به گزارش پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، نوروز به عنوان یکی از بزرگترین جشنهای ملی ایرانیان، بازمانده یکی از کهنترین اساطیر آفرینش و تجدید حیات کیهانی در اعتقادات و باورهای هزاران سال پیش اقوام ایرانی است. شاید سادهترین تعریف اسطوره در قالب یک مثال این باشد که درست زمانی که ۲۴ ساعت از شبانه روز میگذرد، آخرین ثانیه آن یعنی صفر که به منزله پایان یک شبانه روز است، همان نقطه آغاز شبانه روزی دیگر است. یعنی، ازلیتی که به ابد میپیوندد و ابدیتی که به ازل گره میخورد و به همین دلیل هم در اسطوره، تاریخ به معنی «کرونولوژی» وجود ندارد. نوروز، از این دیدگاه همان عدد صفری است که عقربههای آن یک سال را میپیماید تا بعد از مرگ یک سال، سالی دیگر زاده شود.
در طول دوران باستان پدیدههای مختلف کیهانی موجبات برگزاری جشنهای مختلفی را مثل جشن مهرگان، جشن شب چله و .. را فراهم میکرده است. برهمین اساس وقتی پرتو آفتاب به برج حَمَل میافتد نوروز می شود. عنوان نوروز در فرهنگ ایرانی به دو روز تعلق داشته است. یکی روز اول فروردین، که پدیده کیهانی اشاره شده اتفاق میافتد و دیگری نوروز بزرگ یا (نوروز خاصه) است که روز خرداد از ماه فروردین است. اینکه خیلیها آغاز شدن نوروز را به زمان جمشید نسبت میدهند یک افسانه است که نمیتوان در باب آن قضاوت کرد. مراسم نوروز و جشن های این چنینی در بسیاری از مناطق و فرهنگهای مشابه رخ میدهد و در بسیاری از فرهنگهای دیگر مثل چین، همین جشن را در وسط زمستان برگزار میکنند، اما در فرهنگهای جهانی هیچ کجا، به اندازه عید نوروز ما عمومیت ندارد، چرا که با نوشدن طبیعت تطبیق میکند و عالم و آدم به یکدیگر پیوند میخورند.
مهم ترین ویژگی نوروز، رستاخیز و دوباره از نو شدن آن است. به قول جلال ستاری، اسطوره شناس معروف کشورمان تجدید عهد از مهم ترین نشانه های اسطورهای کشورمان است؛ به این معنا که در نوروز حال کهنه به مرور فرسوده میشود، قوت و برکت خود را از دست میدهد و پیر و کهنه میشود. نوروز پس از این کهنگی، تجدید عهد است، جوانی و شادابی و خرمی در نوروز از نو میآید. این مفهوم، خود مفهومی اسطورهای است، به این دلیل که مردم این امر را طبیعی نمیبینند، بلکه طبیعتی را میبینند که زنده میشود و نشاط مجدد مییابد. «کهنگی» در مقابل «نوشدگی» یک زمینه اسطورهای است. بنابراین در نوروز چیزی که کهنه و به مرگ نزدیک شده، رستاخیز میکند. نکته بسیار مهمی که در اینجا قابل بحث است پیوند موضوع رستاخیز طبیعت با رستاخیزی است که در آیات و روایات مختلف دینی به آن اشاره شده است به بیان دیگر نوروز و پدید آمدن یک فصل دیگر خود نشانه خوبی برای به یادآوردن دنیای دیگر رستاخیزی است که در تعالیم دینی به آن پرداخته شده است به عبارت دیگر میتوان چگونگی زنده شدن مردگان و زندگی و حیات پس از مرگ را به زندگی مجدد در گیاهان در طبیعت و فصل بهار تشبیه کرد.
برگزاری جشن سال نو و عید در همه کشورها رایج است و هر کشوری به رسم و در زمان خودش سال نوی خود را آغاز می کند اما نوروز نسبت به سایر جشن ها چند ویژگی و تمایز فوق العاده دارد؛یک تمایز را می توان در این دانست که نوروز یک جشن کیهانی است که مرتبط با تولد و مرگ کسی نیست. در فرهنگ های دیگر این جشن در ارتباط با میلاد یک فرد مانند مسیح قرار می گیرد در حالی که در نوروز صحبت از رستاخیز طبیعت است. دومین تمایز را می توان در تغییر زمان برگزاری این جشن دانست که در بسیاری فرهنگ ها در وسط زمستان است. اما، مزیت فوق العاده ای که نوروز دارد در این است که با بهار آغاز می شود. امتیاز دیگر این جشن بر فرهنگ های دیگر همزمانی عید ما با نوشدن طبیعت است. در نوروز نوشدگی عالم کبیر با نوشدگی عالم صغیر همراه میشوند؛ طبیعت نو میشود، من نیز نو میشوم. در مراسم نوروز لباس نو پوشیده میشود، شست و شو صورت میگیرد، آراستگی انجام می شود و... که این اعمال و نوشدگی رفتار همزمان با نوشدگی عالم طبیعت میگردد بنابراین تقارن آدمی و طبیعت از امتیازات نوروز است. دعایی هم که امروزه برای نوروز خوانده می شود «حَوِّل حالنا اِلی اَحسَنِ الحال» همان مفهوم کلی نوروز یعنی تحول پیدا کردن حالها و نوشدن را دارد.
برای برگزاری جشن نوروز از گذشته تا به حال مراسم مختلفی برگزار می شده که البته امروز فقط از آن سفر رفتن، خرید کردن، دید و بازدید و امثال اینها به جا مانده ولی در گذشتههای دور رسمهای مثل آب پاشیدن روی یکدیگر یا آتش روشن کردن باب بوده است؛ نکته قابل ذکر و مهم در این باره این است که ماجرای نوروز، قداست برخی عناصر است و نه دیانت آنها. نوروز قداست آب و آتش است و نه آب پرستی و آتش پرستی.
هانری کربن این مساله را به خوبی بیان میکند و نشان میدهد چگونه عواملی از ایران باستان به تشیع وارد میشود و در آن ماندگار میگردد. برای مثال، ماهی قرمز که امروزه در سفرههای هفت سین وجود دارد، در گذشته و در منابعی که از دوران باستان موجود است، در مراسم نوروز حضور نداشته ، اما امروزه با ترکیب شدن با داستان های دینی مانند حضرت یونس، بدل به امری مهم در سفره هفت سین گشته که عنصری وارد شده از بیرون است، چرا که خود ماهی قرمز نیز در اصل متعلق به چینی ها است. بنابراین بسیاری از عناصر نوروزی سمبلیک اند و معنای رمزی دارند که ممکن است به مرور رمزی جایگزین رمز دیگر شود، در حالی که اصل سر جای خودش باقی است و اصل در نوروز و در این نو شدن ها، همان تقارن دنیای صغیر و کبیر است بنابراین اگر بخواهیم نوروز واقعی را به مردم بشناسانیم باید از آن خرافه زدایی کنیم.
نوروز، تنها جشن ایرانیان نیست، جشن زندگى است. از میان رویدادهاى مختلف که مبدا تاریخ قرار گرفتهاند، زندگى با نوروز آغاز مىشود و نوروز همزاد افسانهها و اساطیر است که تاریخ ما را مىسازد. به قول میرجلال الدین کزازی، شاهنامهپژوه و پژوهشگر برجسته ایرانی در زبان و ادبیات فارسی، نوروز برترین نماد و نشانه فرهنگ ایرانی و به نوع درفش این فرهنگ است و اگر بخواهیم در میانهی نشانهها و هنجارهای گوناگون فرهنگ ایران یکی را برگزینیم آن نشانه نوروز است. ما کشورهایی را میشناسیم که در جغرافیای ایران نبودهاند، پارسیزبان هم نیستند، اما جشن نوروز بهگونهای در این کشورها نمود و بازتاب دارد. به همین دلیل است که میگوئیم درفش فرهنگ ایران، جشن و آیین نوروزی است./
نظر شما