شناسهٔ خبر: 23169 - سرویس زنان و امور خانواده
نسخه قابل چاپ

جنسیت و حق به شهر

زنان لادن رهبری، محمود شارع­‌پور* زنان دارای نیازها و نقش‌­ها، هنجارها و مسائل اجتماعی مخصوص به خود هستند. حق به شهر یکی از این مسائل است که اخیراً در ادبیات شهری پیرامون مسائل زنان مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به گسترش شهرها و اهمیت مطالعه زندگی شهری، مسئله‌ای که مورد توجه بیشتری قرار گرفته، نابرابری‌­های موجود در عرصه عمومی شهر است. فضای شهری جای کمتری برای زندگی روزمره زنان نسبت به مردان در نظر گرفته است.

زنان دارای نیازها و نقش‌ها، هنجارها و مسائل اجتماعی مخصوص به خود هستند. حق به شهر یکی از این مسائل است که اخیراً در ادبیات شهری پیرامون مسائل زنان مورد توجه قرار گرفته است. این مسأله از این بحث ریشه می­‌گیرد که تقسیم کار سنتی که مشاغل خانگی را مناسب زنان و مشاغل بیرون از خانه را مناسب مردان تصور می­‌کند، در کنار هنجارهای فرهنگی دیگر، جنسیت را به ­عنوان یک متغیر تعیین ­کننده در طبقه­‌بندی امر شهری وارد کرده است. به ­طوری که شهر، هم در موجودیت فیزیکی و هم در موجودیت اجتماعی تعلق کمتری به زنان یافته است و کمتر متناسب با مشارکت زنان در فراگردهای جاری در  آن است. این مسأله به کاهش تحرک زنان در شهر، انحصار فضاها به مردان، نادیده گرفته شدن جسم زنانه در طراحی شهری و پیامدهای دیگری انجامیده است و در نتیجه تحقق یافتن حق زنان به شهر را غیرممکن یا دشوار ساخته است.

آن­چه که اخیراً، با توجه به گسترش شهرها و اهمیت مطالعه زندگی شهری مسئله‌ای که مورد توجه بیشتری قرار گرفته، نابرابری­‌های موجود در عرصه عمومی شهر است. فضای شهری جای کمتری برای زندگی روزمره زنان نسبت به مردان در نظر گرفته است؛ طوری­که فضای عمومی به اعتقاد برخی متفکران شهری به­ عنوان فضای تاخت­‌و­تاز مردان طبقه­ متوسط به بالا برداشت شده است. این بدان معناست که در بیشتر جوامع از جمله جامعه ایران، زنان به ­خصوص زمانی که تنها باشند، نمی‌­توانند از فضاهای عمومی شهر، مانند پارک­‌ها و خیابان‌­ها به ­راحتی استفاده­ کنند. زیرا آنان به قلمرو فضای خصوصی تعلق یافته تصور می­‌شوند. همین مسأله باعث شده است که احساس تعلق به شهر نیز در زنان کمتر باشد، زیرا بدیهی است که احساس تعلق از استفاده و مصرف فضا حاصل می­‌شود.

[همچنین] عوامل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در کنار سیاست­گذاری­‌های رسمی که توسط نهادهای رسمی کشور صورت می­‌گیرد در میزان دخالت و مشارکت فعال زنان در امور شهری تأثیری عمده دارد.

[این پرسش مطرح می­‌شود که منظور از حق به شهر چیست؟] حق به شهر یک حق بشری است که شامل تعلق یافتن شهر به شهروندان و مشارکت آنان در امور شهری می­‌شود. قرار گرفتن این حق در چارچوب حقوق بشر به­ جای حقوق مدنی به این معناست که هر انسانی، صرف­ نظر از ملیت، قومیت و ویژگی­‌های فرهنگی، تنها به دلیل انسان­ بودن شایسته بهر­ه‌­مندی از این حق است. حق به شهر به دلیل سلطه­ فرهنگ و ساختارهای پدرسالارانه و به تبع آن قرار گرفتن زنان در نقش­ه‌ای جنسیتی سنتی، به­ اندازه­ مردان شامل حال آنان نمی­‌شود.

تعلق یافتن به شهر با حرکت در شهر، حضور در آن، احساس آرامش و داشتن فضاهای مناسب برای خود ممکن می­‌شود. در حالی­که مشارکت در شهر با دخالت داشتن در سیاست­گذاری­‌های شهری، تصمیم‌گیری در مورد مسائل فضایی، کالبدی و اقتصاد شهری و مالکیت و کنترل بخشی از این فضا ممکن می­‌شود.

[به بیانی دیگر] افرادی که در شهر زندگی می­‌کنند، نسبت به آن حق دارند. حق به شهر برای تمام افراد وجود دارد. چه شهروند رسمی باشند و چه غریبه. لوفور دو مؤلفه را در حق شهری می­شناسد:

حق اختصاص دادن به خود: حق استفادۀ کامل از فضای شهری در زندگی روزمره، حق زندگی کردن، بازی کردن، کار کردن، پر کردن و به خود اختصاص دادن و ...

حق مشارکت: حق این که ساکنان شهر در تصمیم‌­گیری­‌های مربوط به فضاهای شهری در هر سطحی از تصمیم‌­گیری که باشد، دخیل باشند.

[بنابراین] دو مؤلفۀ اصلی حق به شهر را می‌­توان اختصاص­‌دهی شهر به خود و مشارکت در امر شهری [در نظر گرفت].... [ باید توجه داشت که ] حق به شهر و در کنار آن اختصاص دادن فضاهای شهری به خود بدون احساس مشارکت و تعلق مطلق در فضاهای شهری ممکن نمی­‌شود. [ در این زمینه] کنش­‌های جمعی فعالانه برای احقاق حقوق شهری شاید پیش از دهه­ ۶۰، یعنی زمانی که ایده­ حق به شهر شکل گرفت، کیفیت مردانه داشت ولی امروزه نمی­‌توان چنین وضعیتی را برای کنش‌­های شهری قائل شد. به­ طوری­که نقش زنان در فعالیت‌­های اجتماعی و اقتصاد شهری غیرقابل انکار است.

مطالب ارائه شده، به صورت گزیده‌­هایی از مقاله‌ای با عنوان «جنسیت و حق به شهر: آزمون نظریۀ لوفور در تهران» برداشته شده است. این مقاله به تألیف خانم دکتر لادن رهبری و آقای دکتر محمود شارع­‌پور، در مجله جامعه‌شناسی ایران، دوره چهاردهم، شماره ۱، بهار ۱۳۹۳، صص ۱۱۶- ۱۴۱ به چاپ رسیده است./

نظر شما