شناسهٔ خبر: 102878 - سرویس مسکن و شهرسازی
نسخه قابل چاپ

بم؛ هجده سال پس از زلزله|شهر بازسازی شد اما خاطراتش نه!

تغییر چهره بم، ۱۸ سال پس از زلزله چهره بم، هجده سال پس از زلزله بزرگ پنجم دی‌ماه ۱۳۸۲ تغییر کرد و شهر ساخته شده اما داغ بلا همچنان بر دل مردم شهر سنگینی می‌کند.

پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی-راهب هماوندی-  علی اسدی خمامی: هواپیما تقرب خود را به سمت باند فرودگاه آغاز کرده و چراغ‌های شهر از پنجره نمایان است؛ چراغ‌هایی که خبر از زندگی می‌دهد. با خود فکر می‌کنم که هجده سال پیش، این چراغ‌ها نیمه شب خاموش شدند، اما بسیاری از آن‌ها هیچگاه شب دیگری را روشن نکردند. چراغ‌ها خاموش شدند و خاموش ماندند، و صبح فردا، دیگر نویدبخش سحر نبود. پیک درد بود و نواگر صور ضجه و خاموشی. اینجا بم است، شهری که در تاریخ معاصر ایران، نامش با رنج و صبر عجین شده است.

هجده سال قبل و پیش از سحر، بم لرزید و دل ایران را لرزاند. خانه‌های کاهگلی، که زمانی یادآور تمدنی دیرین بودند، بر سر وارثان این تمدن خراب شدند و بیش از یک سوم ساکنان بم، رویای صبح فردا به حسرتی ابدی برایشان تبدیل شد و  هرگز از خواب بیدار نشدند. پس از هجده سال، به بم آمدیم آن هم به بهانه برگزاری همایشی که قصد دارد تبعات اجتماعی زلزله را بررسی کند و ماموریت ما تهیه گزارشی از این همایش بود. با این حال این سفر فرصتی مغتنم بود تا شهر را ببینیم و تغییر چهره آن را هجده سال پس از زلزله ارزیابی کنیم. خیلی زود به همراه عکاس خودمان که خودش به عنوان یک پیشکسوت این روز تلخ را به یاد داشت جست و جویی در گوشی خودمان کردیم و با چند سرچ ساده عکس های آن موقع را که رسانه های مختلف منتشر کرده بودند، پیدا کردیم. این عکس ها را در گوشی ذخیره کردیم تا قبل و بعد را با هم مقایسه ای کنیم که حاصل آن در اندک فرصتی که شد همین عکس هاست که در این گزارش از آن استفاده کردیم.

گشتیم و پیدا کردیم اما خیابان‌های شهر ساکت است و مردم ساکت. از یک گلفروشی، صدای آواز ایرج بسطامی بلند است که وقت سحر را به گلپونه‌های وحشی دشت امیدش یادآوری می‌کند. بسطامی، فخر بم بود و دومین ارگی که در زلزله فروریخت. هرچند که صدایش امروز تسلی بخش غم هجده سال پیش است. بم ساخته شده اما روح و روان مردم نه. مردمی که به زندگی برگشته‌اند، اما پنجم دی‌ماه هرسال، پسلرزه‌های غم بزرگ پنجم دی‌ماه ۱۳۸۲ دلشان را می‌لرزاند. هنوز بسیارند کسانی که وقتی از زلزله حرف می‌زنند، بغض خود را فرو می‌دهند و اشک دیدگانشان را درخشان می‌کند.

بم ساخته شده، اما هنوز نمای برخی از خانه‌ها نشانه‌هایی از فروریختگی دارد. بم ساخته شده، اما هنوز می‌توان خرابه‌های باقی مانده از هجده سال پیش را در برخی گوشه‌های شهر دید. بم ساخته شده، اما هنوز بسیاری از کوچه‌ها خاکی است. کوچه‌هایی که همخوان یک تمدن بزرگ باستانی و در شان شهری در تراز جهانی نیستند. بم ساخته شده اما هنوز باید ساخته شود، و مردم شکایت دارند که چرا پایان بازسازی شهر بم، وقتی هنوز آثار زلزله در شهر نمایان است، اعلام شده.  

به ارگ می‌رویم، ارگی که بزرگترین بنای گلی جهان است و پایدارترین آن‌ها، که پایداری‌اش سال‌ها به مردم امید داده بود که در بم خبری از لرزش زمین نیست، امیدی که البته واهی و دروغین بود. ارگ بم، با زلزله فرو ریخت و بسیاری از نقاط آن تخریب شد، اما امروز بازسازی شده است. گردشگران در ارگ گردش می‌کنند و کاوش‌گران مشغول کاوش آثار تمدن دیرین ایران در گوشه گوشه این بنای عظیم هستند. آنکه امروز ارگ بم را می‌بیند، گمان نمی‌کند که این بنا همان بنایی است که هجده سال پیش، تصاویر تخریبش به نماد تخریب آرزوها و امیدهای مردم یک شهر بدل شده بود. اما آن‌ها که می‌دانند، نمی‌توانند فراموش کنند.

مردم بم، خونگرم و مهربانند. در خلوت برای غریبه‌ها آواز می‌خوانند و «قهوه بمی» و «چنگمال» تعارف می‌کنند. همکلام و هم‌قدم می‌شوند تا از تمدنشان بگویند و از داشته‌هایشان. از کویر و از آبی که در قنوات شهر جاری است، از سبزی نخلان بلند و پرپشت که هویت این شهرند، از ساختار اجتماعی شهر که قدمتی چند هزار ساله دارد، و از بادمجان بم که آفت ندارد. مردم بم، زخم دیده‌اند، اما امیدوار و مطالبه‌گر. بم باید ساخته شود، بیش از آنکه شده، اما از همه مهم‌تر، روح و روان مردم شهر است که باید بازسازی شود و این شور به این فخر تاریخ ایران کهن برگردد.