به گزارش پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی، ضیاء الدین جاوید معمار تازه در گذشته معاصر کشور فردی فرهیخته بود که در سال ۱۳۲۲ متولد و در سال ۱۳۹۵ درگذشت. وی یکی از چهرههای شناخته شده معماری کشور بود که سالها در زمینه تدریس به دانشجویان علاقمند به هنر معماری فعالیت کرد.
در یادداشتی منتشر نشده از احمد شاملو به تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۷۱ درباره ضیاءالدین جاوید که در روزنامه ایران منتشر شد چنین آمده است: نه اینکه زبان قاصر باشد، مشکل آنجاست که در برابر این پردهها نه چیز زیادى براى گفتن باقى مىماند نه نیازى به گفتن احساس مىشود. اما من مىخواهم یک بار در حیات خود اعتراف کنم از تصور یکجا به تماشا نشستن بخشى از کارنامه سى ساله مرد درخشانى که ما پیرامونیان و ستایندگان او همه با حرمتى عمیق به جان دوستش مىداریم سرمستانه احساس غرور مىکنم.
نمىدانم «شریطه» را مىشود به مثابه مفرد «شرایط» به کار برد یا نه، ولى من مىخواهم اینجا آن را نه به جاى «مفرد شرایط» که به معناى جمع آن به کار برم تا بتوانم در توجیه غرور سرمستانه خود بگویم اینجا، در کنار خرمنى که از کارکرد نیمهعمر فردى از جمع سربلند خانوادهاى که ماییم فراهم آمده است، من خود را به تمامى در شریطه مىیابم: شریطه جانکاهى که ما در آن به جهان آمده ایم، رنج کشیدهایم، سرودهایم و گفتهایم و نوشتهایم و باز نمودهایم، از سکوت و ظلمتش به وحشت نیفتادهایم، خاموش نماندهایم و تقواى ما پایدارىمان بوده است. ما در برابر این پردهها خود را به عیان در مرکز جهان پیرامون خویش مىبینیم.
جهان سرشار از تضاد حیرتآورى که فقط معلول تداخل ثروت و فقر نیست، بل از رویارویى جهل تاریک و اندیشه آفتابى، از رویارویی بیدادگرایانه و دادجویى گشادهدستانه، از سیاهتابى نفرت پلید در جدال با الماستابى مهر بىدریغ بلند، از تقدیس خاضعانه حیات در برابر مرگاندیشى شریرانه پدید آمده است. از جدال گردنفرازى با حقارت خاشع، از اعتقاد به حرمت آدمى در برابر اعتقاد به بىبهایى مقدر انسان گرفتار در چنبر گناه النخستین.
گرداگردمان به دیوارهاى گواهى، به دیوارهاى استناد بنگریم: در این پردهها، قدرت شگفتانگیز هنرمند، دستمایه گزارش پلیدى شریطهاى است که انسان را به دست انسان از هر ملاحت رمانتیکى عریان مىکند. اینجا سخن از نور به میان نیامده است، تا بیننده مجذوب به دام احساس دروغین تابناکى مطلق تبار خود سرنگون نشود. سخن از بلور به میان نمىآید تا از شفافیت جان آدمى تصویرى عارفانه نسازیم.
فریبى در کار نیست: اینجا نه از شور سخن مىرود تا درک شیدایی کنیم نه از عشق، تا به راز شیفتگى دست یابیم و نه از زیبایی جمال، تا فىالمثل از ویرانگرى ستمگرانه پیرى عبرت گیریم. نمایش استادانه پلیدى، جست و جوى ایثارگرانه پاکی است. نمایش استادانه واقعیت، پرده برگرفتن از جمال حقیقت است. خویش همخانه و همدرد ما «جاوید» شریطه وهن را عریان کرده از عرصه این جهاد انسانى پیروز برآمده است. پلیدى و درد را برهنه و رسوا به میدان کشیده تا پاکى و شادى را به تخت بنشاند. پیروزى او نصیبه پر ارج خانواده ماست. حق مسلم ماست که سرمستانه احساس غرورى چنین کنیم. حق مسلم من است./
نظر شما