شناسهٔ خبر: 5331 - سرویس مسکن و شهرسازی
نسخه قابل چاپ

انوشيروان ارجمند مطرح کرد

هم‌افزایی هنرمندان و مدیران برای حل مشکلات حاشیه‌نشینی

انوشيروان ارجمند مرحوم انوشيروان ارجمند، بازيگر محبوب سينما، تئاتر و تلويزيون که آذر سال جاری درگذشت در کارنامه هنري خود نقش‌هاي ماندگاري در آثاري همچون روزي روزگاري، دوئل، قارچ سمي و امام علي(ع) ايفا کرده است.

پایگاه خبری وزارت راه  شهرسازی شهریور گذشته با مرحوم انوشيروان ارجمند که به گفته خودش از سال ۵۱ تا ۷۵ در مشهد زندگي کرده و مابقي آن را ساکن تهران بوده است درباره حاشيهنشينيهاي اطراف مشهد و دغدغههاي او در اين خصوص گفتوگو کرده است. در این مصاحبه از وي خواستيم راهکاري از جنس فرهنگ و هنر براي حل اين مشکلات کلانشهرها ارائه کند. مشروح اين گفتگو را در ادامه بخوانيد:

 آقاي ارجمند بنابر آمار و ارقام اعلام شده از سوي دستگاههاي رسمي، مشهد داراي بيشترين حاشيه نشيني در ميان کلانشهرهاي کشور است و بيشترين جمعيت ساکن در سکونتگاههاي غيررسمي را دارد. به نظر شما اين معضل چرا به وجود آمده است؟

وقتي روستاهابا کمبود آب مواجه مي شوند و زماني که شهرهاي کوچکتر قدرت ايجاد شغل ندارند طبيعي است که مهاجرت از روستاها و شهرهاي کوچک به شهرهاي بزرگتر و برخوردارتر از تسهيلات و امکانات صورت ميپذيرد. از آنجايي که همه از لحاظ تمکن مالي در حدي نيستند که بتوانند مسکن خود را تامين کنند، ناگزير و لاعلاج مجبور ميشوند به حاشيهها روي بياورند و با کمترين نرخ هزينه براي مسکن زندگي کنند. اين معضل هم تنها به مشهد اختصاص ندارد. در تهران هم وضع به همين منوال است، در کرج هم همينطور است و در اصفهان و شيراز هم ديده ميشود. در واقع هجوم مهاجران به مراکز استانها با هدف پيدا کردن کار و به انگيزه پويايي و تحصيل است ولي متاسفانه با چنين هدف و نيت خوبي، حاشيه نشيني به وجود ميآيد.

البته مشهد يک استثنا هم دارد؛ شهر ما هم مرز کشور افغانستان است و به همين دليل پذيراي مهاجراني از آن کشور هم شده که به منظور کار، زندگي، تحصيل به مشهد ميآيند؛ زيرا ثباتي در کشورهاي همسايه از جمله افغانستان وجود ندارد.

برخي از اين جمعيت حاشيهنشين دهها سال است که به همين روش زندگي ميکنند و الزاما جمعيت تازه سفرکرده نيستند. به نظر شما براي حل مشکل مردم اين مناطق چه بايد کرد؟ آيا برنامهريزي در اين حوزه نياز به کار فرهنگي دارد يا فعاليتهاي عمراني و ساختوساز؟

يادم ميآيد زماني طرحي ارائه شد و قرار بود شناسنامه و محل تولد افرادي که وارد هر شهري ميشوند، مورد بررسي قرار بگيرد و سپس با لحاظ شرايطي خاص بتوانند اجازه گزيدن مسکن در شهر مقصد را بگيرند. البته اين طرح انجام نشد ولي به خاطر دارم زماني که در مشهد زندگي ميکردم، خانوادهها و افرادي از تربت جام، طبس، فردوس، قائن، بيرجند و بسياري نقاط ديگر به مشهد رو ميآوردند. طبيعي است بسياري از کساني که به شهرهاي بزرگ مهاجرت ميکنند فقط قادرند در حاشيه شهر جايي را پيدا کنند و آب و برق خود را به هر شکل از طريق همسايه و غيره تامين کنند. مثلا آب را از همسايه ميخرند يا برقشان را با انداختن سيم روي کابلها تامين ميکنند و به زندگي ادامه ميدهند. اينها مدت طولاني در حاشيه شهر زندگي ميکنند. مناطقي که افراد ابتدا زمينها را غصب کردند و بعد خانه ساختند و همانجا سکني گزيدند.

به اعتقاد من دولت بايد از تمام امکانات و ابزار خود براي ساماندهي به اين مسئله استفاده کند. نميدانم سرشماري عمومي به چه کار ميآيد؟! وقتي سرشماري عمومي انجام ميشود، کشور و دولتمردان داراي آماري ميشوند که در بخشي، مرکز شهر، حدود شهر و حاشيه شهر را مشخص ميکند. با اين آمار، چگونگي ادامه کار و تدبير در ارتباط با معضل حاشيهنشينان مشخص ميشود و علي القاعده، اينها بايد دست به دست هم بدهند تا اين حاشيهها را از بين ببرند. اين مناطق بايد يا به حريم شهرها اضافه يا از شهر جدا شوند تا معضلات، آسيبها و مشکلات جانبي براي شهرنشينان به همراه نداشته باشد.

اگر قرار باشد براي مردم اين مناطق کار فرهنگي صورت بگيرد و نگاه منفي شهروندان به ساکنان اين مناطق تغيير کند، قاعدتا به همکاري اهالي فرهنگ و هنر نياز است. هنرمندان چه کمکي در اين زمينه ميتوانند داشته باشند؟

هنرمندان دست اندرکار حوزه اجرايي نيستند؛ آنها فقط مي‌‌توانند به لحاظ تشويق و ترغيب و ساخت فيلم و تئاتر و امثالهم کمک کنند و البته با اين کارها در طولاني مدت خواهند توانست يک زيربناي فرهنگي را به وجود بياورند اما اينکه هنرمندان مستقيما بخواهند کاري انجام دهند و با مردم اين مناطق درباره آب و برق و نحوه زندگيشان صحبت کنند ممکن نيست.

ايرادي هم به اين مسئله وجود ندارد زيرا هنرمندان کار اجرايي و دولتي انجام نميدهند. در واقع هنرمندان و مديران عرصههاي مختلف بايد در کنار هم قرار بگيرند و در حوزههاي مورد نياز هم افزايي داشته باشند. يعني دستگاههاي متولي بايد سراغ هنرمندان بروند و از آنها بخواهند کار اجرايي - فرهنگي داشته باشند؛ نه فعاليت فرهنگي خالص.

فعاليت فرهنگي خالص، نوشتن کتاب است؛ محافظت از آثار باستاني است؛ شرکت در جشن اعياد مذهبي است و غيره. ولي کار اجرايي فرهنگي از جنس ديگري است و کمک ميکند با استفاده از ابزار هنر به قابل فهمترين و دوست داشتنيترين زبان و وسيله، منويات و اهداف مديران در مورد ارتقاي فرهنگي، عمراني و آباداني کشور محقق شود.

آيا مستقيما با وضعيت ساکنان حاشيه شهر آشنايي داريد و با آنها برخوردي داشتهايد؟

بسيار زياد. هم در تهران، هم در مشهد.

آيا‌‌ همان زمان که اين برخورد به وجود آمد، ايدهاي در ذهنتان نداشتيد که به عنوان يک هنرمند با دستگاههاي متولي ارتباط بگيريد که شما را حمايت کنند تا کاري براي ساکنان اين مناطق انجام دهيد؟

در مشهد محلهاي به نام «قلعه ساختمان» وجود دارد. يکي از محلات حاشيهاي شهر که بيشتر ساکنان آن هم آدمهاي ناصوابي هستند. در آن زمان، عده زيادي از افغانيها ساکن آنجا بودند. يک گروه افغاني از من براي فعاليت هنري دعوت کرد. من هم به آن منطقه رفتم و با آنها تئاتر کار کردم. مسائل را برايشان روشن کردم که اين طرز زندگي به جايي نميرسد. البته افراد ديگري هم که با اين گروه ارتباط داشتند، دور ما جمع شدند. اما به نظر من، اين کارها شايد تحرکات اوليه خوبي باشد ولي کار اساسي نيست که بتواند از بطن و ريشه تغييري ايجاد کند.

وقتي در مناطق حاشيهاي شهرها قدم ميزني، بوي تعفن خاص و زباله هر تازه واردي را اذيت ميکند زيرا در آنجا بهداشت وجود ندارد و چيزهاي فراواني هست که موجب ايجاد بيماريهاي واگيردار و لاعلاج ميشود؛ بنابراين بايد متوليان امر برنامهاي داشته باشند تا ضمن ساماندهي به اين مناطق، جلوي گسترده شدن بيش از پيش آن را بگيرند.

اين تغيير را هم بايد وزارت راه و شهرسازي به وجود آورد و ضرورت ساماندهي در اين مناطق بايد در برنامههاي دولت ديده شود. همانطور که برنامه جمع آوري ماشينهاي اسقاط و دودزا که به مردم صدمه ميزد و معاوضه آن با ماشين نو به صورت موفقيت آميزي اجرا شد در مورد حاشيهنشينها هم بايد کاري اساسي و کارآمد انجام داد.

نظر شما