این تغییرات در وجوه مختلف قابل بررسی است که دامنه آن در مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، گسترده شده است. اما بستراصلی تغییرات در «سبک زندگی» روزمره جامعه صورت میگیرد و موجب بروز و ظهور رفتارها و عملکردهای گوناگون مثبت و منفی میشود.
سبک زندگی درجامعه ما نیز تحت تأثیر ورود عادتها و خرده فرهنگهایی قرار گرفته است که بعضا غیرمفید و حتی زیان بار بودهاند. روشهایی که ناخواسته سلامت روحی و جسمی مردم را تحت تاثیرقرار داده و گرایش به الگوهای ناصحیح را امری عادی جلوه میدهد.
تغییر سبک زندگی در مصرف غذا وافزوده شدن رستورانهایی که غذای بیکیفیت با کالری و چربی بالا تحت عنوان فست فود عرضه میکنند، رشد آمار افرادی که از سنین کودکی و نوجوانی اضافه وزن دارند را بالا میبرد لذا دور از انتظار نیست که سن بروز بیماری و سکته قلبی در جامعه کاهش یابد.
تبلیغ و گسترش مصرف تنقلات باکالری بالا و سرطانزا، و جایگزین شدن نوشابه به جای نوشیدنیهای سالم که مصرف سرانه آن از میانگین جهانی بیشتر است، موجب شده تا میزان بیماری های قندی، سرطانهای معده، چربی و فشارخون و... جزء لاینفک زندگی ایرانیان شود.
تغییرسبک زندگی امروز در نوع استفاده از وسایل نقلیه، ساخت و سازهای غیراصولی و بی توجهی به محیط زیست به سبب منافع اقتصادی، موجب گسترش آلودگی هوا در کلان شهرهایی شده که درصد قابلتوجهی از جمعیت کشور را در خود جای داده اند. افزایش مرگ ومیر و بیماریهای مختلف تنفسی، تاثیر منفی بردوران بارداری زنان، متولد شدن نوزادان با مشکلات فراوان ژنتیکی، شیوع انواع سرطانها و... ازجمله تاثیرات منفی بر زندگی و سلامت جسمی عامه مردم میباشد.
افزایش استرسهای شغلی، افزایش آمار تنشهای خانوادگی،تغییر درنوع رفتارها و بازتعریف جدید از روابط میان اعضای خانواده، موجب سردی و جدایی گردیده است. به طوری که گرایش به تشکیل خانواده و ازدواج کاهش و میزان طلاقها درجامعه روبه افزایش گذاشته است.
تا وقتی دراین سبک از زندگی، دسترسی به غذاهای سالم یا محیطهای ورزشی با مشکل روبه رو است، اما دسترسی به دخانیات یا غذای غیرسالم به سادگی مقدور است، وتا زمانی که مشکلات خانوادگی براثرفشارهای مالی و معیشتی روبه افزایش است، باید انتظار داشت جامعه هر روز بیشتر شاهد خسارتهای سنگین مالی، جانی و روانی ناشی از این الگوهای غلط باشد.
ما امروز نیاز به الگوسازی منطبق با موازین بهداشت جسمی و روحی داریم و از آن مهمتر باید با رعایت این الگوها در محیط خانواده زمینه تغییر رفتارهای غلط را به طور ریشهای درمان کنیم وامیدوار بود که نسلی سالم داشته باشیم. به عنوان مثال وقتی پدر و مادر چاقی مفرط دارند و غذاهای ناسالم در منزل بهطور متداول مصرف میشود، و یا نوع رفتاروالدین بیانگر رفتارهای سرد و نامناسب باشد نباید انتظار اصلاح الگوی جسمی و روانی را در کودکان آن خانواده داشت.
نکته مهم آن است که تقریبا همه افراد از آثار زیانبار و منفی این نوع زندگی اطلاع دارند، اما هر کدام از افراد جامعه به نوعی رفتار خود را توجیه میکنند یا قادر به تغییر شرایط نیستند.
همین پیچیدگی عوامل خطرساز است که مهار بیماریهای جسمی و روانی را بسیار مشکل میکند، بهطوری که بدون یک عزم ملی و هماهنگی بین دستگاهها و سازمانهایی که بهطور مستقیم و غیرمستقیم در این مسئله دخیل هستند، بعید است که بتوان بر این مشکلات فائق آمد و سبک زندگی را به طور صحیح مدیریت کرد. سبک زندگی امروز ما در حقیقت نشأت گرفته از فرهنگی است که در میان جامعه رواج پیدا کرده است. لذا هرچه هنجارهای فرهنگی و رفتارهای صحیح و توصیه شده در مدلهای سبک زندگی را آموزش دهیم و برآن تاکید کنیم، نگرش جامعه در بلند مدت به چنین مسائلی تغییر خواهد یافت. آموزش فصل اول تغییر سبک زندگی است که نیاز به تأمل و تحمل دارد و امید است برنامهریزان فرهنگی کشور اهمیت و ضرورت این مهم را دریافته باشند.
منبع: روزنامه آفرینش
نظر شما