«فضا» چنانكه در معماری، شهرسازی، جامعهشناسی و ... تعریف میشود، مقولهای است از یكسو «كالبدی»- فضای سه بعدی فیزیكی- و از سوی دیگر «اجتماعی». دو جنبهای بودن فضا در واقع تأكیدی است بر اینكه فضای فیزیكی، تجلی نظام اجتماعی است و نظام اجتماعی در «فضای كالبدی» تجسم مییابد. فضای كالبدی ارزشها و روابط جنسیتی را به عنوان پارهای مهم از ارزشها و روابط اجتماعی به تصویر میكشد. این موضوع ارتباط همبسته میان جنسیت و فضا را بیان میكند. رابطه میان فضا و جنسیت دو سویه است، به این معنی كه همانگونه كه فضا بازتابهای جنسیتی دارد، در مقابل، روابط جنسیتی نیز از فضا تأثیر میپذیرند.
با ورود مدرنیته به ایران و در پی آن، دگرگونی بستر اجتماعی، اقتصادی و به ویژه فرهنگی، فضای كالبدی دیگر بازتاب صریح و ساده «ساختار جنسیتی» نیست، در حالی كه فعالیتهای درون فضای كالبدی یا شیوه استفاده از فضا تأثیرات جنسیتی را به روشنی نشان میدهد. امروزه تبلور فضایی ساختار جنسیتی گذشته یعنی دوگانه: «زن- فضای خصوصی» و «مرد – فضای عمومی» با در هم شكستن ساختار جنسیتی كهن دگرگون شده و میان آنها پیوندهای جدیدی شكل گرفته است كه شناخت آنها هدف پژوهش بوده است.
در پژوهشی كه در آغاز به آن اشاره شده است [رساله دكتری] مطالعه میدانی در سه حوزه فضایی: «فضای خصوصی»، «فضای نیمهخصوصی-نیمه عمومی» و «فضای عمومی» انجام گرفت. برای شناخت الگوهای «جنسیتی» و بازتاب «فضایی» آنها، «نگرش جنسیتی» یا «هویت جنسیتی» ساكنان شهر، كه دربردارنده ارزشها و باورهای جنسیتی آنان است، از یكسو و «نگرش فضایی» یا «هویت فضایی» آنان كه نگرش آنان را نسبت به نحوه استفاده و چگونگی فعالیت در فضا بیان میكند، از سوی دیگر، بررسی شدند. پیوند میان «هویت جنسیتی» و «هویت فضایی» با دگرگونی چهار شاخص: «جنس» (مونث یا مذكر، در اینجا پدران و مادران)، «طبقه اجتماعی» (فرودست، میانی و بالادست)، «موقعیت نانآوری در خانواده» (تنها نانآور، نانآور شریك، و خانهدار) و «میزان تحصیلات» سنجیده شد.
نمونههای تحقیق را پدران و مادران تهرانی تشكیل دادند كه دارای دستكم یك فرزند دختر و یك فرزند پسر بالای ۱۵ سال باشند كه با آنان زندگی میكنند. دادههای تحقیق از طریق مصاحبههای نیمهسازمان یافته با نمونههای تحقیق گردآوری شد.
یافتههای این پژوهش كیفی در تهران نشان میدهد كه فضاهای زندگی مردم این شهر، از فضای خصوصی خانه تا قلمرو عمومی شهر، «جنسیتدار» است. بدین معنا كه فعالیتهای همبسته فضا و گاه جنبههای كالبدی آن، ارزشها و روابط جنسیتی گروههای اجتماعی را بازتاب میدهد و با تغییر آن ارزشها، دگرگون میشود.
بررسی نشان میدهد كه ناامنی بهویژه در قلمرو عمومی، مهمترین عاملی است كه والدین، خصوصاً آنانكه از نگرش برابر جنسیتی برخوردار بودند، در برداشت خود از این پدیده و برای جهتگیری نابرابر فضایی خود بدان اشاره كردهاند. ناامنی از چالشهای عمیقی است كه جامعه شهری تهران در دوره گذار اجتماعی از نظام فضاهای تك جنسیتی به سمت نظام فضاهای متعادل دو جنسیتی، با آن روبهروست. البته تغییر روابط فضایی- جنسیتی با مقاومت سخت نظام كهن جنسیتی روبهرو است و مسأله عدم امنیت فضا به ویژه فضای عمومی برای زنان، بهعنوان مهمترین تبلور این مقاومت خود را به رخ میكشد. ناامنی فضا برای زنان، عاملی مهم در همسویی گرایشهای گروههای متفاوت جامعه به سمت نگرشهای جانبدارانه جنسیتی به فضا است.
از سوی دیگر در فضاهای عمومی، دسته دیگری از نگرشهای همسان كه از طرف گروههای مختلف جنسیتی ارائه شده، جهتی بیطرفانه و متعادل دارد. پدران و مادران با نگرشهای متضاد جنسیتی نسبت به انجام سه فعالیت شغلی، تحصیلی و امور اداری و بانكی خانواده توسط فرزندان دختر و پسرشان نگاهی بیطرفانه داشتند. اكثر والدین بر اشتیاق عمیق خود نسبت به ضرورت تحصیلات دانشگاهی فرزندانشان، دختر و پسر، حتی در شهرهای دیگر تأكید كردند. بهرغم ضرورتهای اجتماعی، اقتصادی در شكلگیری این گرایش، دقت به نوع فعالیتهای فضایی فوق كه همگی به فضای عمومی اختصاص دارند، روشن میسازد كه این فعالیتها بهطور معمول در روز انجام میشوند و با فضاهای رسمیتر شهر در رابطهاند. نظارت عمومی كه در فضاهای رسمی وجود دارد، امنیت آنها را بهطور نسبی بالا میبرد و زمینه را برای جذب زنان و دختران گروههای مختلف «جنسیتی» حتی گروههای جانبدار آماده میسازد.
تصویر متضادی كه این پژوهش از تعامل مردم ساكن تهران با فضا به ویژه فضای مشترك عمومی ارائه میدهد، نشان از دشواری مسیر و چالشهایی دارد كه حركت جامعه به سمت یك نظام متعادل فضایی- جنسیتی با آن روبهرو است. برقراری روابط فضایی- جنسیتی متعادل و پایدار، یعنی نیل به فضاهای امن، سالم و با نشاط برای همه و برای زنان، در عین حال كه تغییر هنجارهای اجتماعی فرهنگی مبتنی بر تقسیم جنسیتی فضاها را در متن جامعه میطلبد، اهمیت سازماندهی و برنامهریزی فضایی را در جهت ایجاد فضاهای متعادل جنسیتی نیز گوشزد میكند.
نتایج این پژوهش نشان میدهد فضاهای عمومی امن و سالم در جهت متعادلسازی جنسیتی جامعه، نقش اساسی دارند و میتوانند گروههای متفاوت جنسیتی و حتی آنان را كه نگرشهای جانبدارانه جنسیتی دارند، به حضور و استفاده برابر فضایی، تشویق كنند؛ بیشك چنین فرایندی در صورت تداوم و توفیق میتواند به روابط حاكم بر فضاهای خصوصی نیز نفوذ كند.
دست یافتن به بیان فضایی مشترك، در واقع به معنای استقرار نظام فضایی پایدار است كه ضرورت مشاركت گروههای اجتماعی را مطرح میسازد. نقش برنامهریزی و طراحی فضا نیز در همین رابطه مطرح میشود. در فضای متضاد جامعه، برای نیل به فضاهای متعادل جنسیتی، وظیفه برنامهریزی و سیاستگذاریهای كلان اجتماعی گرفته تا سطوح خردتر برنامهریزی و طراحی شهری و معماری فضایی، تلاشی است همه جانبه در جهت نزدیك كردن نگرشهای مختلف، نیل به نوعی توافق و تفاهم جمعی در باب شیوه دستیابی به هدف نظام فضایی- جنسیتی متعادل؛ نظامی مبتنی بر مشاركت جمعی و تفاهم به جای تقابل، فرآیند رسیدن به این هدف را هموار میسازد.
*مطالب ارائه شده به صورت گزیدههایی از مقالهای با عنوان "توزیع هویتهای «فضایی- جنسیتی» در تهران؛ تعادل و امنیت" برداشت شده است. این مقاله به تألیف خانم دكتر مینوش صدوقیانزاده در همایش «زن،معماری و شهر» ارائه و در ویژهنامهی نمایه تهران در اسفند ماه ۱۳۹۲،صص ۲۸-۳۱ چاپ شده است./
نظر شما