قابل انکار نیست که اندیشه ایرانشهری در سیاست بازآفرینی شهری ظهور و بروز پیدا خواهد کرد. و سیاست شهری، فراتر از نگاه نظری، مقولات محیطی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و فضایی را با هم میبیند.
به منظور کارآمد کردن سیاست شهری، ما باید اقداماتمان را در سه عرصه به صورت همزمان پیش بریم: عرصه سیاستگذاری، عرصه نرمافزاری، و حوزههای سختافزاری. ما نمیتوانیم با نگاهی کلاسیک، منتظر بخش اندیشهای بمانیم و وقتی به یک جمعبندی نظری میرسیم، باید همزمان سیاستها و دستورالعملها را نیز ذیل حوزه سیاستگذاری منتشر و ابلاغ کنیم.
به این منظور لازم است که در کنار سیاستگذاری، در عرصه دوم یعنی حوزه نرمافزاری نیز آموزش، اطلاعرسانی، مستندسازی و پژوهشمان را پیش ببریم و در حوزه سوم نیز کار سختافزاریمان در جریان باشد. همچنین نباید فراموش کرد که در سیاست شهری، هیچچیز مهمتر و تاثیرگذارتر از تثبیت وضعیت موجود نیست.
شناسایی میراث ارزشمندی که در شهرهای مختلف و مقیاسهای مختلف داریم، و احیای دوباره و تبدیلشان به فضای گفتوگو –مثلا تبدیل یک خانه قدیمی به کانون پرورش فکری- میتواند راهکار و سیاستی تاثیرگذار و گام اول در تحقق مفهوم اندیشه ایرانشهری باشد.
همچنین باید تامل کرد که آیا اثربخشی مفهوم ایرانشهری میتواند از بالا به پایین باشد؟ یا باید از پایین به بالا باشد، یا وضعیتی توامان از این دو حالت؟
به نظر من، این جریان اندیشگی میتواند جایگاه خودش را در نظامات شهرسازی ما پیدا کند، و در گام اول، همان حرکت از بالا به پایین کفایت میکند به شرط آنکه یک نهاد اجتماعی توانمند ایجاد یا پیدا کنیم که دنبالکننده این جریان باشد و آن را به سطوح مختلف جامعه تعمیم دهد و در سطوح پایین جامعه به جریان اندازد و آن را در نهایت تبدیل به یک خواست عمومی کند. به این منظور همین که بدانیم و بگوییم که ارتقای کیفیت زندگی شهری یکی از وجوه اصلی اندیشه ایرانشهری است، میتواند این ایده را به یک خواست عمومی تبدیل کند.
*معاون وزیر راه و شهرسازی و مدیرعامل شرکت عمران و بهسازی شهری
نظر شما