شناسهٔ خبر: 33775 - سرویس استان‌ها
نسخه قابل چاپ

بازتاب‌های حادثه پلاسکو؛

جای خالی صداقت در مدیریت بحران حادثه پلاسکو/ هوار آوار بحران اشتباهات شهری بر سر شهروندان

پلاسكو پنهانکاری بدترین نوع مدارا با بحران است که بر مدار جداسازی خرد جمعی و روح مردم از بحران و بحران‌زدگان می‌چرخد و مردم را دچار سوء برداشت و بحران‌های روحی جدیدی می‌کند، بحران‌هایی که گاهی نابخردان و سیاست‌پیشگان و مغرضان بر طبل آن می‌کوبند و بر موج آن سوار می‌شوند.

به گزارش پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، شاید زمان آن نباشد که گریبان کسی را بگیریم. شاید زمان آن نباشد که انگشت اتهام را به سوی کسی حواله کنیم. شاید در پس این تصدیق و تکذیب‌هایی که یک عمر ما را به مصلحت‌اندیشی برای ما - توسط دیگران - پیوند داده است، باز هم باید بنشینیم و ببینیم که از اتاق فرمان بحران چه دستورالعملی بیرون می‌آید.

به گزارش شهروند، ما مردم به تنهایی در زندگی اجتماعی و اقتصادی خود بحران‌زده و مصیبت‌زده هستیم و حالا آوار بحران اشتباهات شهری هم بر سرمان هوار شده است و آن‌قدر بلندگوها و تریبون‌های متعدد ما را با اخبار ضد و نقیض بمباران می‌کنند که راه تاب‌آوری بحران‌های شخصی خود را فراموش کرده‌ایم و از دامن بحران شهری جدید راه مفری می‌جوییم، اما باور کنید که دیگر تاب نداریم....

یونگ می‌گوید که جدا از این‌که رفتار، افکار و احساسات تمامی انسان‌ها تحت‌ تاثیر ناخودآگاه فردی‌شان است، در سطحی بالاتر و بزرگتر، ناخودآگاه جمعی یک قوم یا ملت می‌تواند احساسات آنها را تحریک و اعمالشان را کنترل کند. همدلی‌های مردم مهربانمان با امدادگران و جان‌باختگان و متضررین، گواهی است بر این ادعا. اما تو را به‌خدا این ناخودآگاه جمعی فوق‌العاده موجود را با انبوه اشتباهاتتان به بیراهه نکشانید. سرمایه اجتماعی را هدر ندهید. برای افکار عمومی احترام قایل شوید.

از قدیم گفته‌اند که آدم می‌تواند مدل موی خود را که بد از آب درآمده، به‌تنهایی تحمل کند اما برای تحمل درد و رنج ناشی از بیماری سرطان در خانواده خود به حمایت دیگران نیاز دارد. همیشه برای عبور از یک بحران، علاوه بر مهارت‌های شخصی به وجود دیگران نیز نیاز است. نمی‌شود در برخی از بحران‌ها و سختی‌ها به‌تنهایی بار تمام مصیبت را بر دوش کشید. یعنی همان‌طوری که ما مردم در این مصیبت جانکاه در پیوند با دیگران سعی در گذر از این گذرگاه داریم، نمی‌شود که مدیران بحران بی‌نیاز از ما باشند! نمی‌شود که هرکدام ساز خودشان را بزنند و تنها کارشان افزودن بر انبوه شایعات باشد.

بگذارید سرراستش بکنم. از قدیم علمای انسان‌شناسی گفته‌اند اگر می‌خواهید راه مطمئنی برای رهایی از بحران و تنش داشته باشید، سه مرحله را برای عبور از رنج و بحران طی کنید:

مرحله نخست: قبل از هر چیز با صداقت، وضع را بدون واهمه تحلیل کنید و از خود بپرسید: «اگر نتوانم مسأله را حل کنم، بدترین چیزی که پیش می‌آید، چیست؟» و چقدر احتمال دارد که این بدترین چیز، اتفاق بیفتد و وقوع آن چقدر زندگی من را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و آیا این تاثیرات برای ماه‌ها و سال‌ها باقی می‌ماند یا موقت و گذرا خواهد بود؟

مرحله دوم: پس از تصور بدترین چیزی که ممکن است روی دهد، سعی کنید خود را از نظر ذهنی و روانی برای پذیرش آن بدترین وضع - اگر لازم شود- آماده سازید و مطمئن باشید آرامش واقعی از پذیرش بدترین شرایط پیش می‌آید؛ زیرا اگر ما بدترین وضع را بپذیریم، دیگر چیزی نیست که از دست بدهیم و این امر خودبه‌خود به معنای آن است که شاید هر چیزی را به دست آوریم. مثل تیم فوتبالی که تا دقیقه ٨٥ باخته است، دیگر چیزی ندارد که بخواهد از دست بدهد و این یعنی نخستین گام برای غلبه بر پیامدهای هر بداقبالی.

مرحله سوم: از آن پس، در آرامش، وقت و نیروی خود را با خونسردی صرف تلاش برای بهبود بدترین وضعی کنید که از نظر روحی و ذهنی آماده پذیرش آن شده بودید. مطمئن باشید به هدف خواهید رسید.

پنهانکاری بدترین نوع مدارا با بحران است که بر مدار جداسازی خرد جمعی و روح مردم از بحران و بحران‌زدگان می‌چرخد و مردم را دچار سوء برداشت و بحران‌های روحی جدیدی می‌کند. بحران‌هایی که گاهی نابخردان و سیاست‌پیشگان و مغرضان بر طبل آن می‌کوبند و بر موج آن سوار می‌شوند.

ما می‌دانیم که وقتی دچار فاجعه‌ای شده‌ایم و همزمان با آن، بحرانی در داخل کشور یا جهان، زندگی‌مان را تحت‌ تاثیر قرار داده، ممکن است بیشتر احساس درماندگی کنیم. ما انسان‌ها فقط با مقدار مشخصی از اضطراب و بحران می‌توانیم کنار بیاییم و اگر قرار باشد روی تمام مشکلات جامعه، همزمان با مشکلات خود متمرکز شویم به‌سرعت از پا درمی‌آییم.

همه ما باید بیاموزیم انرژی عاطفی‌مان را عاقلانه مدیریت کنیم و به جای این‌که نگران تمام مسائل جامعه و دنیا باشیم و خود را عقل‌کل در مصلحت‌اندیشی برای عموم به حساب آوریم، بحران فعلی را کنترل کنیم. باور کنید که نه بدترین حالت را می‌دانیم و نه دستمان جز انبوه شایعات به جایی بند است. فقط گاه می‌پنداریم که صداقتی که در پی آن هستیم، سال‌هاست که گم شده است!

نظر شما