ساختمانی با آن عظمت فرو میریزد و تعدادی هم از آتشنشانان و کسبه و کارگران شاغل کشته و مصدوم می شوند و در این میان «حضور مردم در محل ریزش ساختمان پلاسکو مانع از امدادرسانی سریع و به موقع به حادثه دیدگان میشود.» این حضور غم افزا را میتوان از دو زاویه بررسی کرد. نخستین زاویه این است که این حضور را چگونه میتوان توضیح داد و زاویۀ دیگر این است که چرا باید این شیوۀ از حضور مردم را مورد انتقاد قرار داد؟
به نظر میرسد مردم فرصتهای کمی برای ابراز وجود و نمایش خویش دارند و آنان در غیاب فرصتهای کافی از هر موقعیتی به عنوان محملی برای ابراز وجود و نمایش خویش استفاده میکنند. در شرایطی که فرصتهای واقعی مشارکت کاهش پیدا میکند مردم برای احساس خود اثر بخشی دنبال مشارکتهای جایگزین میگردند و سعی میکنند در چنین فضایی انگیزههای مشارکتجویی خود را دنبال کنند؛ آنان در چنین موقعیتهایی به دنبال فرصتی برای ابراز وجود و نیز محملی برای ابراز نارضایتیهای خود میگردند. از سوی دیگر چنین جمعیتهایی از گرمای اجتماعی خاص خود نیز برخوردارند و مناسباتی در آن جریان پیدا می کند که مردم را جذب و به ماندن تشویق میکند.
مشارکت جویان و حاضرین در محل رخداد انگیزههای متعددی داشتند. کسانی از راه دور و نزدیک به طور خودخوانده در پی این بر آمدند که نقش شهروند –خبرنگار را ایفا کنند.اینان هم کنجکاویها ونگرانیهای یک شهروند عام را داشتند و هم میخواستند بگویند ما در بطن ماجرا حضور داشتیم و بودیم و دیدیم چه اتفاقاتی رخ داد؛سرانجام این که با انتشار اخبار در شبکههای اجتماعی خود، حس مهم بودن خویش را ارضا کنند. اما به واقع کدام خلأ اطلاعرسانی وجود داشت که در این میان نیاز به نقش شهروند- خبرنگار را ایجاب میکرد؟ اینان در فقدان نیاز واقعی به شهروند-خبرنگار، در عمل، به شهروند-مزاحم تبدیل شدند و با حضور خود از سرعت کنترل پیامدهای منفی موقعیتی فاجعه بار کاستند. اما برخی نیز با نگرانی شخصی و به قصد همدلی آمده بودند. تعدادی از آنان اقوام و دوستان و آشنایان شاغلان در ساختمان و حتی آتشنشانان بودند. کسبه و پیشه وران پیرامون و نیز کارگران تولیدیهای اطراف نگران بودند و فکر میکردند حضور آنان از عمق فاجعه خواهد کاست. اینان با اضطراب آمده بودند و میخواستند حس همدردی خود را نشان دهند. اینان با مصدومین یا احیاناً کسانی که زیر آوار مانده بودند حس همذات پنداری شدیدی داشتند و میخواستند از نزدیک شاهد باشند چه بر سر همکاران یا عزیزانشان میآید.
اما جدای از نیتهای متفاوت شهروندان عام و دوستان خاص، هر دوگروه در فقدان نگرش مشارکتی وسیع، مانع امدادرسانی به حادثه دیدگان شدند و شرایط را پیچیدهتر و کارها را مشکلتر کردند.
مردم باید به درک وسیع تری از الزامات اخلاق مدنی و مشارکتی دست پیدا کنند. مشارکت یک بعد هیجانی و عاطفی و یک بعد خردمندانه دارد. شهروندان باید در مشارکت جوییهای خود همیشه آن بعد خردمندانه را مورد توجه قرار دهند. هدف از مشارکت اجتماعی، کاهش هزینهها، بهبود منافع عمومی و توجه بیشتر به مصالح مشترک مردم است.لذا مردم باید قدرت ارزیابی داشته باشند تا بتوانند رفتار مشارکتیشان را براساس منافع عمومی شکل دهند.مردم باید صورتهای کاذب مشارکت را از صورتهای حقیقی آن تمییز بدهند و رفتار خود را با الگوهای خویشتندارانهتر و عقلانیتر مشارکت منطبق کنند.آنان باید در موقعیتهای اضطراری از ارضای کنجکاویهای شخصی خودشان برای منافع بزرگتر چشم بپوشند.
اما در این میان امکان تکرار این الگوی رفتاری را در موقعیتهای اضطراری مشابه نباید نادیده گرفت. به عبارت دیگر در صورت وقوع رخدادی مشابه باید انتظار تکرار همین وضعیت را داشت.این نکته ما را به محدودیتهای زیر ساختها و سازههای شهری هدایت میکند. بخشی از مشکل مربوط به ناکارآیی امدادرسانی در حادثۀ فروپاشی ساختمان پلاسکو به الگوی طراحی فضاهای شهری در این کلان پایتخت باز میگردد. برای ایجاد تجمع مردم و ترافیک اتومبیلها و بند آمدن راهها، نیازی به فروپاشی یک ساختمان پانزده طبقه بزرگ وجود ندارد گاه بر اثر یک حادثه کوچک از جمله تصادف دو خودرو، کل سیستم حمل و نقل عمومی تا شعاع وسیعی دچار اختلال میشود. در فاجعه ساختمان پلاسکو خیلی از مردم نگران و خواستار کسب اطلاعات بیشتر بودند اما خویشتنداری کردند. گسترش خویشتنداری در زمینههای لازم، نیاز جمعی مردم ماست و شهروندان باید به این درجه برسند که در مواجهه با چنین رخدادهایی بیشتر به سرنوشت حادثه دیدگان بیندیشند تا رفع کنجکاویهای شخصی خود.
ما آرزو داریم در صورت بروز رخدادهای مشابه شاهد رشدی در مردم باشیم که بتوانند درس آموز مسئولان باشند و در حوادث و ماجراهای گوناگون که برای کشور اتفاق میافتد طوری رفتار کنند که مسئولان از آنها درس بگیرند. اما همچنین امیدواریم شاهد گسترش این درک در بین مسئولان حاکمیتی و دولتی و شهری باشیم که این شیوۀ اداره و توسعه شهر دیگر تناسبی با جامعۀ در مخاطرۀ امروزی ندارد و برای استقبال از آیندۀ بهتری برای زندگی شهروندان باید دنبال مفهوم انسانی تری از شهر در همۀ ابعاد آن بود.
*جامعهشناس
نظر شما