جالب اینجا بود که مردم اسلامآباد با خبرنگارها غریبه نبودند، به خاطر همین بود که به راحتی ما را پذیرفتند و استقبال کردند.
آن طرف رودخانه، جوانی نزدیک محل زندگیاش در حال جمع کردن زبالهها بود، نزدیکتر که رفتیم با حامد آشنا شدیم؛ دکتر داروساز بود و از وقت بیکاریاش در منزل استفاده کرده و آمده بود به محوطهای که نزدیک خانهاش بود و زبالهها را جمع میکرد.
کمی هم با حامد گپ زدیم، حامد هم میگفت ۳۰ سال که در این خانه زندگی میکنند و حالا شهرداری برای تبدیل اینجا به منطقه سبز در حال خریدن خانههاست اما آنها هم با قیمتی که شهرداری اعلام کرده مخالفت کردهاند.
به خانهای قدیمی و خرابه رسیدم که یک پسر بچه با مادربزرگش در حال توپ بازی بود. زن میگفت: ۱۰ میلیون تومان رهن داده ایم با ماهی ۳۰۰ تومان اجاره.
درباره آماده شدن برای سال نو که میپرسم با لبخندی پر از غم از گرانی گلایه میکند و میگوید که دیگر برای عید جایی ندارند. کنار همین منزل یک پارک متروکه هم بود که وسیلههای بازی داشت اما کسی به استقبال آن نمیرفت و به مرور زمان تبدیل به مخروبهای سوت و کور شده بود.
خودش را برای سال نو آماده میکرد و به نظافت کوچه و محله هم توجه داشت. می گفت: روز سیزده به در این منطقه به شدت شلوغ میشود، شاید باور نکنید اما در این منطقه دیگر جا برای نشستن هم پیدا نمیشود.
مشکلات زندگی، گرانی، دغدغه سقفی امن و آرزوی خانهای آرام تنها بخشی از درددلهای اهالی اسلامآباد است؛مردمانی که با وجود همه مشکلاتشان در انتظار کمکهای دولت و شهرداری هستند تا شاید بتوانند شبی را بدون کابوس بیخانمانی به صبح برسانند هرچند بسیاری از آنها میگویند مشکلات باعث نمیشود دید و بازدیدهای عید را فراموش کنند و به رسم قدیم برای تبریک سال نو به خانه پیرترین اهالی محله هم میروند به امید آنکه سالی سبز را پیش رو داشته باشند./
.................................................
گزارش: فاطمه زارعی