جاي اميدواري است که خانوادههاي ايراني به مدرسه اهميت ميدهند اما وجود مدرسه به تنهايي در آموزش و تربيت افراد کفايت نميکند. براي آموزش افراد به چيزي فراتر از مدرسه نياز است.
افرادي که در اين سکونتگاهها زندگي ميکنند، طبيعتا دنياي درونشان متناسب با محيط اطرافشان شکل ميگيرد. اين افراد با توجه به اينکه آموزشي نديدهاند اخلاقي را رواج ميدهند که در نهايت باعث بيفرهنگي ميشود. فرهنگ موضوعي اکتسابي است که از طريق آموزش اشاعه پيدا ميکند.
فقر شهري ناشي از غيررسمي بودن فعاليتها، عدم تعلق خاطر، بيهويتي فرهنگي، گرايش به مواد مخدر، سرقت و ساير بزهکاريها از عوامل مهم ناهنجاري اجتماعي، فرهنگي سکونتگاههاي غيررسمي است. پهنههاي حاشيهاي کلانشهرها به خاطر ويژگيهاي حاکم بر آنها همچون تنوع فرهنگي- قومي- مليتي، تراکم بالا و جواني جمعيت، فقر و بيکاري، بيهويتي و ... محل مناسبي براي پيدايش و ترويج بزهکاريها هستند.
متاسفانه برخي ميخواهند که به هر قيمت خانهدار شوند، غافل از اينکه بسياري از مشکلات آموزشي و فرهنگي افراد با صاحبخانه شدنشان برطرف نميشود. اگر مشکل افراد فقط خانهدار شدن بود که اکنون دنيا گلستان ميشد.
افرادي که ساکن اين مناطق ميشوند بايد بدانند که به کجا ميروند و در چه محلهاي ساکن ميشوند. ساکنان اين مناطق بايد خودشان دست به کار شوند تا با مشارکت يکديگر مدرسه، درمانگاهها و ساير مراکز آموزشي تاسيس کنند.متاسفانه اکنون همه از دولت توقع دارند. مردم بايد آگاه باشند. قرار نيست هر کسي هر جا که خانه ساخت، دولت بيايد و خدمات زيرساختي بدهد و مدرسه و هزاران مسايل رفاهي فراهم کند.