هر شهروندی که زمانی را در ترافیک گذرانده باشد، میداند که زمان و سوخت از دست رفته در ترافیک نهتنها آزاردهنده است بلکه میتواند به هزینههای واقعی در اقتصاد منتهی شود؛ هزینههایی نظیر کاهش بهرهوری نیروی کار، افزایش قیمت کالاها به سبب افزایش یافتن هزینههای حملونقل یا هزینههای تحمیلشده به جامعه به دلیل انتشار آلایندهها و ترکیبات کربنی خارج شده از لوله اگزوز خودروها. شاید جمله قدیمی وقت طلا است، چندان بیراه بهنظر نمیرسد.
کارخانهای که بتواند محصولات باکیفیت را در زمان کمتر نسبت به سایر رقبا تولید و روانه بازار کند، با درصد احتمال بیشتری سودآور تلقی میشود. در محیط شهری نیز در جایی که کارکنان زمان کمتری را صرف رسیدن به محیط کار میکنند، عمدتا مولدتر از کسانی هستند که با فرض برابر بودن سایر شرایط، زمان بیشتری را صرف رفتوآمد میکنند. در واقع مشکل اساسی درخصوص ترافیک این نیست که معضل ترافیک در کلانشهرها چقدر برای افراد عذابآور و طاقتفرساست، بلکه بحث بر سر این است که ما چه میزان هزینه را به علت کندی تردد و ماندن در ترافیک متحمل میشویم.
از آنجاکه در رابطه با سیاستگذاری ترافیکی در دیدگاه کلان، پارادوکسی عظیم بین هزینههای فردی و هزینههای اجتماعی وجود دارد، کار به مراتب دشوارتر است؛ چراکه نفع شخصی درخصوص حملونقل برای هر فرد بر استفاده از خودروی شخصی به جهت سهولت دسترسی، حفظ حریم خصوصی، صرف زمان کمتر و موارد دیگری از این دست خواهد بود. هرچند مزایای نامبرده هنگامی که به تصمیم جمعی اتخاذ شده از سوی تمامی افراد جامعه تبدیل شود، در نهایت نتیجه معکوس را دربرداشته و همان مزایای برشمرده برای انتخاب خودروی شخصی را به ضرر تبدیل میکند.
اگر بخواهیم هزینههای اقتصادی ترافیک را در مقیاس شهر و جامعه مورد بررسی قرار دهیم، بهطور مجمل باید به مواردی همچون آلودگی هوا، افزایش مصرف سوخت، افزایش زمان سفر و در نتیجه پررنگتر شدن مبحث زمان از دست رفته یا هزینه فرصت سفر، کاهش بهرهوری نیروی کار، افزایش قیمت کالاها و خدمات به سبب افزایش هزینههای حملونقل اشاره کرد که تبعات جنبی چون افزایش احتمال تصادفات، هزینههای ناشی از تلاش برای اجتناب از تاخیر و موارد دیگری از این دست نیز به آن افزوده میشود.
متاسفانه در تهران به علت آلودگی شدید ناشی از ترافیک، سایر هزینههای مترتب بر آن بعضا مغفول مانده و در برنامهریزیها نادیده گرفته میشود که تبعات این امر همانگونه که قابل مشاهده است، در اقتصاد کشور نمود مییابد. حال سوال اصلی این است که چه اقداماتی را میتوان در جهت بهبود این وضعیت و حل معضل ترافیک به انجام رساند؟ شاید پاسخ این سوال بیشتر از هر چیز در استفاده صحیح و بجا از ابزارهای اقتصادی در کنار اقدامات مدیریت ترافیک نهفته است. موضوعی که در تهران به علت نبود مدیریت یکپارچه شهری و حکومت محلی مانند سایر نقاط جهان، ناگزیر از همکاری دو سویه دولت و مدیریت شهری در سطح سیاستگذاری و ضمانت اجرا است.
در واقع هر شهری بنا به شرایط و ویژگیهایش، روش ویژه خود را برای مقابله با این موضوع پیشرو دارد. برخی از متداولترین راهحلهای مقابله با ازدحام ترافیک شامل احداث راهها، بزرگراها و راههای کمربندی، به همراه استراتژی مدیریت ترافیک مانند استفاده صحیح از تابلوها و علائم رانندگی، بهسازی و اصلاح هندسی تقاطعها و افزایش سرعت عمل در پاکسازی راهها در محل تصادف و به بیان دیگر افزایش عرضه خدمات و سطح قابل استفاده معابر شهری است. از دیگرسو استراتژی مدیریت تقاضا به منظور کاهش تقاضای حملونقل از طریق توزیع مناسب خدمات شهری همچون افزایش خدمات الکترونیکی و از راه دور یا استفاده از ساعات کار انعطافپذیر برای کارکنان را میتوان از دیگر اقدامات صورت گرفته به منظور مقابله با ترافیک دانست.
از دیگر راهحلهای موجود در این زمینه طیف وسیع و متغیری از اقداماتی چون دریافت بخشی از هزینههای ازدحام از افراد (دریافت هزینههای فزاینده از رانندگان بابت استفاده از جادهها در زمان اوج ترافیک) تا ممنوعیت کامل تردد وسایل نقلیه تکسرنشین در کلانشهرها را شامل میشود. مجموعه اقدامات جاری صورت گرفته در تهران همچون تعیین محدوده طرح ترافیک یا طرح زوج و فرد که گاهی با شدت گرفتن آلودگی در تهران به اعمال از درب منازل تبدیل میشود، در راستای عمل به این سیاستها است. هرچند در نگاه اول، دریافت هزینههای ازدحام برابر با تحمیل هزینه بیشتر به مسافران بهنظر میرسد؛ اما در واقع هدف از سیاستهای اینچنینی ترغیب افراد به تغییر در چگونگی انجام سفر و وسیله سفر است، به گونهای که افراد میتوانند با انتخاب وسایل حملونقل عمومی از پرداخت همه این هزینهها باهم، اجتناب کنند. ناگفته پیداست به منظور کاهش هزینهها و تقلیل اتلاف منابع ناشی از ترافیک، ناگزیر از کاهش سطح تقاضای خدمات حملونقل در شهرها، علاوه بر افزایش عرضه خدمات و سطح قابلاستفاده معابر شهری و توسعه و ترویج استفاده از حملونقل عمومی هستیم؛ موضوعی که نیازمند توجه ویژه مدیریت کلانشهر تهران بوده و برنامهریزی بلندمدت و همهجانبه را در اینخصوص میطلبد.
افزایش ظرفیت ناوگان حملونقل عمومی و توسعه و تجهیز آن، تنوع شبکه حملونقل شهری، کاهش هزینه و زمان سفر، فراوانی ناوگان و سهولت دسترسی به آن در تمامی نقاط شهر و در نهایت واقعیسازی قیمت سوخت از جمله اقدامات کاربردی و ضروری در جهت کاهش تقاضای سفر با خودرو شخصی و مدیریت تقاضای سفر است. در این بین واقعی کردن هزینههای سفر و به بیان دیگر محاسبه قیمت تمامشده تقاضای سفر به گونهای که هزینه فرصت زمان از دست رفته در ترافیک نیز در کنار سایر هزینههای پولی و عینی سفر دیده شود، گامی موثر در جهت کاهش مطلوبیت تردد با خودروی شخصی و جایگزینی آن با وسایط حملونقل عمومی محسوب میشود.
*کارشناس شهری
نظر شما