شناسهٔ خبر: 19174 - سرویس جاده‌ای
نسخه قابل چاپ

ترافیک، فرصت رهایی‌بخش

نعمت‌الله فاضلی نعمت‌الله فاضلی*: ترافیک از جمله تجربه‌های روزمره انسان شهرنشین ایرانی به ویژه ساکنان کلان‌شهرهاست. همه ما در شبانه‌روز لحظاتی طولانی را در بزرگراه‌ها و خیابان‌ها پشت چراغ قرمز، چهارراه‌ها و پشت اتومبیل‌ها سر می‌کنیم. ساکنان کلان‌شهر‌های ایران و حتی شهرهای کوچک به این شیوه گذران اوقات خود عادت کرده‌اند.

ترافیک واژه مدرنی است که با ورود اتومبیل و شکل‌گیری زندگی شهری و شهری‌شدن جامعه ایران به زبان فارسی افزوده شده است. این واژه که تاکنون هیچ معادل فارسی ندارد از جمله واژگانی است که می توان آن را از واژگان خاص شهری امروز دانست، و واژگان خاص معمولاً به سختی قابل ترجمه به زبان‌های بومی هستند. این نوع واژگان، رمزگان پیچیده، انباشته و متراکمی را با خود حمل می‌کنند. در این یادداشت می‌خواهم از منظری پدیدارشناسانه تجربه ترافیک آن‌گونه‌ای که انسان    شهرنشین ایرانی اکنون آن را کسب می‌کند توضیح دهم. ما- یعنی سرنشینان و رانندگان- که هر روز لحظات طولانی را در ترافیک می‌گذرانیم چه چیزی را در هنگام ترافیک ادراک و احساس می‌کنیم؟ ترافیک برای گروه‌های مختلف مردم چیست؟

به دلیل مشکلاتی که ترافیک و اتوموبیل در زندگی و جامعه ایران امروز ایجاد کرده است، تحقیقات و گفت‌وگوهای زیادی در این زمینه انجام شده و اکنون در شرف انجام است. اما این گفت‌وگوها و تحقیقات همه معطوف به حل ترافیک به‌عنوان مشکلی در زندگی شهری است. پرسش این است که آیا می‌توان از زاویه دیگری به ترافیک نگریست؟ تلاش من در این‌جا این است که این زاویه دید متفاوت را مطرح کنم: «منظر انسان‌شناسانه». مسلماً این زاویه دید هم نمی‌تواند تمام ابعاد ترافیک را توضیح دهد اما این حسن را دارد که زاویه دیدی متفاوت از دیدگاه‌های موجود است. اجازه دهید ابتدا دیدگاه‌های رایج یا فهم عمومی از ترافیک را توضیح دهم. ما معمولاً ترافیک را از «منظر آسیب‌شناسانه» می‌بینیم. ترافیک یعنی آلودگی محیط‌زیست، اتلاف انرژی، آسیب‌زدن به وسایل حمل‌ونقل، اخلال در زندگی شهری، و هدردادن وقت شهروندان. بدون تردید این ادراک عمومی از ترافیک نادرست نیست، اما این درک عمومی تنها بخشی از واقعیت ترافیک را بیان می‌کند. می‌خواهم در این‌جا بخش‌های پنهان و ناگفته ترافیک را از منظر انسان‌شناسی و مطالعات فرهنگی تحلیل و توصیف کنم. مشکلی که رویکرد آسیب‌شناسه به ترافیک دارد این است که این رویکرد نه‌تنها نمی‌تواند بسیاری از وجوه فرهنگی-اجتماعی تجربه ترافیک را توضیح دهد؛ بلکه با این نقد مواجه است که اگر ترافیک سراسر مشکل و مانند غده‌ای سرطانی مخرب است چرا مردم همچنان در خلق آن از هم پیشی می‌گیرند؟! ما می‌دانیم که ترافیک محصول حرکت اتومبیل‌هایی است که ما شهرنشینان آن‌ها را به حرکت در آورده‌ایم. اگر زندگی در اتومبیل و ترافیک دردآور و کشنده است لاجرم باید راهی برای از بین‌بردن آن پیدا می‌شد و مردم به نحو آگاهانه یا ناخودآگاه این مشکل را از بین می‌بردند.

به‌طور واضح می‌توان دید که هیچ اراده جمعی برای از بین‌بردن یا کاستن معضل شهری ترافیک وجود ندارد. حداقل راه‌حلی که می‌توان در پیش گرفت استفاده کم‌تر از اتومبیل‌هاست. اما پرسش این است که چرا همچنان مردم از این راه‌حل استفاده نمی‌کنند. می‌دانم یک پاسخ آماده این است که مردم ناچارند. مردم به دلیل کمبود وسایل حمل‌ونقل عمومی آسان و ارزان ناگزیرند از وسایل نقیله شخصی استفاده کنند. ضمن قبول این واقعیت، می‌توان گفت همه حمل‌ونقل‌های شهری ضروری نیستند. ثانیاً حتا در صورت وجود وسیله نقلیه عمومی، همچنان استفاده از وسیله شخصی، گزینه مطلوب‌تری برای اکثریت مردم است. من برای شکل‌گیری و تداوم ترافیک پاسخ دیگری دارم، پاسخ دیگری که به آن کم‌تر توجه کرده‌ایم. ترافیک تجربه تفریحی مردم است. این پاسخ دوم را می‌خواهم شرح دهم. برای نگارش این یادداشت دو روز در شهر گشتم و به‌عنوان سرنشین و راننده، سعی کردم تمام چیزهایی را که همیشه با آن‌ها سروکار داشتم، بنویسم. نکاتی در این‌جا بیان می‌کنم، تنها سر نخ‌هایی است که برای توضیح و تبیین آن‌ها می‌توان بحث‌های گسترده‌ای مطرح کرد.

بگذارید قبل از اتمام مقدمه بحث، نکته دیگری را هم بیان کنم: ترافیک پدیده‌ای جهانی است و ساکنان لندن، نیویورک، توکیو، پکن و تهران جملگی ترافیک را تجربه می‌کنند؛ اما تجربه «ترافیک ایرانی» ضمن داشتن شباهت‌ها، تفاوت‌هایی با تجربه ترافیک در کلان‌شهرهای دیگر دارد. مایلم آن را با واژه «ترافیک ایرانی» عنوان کنم. در ایران ترافیک نه تنها شدیدتر است بلکه تجربه مردم از ترافیک متفاوت از تجربه آن در شهرهای دیگر است. ویژگی‌هایی که در زمینه ترافیک ایرانی بیان می‌کنم مرتب شده نیست. یعنی تقدم و تأخر آن‌ها معنادار نیست. تلاش می‌کنم آن‌چه که خود به‌عنوان یک انسان شهری در کلان‌شهر تهران از ترافیک مشاهده کرده یا تجربه کرده‌ام توصیف و تحلیل کنم.

ترافیک، فرصتی برای تأمل

ترافیک فرصتی است برای تأمل‌کردن. ما در زندگی پرشتاب شهری، فرصت‌های اندکی برای توجه‌کردن، تأمل در خود، مشاهده اطراف و محیط و دقت کردن داریم. انبوه مشکلات و درگیری‌های زندگی شهری فرصت‌های ما برای دست‌یافتن به موقعیت‌هایی برای اندیشیدن را از ما می‌گیرد، مگر این‌که از «زمان‌های مرده» شهری مانند ترافیک استفاده کنیم. ترافیک نوعی پیاده‌روی با ماشین در محیط شهر است. چیزی شبیه قدم‌زدن در پارک یا ایستادن کنار ساحل و خیره‌شدن به عمق دریایی به نام شهر یا اقیانوسی به نام کلان‌شهر. ترافیک سنگین یا سبک این وضعیت را فراهم می‌کند. ساکنان شهر لحظاتی از پشت شیشه‌های اتومبیل درحالی‌که به محیط شهر اِشراف دارند با دقت نگاه می‌کنند تا دیوارنوشته‌ها، تبلیغات، اشعار و عبارات خواندنی بر روی ماشین‌ها، حوادث و رخدادهای غیرمترقبه و بسیاری از نکات ریز و درشت در شهر را ببینند و به آن‌ها توجه کنند. ما هنگام توقف در ترافیک می‌توانیم به گفت‌وگویی ناخواسته و ناخودآگاه و آرام با شهر بپردازیم. ترافیک توفیق اجباری است برای حرکت آرام در شهر. نوعی پیاده‌روی با اتومبیل است نه در پیاده‌روهای خیابان‌ها، بلکه در غلغله اتومبیل‌ها، در اتوبان‌ها. پیاده‌روی با ماشین لذتبخش، آرام و توأم با نوعی احساس امنیت است؛ در حالی‌که بر روی صندلی‌های مبله اتومبیل لم داده‌ایم و زیر سایه سقف اتومبیل و در امان از نور خورشید یا باد و باران هستیم، می‌توانیم از چشم‌اندازی باز همراه با دیگران نوعی «تماشای جمعی شهر» را تجربه کنیم. ویژگی جمعی و همراه دیگران شهر را دیدن، لذت تماشای ترافیکی شهر را مضاعف می‌کند. ضمناً احساس با دیگر بودن، امکان برداشت‌هایی متفاوت از شهر را فراهم می‌کند. گاه ناخودآگاه به نگاه‌های دیگران هم می‌اندیشیم، دیگران اکنون چه چیزی را احساس یا ادراک می‌کنند.

در ترافیک همه با هم شهر را مشاهده و درباره آن گفت‌وگو می‌کنیم. گاهی با صدای بلند شهر را می‌ستاییم یا آن را نقد می‌کنیم. ترافیک فرصت استثنایی برای تأمل و توجه‌کردن بر «زندگی شهری» و پاره‌ای از «تجربه شهر» است. اتومبیل‌ها خود پاره‌ای از شهرند که ما را به درون شهر آورده‌اند. ترافیک علامت ایستی است که شهر در مقابل ما نگاه داشته است. به ما می‌گوید: لطفاً لحظه‌ای بایستید، بنشینید؛ نگاه کنید؛ این‌جا شهر است!

 شهر محل وقوع انبوهی از رخدادهاست. تراکم و تمرکز سرمایه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در شهر، به‌ویژه در کلان‌شهرهایی مانند تهران، این شهرها را تبدیل به مراکز بزرگ تولید حادثه‌های شگفت یا به قول جوانان امروزی سورپرایزهای بزرگ می‌کند. ترافیک یکی از آن معدود فرصت‌های شهری است که ما سورپرایزهای بزرگ شهری را تجربه می‌کنیم. بعضی از آن‌ها تلخ و برخی شیرین‌اند. من خود شاهد نزاع منجر به قتل فردی در حین ترافیک بوده‌ام. ما در ترافیک گاه با افراد سرشناس آشنا می‌شویم. فوتبالیست‌ها، بازیگران و... مثل دیگر افراد ساعاتی را در ترافیک می‌گذرانند و ما شهرنشینان عادی که امکان هم‌نشینی با آن‌ها را نداریم در ترافیک با آن‌ها آشنا می‌شویم.

ترافیک فرصت تعامل شهری است

ترافیک موقعیتی است که گویی همه با هم برابریم. فاصله قدرت کاهش می‌یابد و همه به‌عنوان افراد پشت ترافیک‌شان نسبتاً برابری پیدا می‌کنند. از این‌رو در پشت ترافیک آدم‌های بزرگ جایگاه یا منزلت خود را کنار می‌گذارند و همه به شیوه‌ای دموکراتیک با دیگران، با هم دوست می‌شویم. ترافیک فرصت شگفت‌انگیزی است برای نوعی تعامل و گفت‌و‌گوی جمعی در فضای عمومی شهر در زمینه مسائل عمومی. در گذشته‌ حمام‌های عمومی حوزه عمومی را شکل می‌دادند. در حمام‌های عمومی مردم خبرهای شهر را به گوش هم می‌رساندند. در حوزه سیاست و دولت حرف می‌زدند. اکنون اتومبیل‌ها جای حمام‌ها را گرفته‌اند. سواری‌های ایرانی که مجازند چهار سرنشین داشته باشند به پاتوق و یا محفل سیاری می‌مانند که افرادی با ویژگی‌های اجتماعی متفاوت و با موضع‌گیری‌های گوناگون در زمینه جامعه، اقتصاد، سیاست و فرهنگ با یکدیگر گفت‌و‌گو می‌کنند. این گفت‌و‌گوها از قضا در شکل‌دادن رأی و نظر جمعی جامعه بسیار تأثیرگذارند. ما تاکنون بررسی تجربی درباره نوع و میزان این گفت‌و‌گوها و نقش آن در تعیین سرنوشت جامعه انجام نداده‌ایم. اما هر ایرانی شهرنشینی می‌تواند لحظه‌ای به این بیاندیشد که تا چه حد در «حوزه عمومی سواری‌ها»، عقایدش شکل‌گرفته یا آن‌ها را بیان کرده است. من معتقدم سواری‌ها بیش از رسانه‌های جمعی تأثیر‌گذارند.

سواری به مثابه رسانه ایفای نقش می‌کند. سواری یک چندرسانه‌ است که در آن رادیو، تلویزیون و حتا روزنامه وجود دارد. سواری‌ها به‌عنوان یک چندرسانه سیار که با همه گروه‌های اجتماعی سروکار دارند می‌توانند فرصت استثنایی برای گفت‌و‌گو فراهم کنند. لحظاتی که مردم در اتومبیل هستند لاجرم باید اوقات خود را صرف گفت‌وگو کنند. زیرا ارتباط آن‌ها با جهان خارج و انجام فعالیت‌های دیگر محدود شده است. اگرچه این ارتباط مسدود نیست. موبایل‌ها به ما کمک می‌کنند تا در اتومبیل‌ها بتوانیم با بیرون از اتومبیل گفت‌وگو کنیم. گفت‌و‌گوهای انجام‌گرفته در چندرسانه‌ای سواری، اهمینی به مراتب بیش‌تر از گفت‌وگوهایی دارد که از طریق رسانه‌ها انجام می‌شود. زیرا «گپ‌های اتومبیلی»، گفت‌وگوهای رودرو، داوطلبانه، آزاد، گرم و صمیمانه و مبتنی بر اصل اقناع است. این نوع گفت‌وگوها چند سویه، چندلایه، متکثر و تأثیرگذارند. در این گفت‌و‌گوها از آن‌جایی که افراد یکدیگر را نمی‌شناسند و بر مبنای سوگیری‌های سوگیرانه و منفعت‌طلبانه بحث نمی‌کنند، افراد عمیقاً از یکدیگر تأثیر می‌گیرند. در فرصت‌های مانند انتخابات و وقوع حوادث بزرگ مانند زلزله و جنگ، گپ‌های ترافیکی یا اتومبیلی بیان‌کننده تبض افکار عمومی هستند. در این موقعیت‌ها، ترافیک رسانه‌ای است که به ما فرصت می‌دهد تا بهتر و به‌صورت جمعی بیاندیشیم.

ترافیک، نوعی تفریح است

ترافیک ایرانی نوعی تفریح است. گمان می‌کنم این بعد ترافیک نیاز به توضیح نداشته باشد. هر شهروند ایرانی می‌داند که در اتومبیل چگونه لذت و فراغت را ایجاد و تجربه کند. ما اتومبیل‌های‌مان را مانند گروه‌ موزیک به انواع سازها و آوازه خوانان تجهیز کرده‌ایم. در ترافیک فرصتی است که لابه‌لای سی‌دی‌ها جست‌و‌جو کنیم و آهنگ دلخواه را بگذاریم. یکی از تجربه‌های جالب این است که ما اغلب می‌دانیم که گوش‌دادن موسیقی در اتومبیل متفاوت از گوش‌دادن در خانه یا حتا در سالن کنسرت است. البته تجربه فراغت لایه‌های عمیق‌تری هم دارد. ما در ترافیک دنیای انسانی را لمس می‌کنیم، آدم‌هایی با ویژگی‌های متفاوت را ملاقات می‌کنیم. گاه سفره دل‌مان را برای‌شان باز می‌کنیم؛ گاه عاشق می‌شویم. بگذریم...! ما به‌نظر می‌رسد که برای تجربه‌کردن دنیای انسانی به واسطه‌هایی نیاز داریم و به موقعیت‌هایی اتومبیل و ترافیک واسطه و موقعیتی است که از تنهایی رها شویم، غم‌ها و شادی‌های دیگران را از نزدیک ببینیم. لحظاتی غم‌ها و شادی‌های خودمان را با دیگران قسمت کنیم. از این‌رو اتومبیل تنها یک وسیله نقلیه نیست؛ بلکه یک موقعیت فراغتی است.

ترافیک، فرصت رهایی‌بخش

ما در ترافیک مجالی برای رهاشدن از بسیاری از محدودیت‌ها، موقعیت‌های سلطه‌جویانه قدرت و نابرابری‌های اجتماعی داریم. همه کسانی که در ترافیک‌اند، اعم فرادستان و فرودستان در وضعیت مشابه و برابری قرار دارند. استاد و دانشجو، پزشک و بیمار و رئیس و مرئوس، کارگر و کارفرما کنار هم قرار می‌گیرند و گاه در اتومبیلی کنار هم می‌نشینند و با هم گپ می‌زنند. بسیاری از برچسب‌های اجتماعی تبیعض‌آمیز و تفکیک‌کننده، در ترافیک محو می‌شود. اما مهم‌ترین وجه رهایی‌بخش ترافیک، تصاحب شهر توسط توده‌های مردم است. مردم سواره با کمک اتومبیل‌ها نوعی «کارنوال شهری» شکل می‌دهند و خیابان‌های شهر را در انحصار خود در می‌آورند. جوانان و زنان به‌عنوان گروه‌های فرودست اجتماعی می‌توانند به کمک اتومبیل شهر را کنترل و فضاهای شهری را به رنگ خواست‌ها و امیال خود درآورند. در لحظاتی که اتومبیل توقف می‌کنند و کنار هم قرار می‌گیرند، بین سرنشینان اتومبیل‌ها داد و ستدهایی رخ می‌دهد که ظاهراً دور از چشم نظارت و کنترل رسمی یا غیررسمی است. با کمک اتومبیل‌ها گروه‌های فرودست می‌توانند به ابراز وجود در فضای عمومی بپردازند و شکلی از بازنمایی شهر را ایجاد کنند که رسانه‌های رسمی مجاز به انجام آن نیستند. اتومبیل‌ها وقتی در خیابان‌ها و بزرگ راه‌ها کنار هم قرار می‌گیرند متن و نظام نشانه‌ای را تولید می‌کنند که رمزگشایی از این نشانه‌ها می‌تواند تفسیرهایی مغایر خواست قدرت تولید کند. از این‌روست که اتومبیل‌ها را مانند صورت‌های‌مان می‌آراییم و به زبان اتومبیل با کلیت نظام اجتماعی و دیگران صحبت می‌کنیم. اتومبیل‌ها حامل و سازنده هویت‌های گوناگونند، هویتی‌هایی که برخی از آن‌ها جزء از این راه امکان حضور و دیده‌شدن در فضای عمومی را نداشتند.

اتومبیل‌ها از طریق محفظه آهنی که برای سرنشینانش فراهم می‌کند، نوعی احساس امنیت تولید می‌کنند. زنان و گروه‌های فرودستی که بیش از دیگر در معرض ریسک‌ها و مخاطرات گوناگونند، می‌توانند از فرصت ایمنی اتومبیل برای ورود به حوزه‌های وسیع‌تر مناسبلت اجتماعی استفاده کنند.

نکات ناگفته زیادی در تجربه ترافیک ایرانی وجود دارد. من در این‌جا تنها به برخی از آن‌ها اشاره کردم تا نگاه متفاوتی به ترافیک به‌عنوان یکی از ابعاد زندگی روزمره شهری ایرانی ارائه کنم. این نکات همان‌طور که اشاره کردم به معنای ستایش ترافیک یا انکار خسارت‌های گوناگون ناشی از آن نیست. قطعاً نگاه آسیب‌شناسانه می‌تواند بخشی از واقعیت ترافیک را توضیح دهد. اما نگاه انسان‌شناسانه‌ای که در این‌جا گفتیم نیز حاوی بخش دیگری از تجربه ترافیک است.

* استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، انسان شناس و پژوهشگر اجتماعی

برچسب‌ها:

نظر شما