قطبالدین صادقی چهره شناختهشده سنندج است که محافل هنر نمایش با نام او آشنایی کامل دارند. هنرمندی که دیپلم ریاضی خود را در سال ۴۹ از دبیرستان هدایت سنندج دریافت کرد و پس از آن در دانشگاه تهران در رشته هنرهای نمایشی لیسانس خود را دریافت کرد و پس از آن برای ادامه تحصیلات به دانشگاه سوربن فرانسه رفت و تا مقطع دکترا پیش رفت. وی هنرمندی است که با دغدغه زادگاه خود آشناست و آثاری که خلق میکند اگرچه بینالمللی است اما رنگ و عطر زادگاهش سنندج را به همراه دارد. گفتوگوی ما را با این هنرمند هنرهای نمایشی میخوانید؛ گفتوگویی که گرچه در گفتار تلخ و گزنده است اما در عمق خود نورهای امیدی به بهبود وضعیت دارد.
از مشکلاتی که هماکنون در سنندج وجود دارد حاشیهنشینی است که البته مختص سنندج هم نیست. با توجه به اینکه حاشیهنشینی به نوعی به تمامی شهرهای ایران سرایت کرده است و فاصله بین غنی و فقیر بسیار زیاد شده، این حاشیهنشینی را در شهر زادگاه خود چطور میبینید؟
متاسفانه شاهد گسترش حاشیهنشینی و فاصله بین فقیر و غنی هستیم؛ گر چه این مساله مربوط به امروز نیست و مشکل همیشه بشریت بوده، اما این مساله در دهه اخیر به گفته بیشتر کارشناسان و دستاندرکاران بیش از سایر سالها بوده و روند صعودی نیز داشته است. علیایحال بنده به عنوان یک هنرمند و یک کرد، مسئول گسترش حاشیهنشینیها در استان مرزی کردستان را اتخاذ سیاستهای غلط اقتصادی میدانم. سیاستهای غلطی که باعث شدند نیروهای مولد روستاها که کارشان دامداری و کشاورزی بود، به علت نبود شرایط اولیه؛ زمین و روستای خود را رها کنند و تبدیل به نیروهای پارازیت شهری شوند. تولید که نمیکنند هیچ، به مصرفکنندگانی صرف تبدیل شدهاند و به این علت که تخصص، سرمایه و توان ابداع ندارند تبدیل شدند به نیروهای مخربی که از راه بزهکاری زندگی میگذرانند و از راه بزهکاری متاسفانه کودکان خود را بزرگ میکنندو از راه بزهکاری میمیرند. این به نظر من عواقب بسیار خطرناکی دارد، زیرا این افراد چیزی ندارند و در عینحال بر اساس حقوق شهروندی میخواهند همه چیز داشته باشند و از سوی دیگر شرایط کار فراهم نیست.
حالا متاسفانه این افراد تبدیل به نیروهای بالقوه خطر برای تمام شهروندان شدهاند. بدینمعنا با این سیاست، هم اقتصاد، هم کشاورزی، هم فرهنگ روستایی و هم فرهنگ و امنیت شهری را از دست دادهایم. تاکید میکنم که مسئول پدیدار شدن این ناهنجاریها در سطح کشور مردم نیستند.
از مشکلاتی که به نظر میرسد مردم کردستان با آن دست به گریبان هستند بیکاری و بیکاریهای طولانیمدت است که همراه عملکرد دولت در دهه گذشته به مشکلات حاشیهنشینی و گسترش آنها دامن زده است. در این مورد دیدگاه شما چیست؟
این افراد بیکار نبودند. اینها افرادی بودند که از طریق دامداری و کشاورزی روزگار میگذراندند. اما به علت جنگ و مشکلات و تبعاتی که به دنبال داشت بیشتر افراد دچار مشکلات متعدد و آواره شهرهای مختلف شدند. امکانات زندگی به آوارههای جنگی داده نشد تا در همان زادگاه خود بمانند. آب، برق، گاز و شرایط زندگی برای مردم در همان مقطع به دلیل مشکلات ارایه نشد و آنها در جستجوی حداقل شرایط خود را ریشهکن کردند و سربار جایی شدند که آمادگی و فرهنگاش را نداشتند و در نتیجه علاوه بر آنکه دموکراسی استان کردستان را به هم زدند، باعث شدند امنیت سایر شهروندان نیز به خطر بیفتد.
آنها چیزی برای از دست دادن ندارند و از راه اعتیاد، دزدی، مزاحمت برای دیگران گذران زندگی میکنند. من به تازگی و به مدت دو شب در حاشیههای سنندج بودم. بسیار محیط خطرناکی بود و متاسفانه باید بگویم که وحدت ملی کردها را به هم ریختهاند که این قابل بخشش نیست.
افرادی که مشکلات بیشماری را در حاشیههای شهرها ایجاد کردهاند آیا مهاجر هستند؟
الزاما خیر. بیشتر آنها کرد هستند اما هستند عربهایی که متاسفانه برای گدایی به آن محلها آمدهاند. تحولات اخیر منطقه و بویژه سیاستهای غلط دولتها که کمکی به بهبود وضعیت موجود نمیکند به این مشکلات دامن زده است. اما جای امیدواری است که در دولت یازدهم ساماندهی به وضعیت حاشیهنشینها اولویت دولت شده است. اما مسایلی که در کردستان وجود دارد بینهایت جدی هستند و کار فراوانی را بر دوش دولت میگذارد. به عنوان نمونه سردشت هفتم تیرماه سال۶۶ بمباران شیمیایی شد، چندین سال گذشته و هنوز یک بیمارستان تخصصی در این منطقه برای افرادی که شیمیایی شدهاند و روزگار دشواری را میگذرانند ساخته نشد. بیکاری نیز طی سالیان شدت گرفت و تدبیری برایش اندیشیده نشد، شاید حل مشکل حاشیهنشینی زاییده بیتدبیریهای پیاپی باشد.
وقتی کشاورزی به رغم شعارهای دولتمردان رونق نگرفت و نیروهای مولد به دلیل عدم رسیدگیهای دولتی از جمله ندادن کود، فراهم نشدن ایجاد شرایط فعالیتهای تولید در زمینههای کشاورزی و دامداری به نیروهای مصرفی بدون تخصص تبدیل شدند، چگونه باید به بهبود در کردستان دل بست!؟ حاشیهنشینی عموما محصول بیتدبیری است و این ستمی است که به مردم می شود. ستمی است که به تولید، آینده کشور و جوانان این مرز و بروم میشود که امیدوارم با تلاشی که در این دولت انجام میشود تا حدی شاهد بهبود وضعیت باشیم. زمانی که بنده محصل بودم در تمامی شهر سنندج دو نفر معتاد داشتیم. الان بیایید آمار بگیرید. اینها از کجا آمدهاند!؟
با توجه به تمامی مشکلات متعددی که شما به آنها اشاراتی کردید ما شاهد هستیم که هنرمندان متعددی در حوزههای مختلف از جمله هنر نمایش و موسیقی از این منطقه برخاستهاند که همگی نیز در سطوح بینالمللی در حال فعالیت هستند و به نوعی چهرهای بینالمللی به شمار میروند این ذوق و استعداد از چه نشات میگیرد؟ کمتر استانی را میتوان یافت که این همه هنرمند به جامعه تحویل داده باشد؟
معتقدم این وضعیت از آنجا نشات میگیرد که ما مردم کردستان پر از مساله هستیم و حرف برای گفتن داریم. در تعطیلات اخیر و نوروز ۹۵ اثری به نام «کولبر» را با الهام از زندگی دشوار مردم کردستان و جوانانی که در مرز زندگی میکنند و به دلیل نابودی کارهای تولیدی، بار را بر دوش خود حمل میکنند نوشتهام و برای اجرای آماده کردم.
باعث تاسف است که در حال حاضر ۱۹۸ هزار نفر در کردستان کارت کول بری یا همان کارت باربری را دارند که با اصطلاح عامیانه حمالی شناخته میشود. واقعا اشک در چشمانم حلقه میزند و با تمام وجودم احساس درد و رنج میکنم که این دلالی منفعلانه مزخرف که جیب چند دلال را پر میکند تمامی نیروهای تولیدی ما را کشته است. بسیاری از نیروهایی که با این وضعیت گذران زندگی میکنند دانشجو و محصل هستند این اثر را من در مورد یک دانشجو و یک محصل نوشتهام که به جای اینکه بروند دانش بیندوزند و تخصص پیدا کنند میروند حمالی مردمان را میکنند و بعد دولت پنج مسیر معمول را میبندد و آنها برای گذران زندگی مجبور به عبور از ۸ مسیر جدید میشوند و در راههای جدید و تنها آب باریکهای که برای گذران حداقل زندگی پیدا کردهاند روی مینها میروند و در عنفوان جوانی از دنیا میروند و یا دچار معلولیتهای جدی میشوند. متاسفانه تعداد زیادی از مردم و جوانان به این طریق گذران زندگی میکنند؛ جوانانی که آیندگان این مرز و بوم هستند و با این حال هیچ آیندهای برای آنها متصور نیست.
متاسفانه این مشکلات تنها به حاشیهها و زندگی مردم حاشیهنشین اختصاص ندارد؛ تقریبا اقتصاد کردستان با از بینرفتن دامداری و کشاورزی نابود شده و اینها کارهایی است که عموما توسط دلالان بزرگ و عمده انجام میشود. ما را دلال کشوری دیگر همچون چین کردهاند و عدهای میبرند و کشوری دیگر استفاده میکند و تنها کاری که برای مردم ایران میماند حمالی است و سودش نصیب عده کمی از دلالان عمده میشود. اگرچه تمایلی ندارم با این ادبیات صحبت کنم اما حضور در مناطق حاشیهای کردستان فاجعهای را نشان میدهد که باید هرچه سریعتر برای آن تدبیری اندیشیده شود. واقعا وضع اسفناکی بر حاشیههای کردستان و بر زندگی مردم این منطقه حاکم است.
مشکل ما یکی دو تا نیست. هنرمندانی نیز که هستند و به فعالیتهای هنری مشغولاند، حرف برای گفتن دارند، دلشان پر از حرف و درد است و انگیزههای فراوانی دارند. در عینحالی که اسیر توهمات و شعارهای روز نیز نیستند، به همین دلیل است که دوست دارند راجع به مردم، سرزمین و آب و خاکشان صحبت کنند و در صدد هستند حداقل بحران را مطرح کنند حتی اگر بدانند پاسخی در کار نباشد.
سخن آخر....
ما باید یک راهحل عملی برای تولید پیدا کنیم. باید کارخانه، کارگاههای تولیدی ایجاد کنیم و جوانان ما با تخصص، اقتصادشان را با اقتصاد جهانی پیوند بزنند، نه آن که فقط حمال کالاهای چینی باشند. امیدوارم جوانان با استعداد و بافرهنگ ایرانی جایگاه خود را در اقتصاد دنیا پیدا کنند. ما در ایران، آب فراوان، خاکِ حاصلخیز، نیروهای مولد و بااستعداد و البته توانمند برای تولید داریم که متاسفانه به حال خود رها شدهاند. امیدوارم شرکت عمران و بهسازی شهری ایران که در این راه قدم گذاشته و در صدد است تا به حاشیهنشینی کمک کند و ساماندهی این مناطق را برعهده بگیرد، با عزمی همگانی و همراهی تمامی دستاندرکاران تلاشهای خود را به سرانجام برساند. /
گفت و گو: مژده نوروزی
نظر شما