شناسهٔ خبر: 38742 - سرویس استان‌ها
نسخه قابل چاپ

چند توصيه برای برگزیدگان انتخابات شوراهای شهر و روستا

تهران از منتخبانش چه می‌خواهد؟/ مسکن خودساخته معضل شهری نیست

پرویز پیران پرویز پیران*: امید است که برجسته‌ترین شیرزنان و جوانمردانی آگاه، آشنا به شرایط کشور و دوستار واقعی این خانه مشترک، ایران عزیز، دارای تجربه مفید و سابقه‌ای پاک، آنانی که دغدغه وحدت تمامی ساکنان این مرز و بوم را در سر دارند، خواهان مشارکت پایدار، واقعی و فعالِ یکایک ایرانیان‌اند، رنج، درد و نیاز‌های محرومان را به خوبی می‌شناسند، از درگیری‌ها به هر نام و علتی بیزارند، به راستی و آگاهانه هرگونه زدوبند، باندبازی و رانت‌خوری و رانت‌دهی را زهری کشنده به‌شمار می‌آورند، منافع واقعی و نیاز‌های گوناگون، حیاتی و فوری شهر و روستای خود را می‌شناسند و برآمده از رأی پاک اکثریت انتخاب‌کنندگان شهر و روستای خویش محسوب می‌شوند و تنها و تنها برای خدمتی ماندگار به میدان آمده‌اند، بر کرسی‌های عضویتِ شوراها تکیه زنند .

پس از شکل‌گیری اولین شورای شهر تهران، برگزیدگان محترم بر این ناتمام منت گذارده از او خواستند با آنان به گفت‌وگو نشیند. در آن جلسه با برشمردن کاستی‌ها و تناقض‌های گوناگون و مسئله‌آفرینِ قانون حاکم بر شوراها، سه پیشنهاد مطرح و دلایل و ضرورت آنها به بحث گذاشته شد. نخستین آن سه پیشنهاد تکثیر شورا از طریق شوراهای منتخب محله‌ها بود که به دلیل مسکوت‌بودن این اقدام، نگارنده با بهره‌گیری از تبصره یکی از مواد قانون شورا، طرح شورایاری محله‌ای ایران‌زمین را که نخستین‌بار برای برنامه فقرزدایی و مشارکت مردمی شیرآباد زاهدان طراحی شده و به اجرا در آورده بود، پس از بازبینی و درنظرگرفتن شرایط تهران، به شورا هدیه کرد.

پیشنهاد دیگر آغاز برنامه آموزش عمل‌محورِ اعضای محترم شورا و سومین پیشنهاد اعلام موضع اعضا درباره مسائل‌، معضلات و راه‌حل هریک بر پایه نظرسنجی از متخصصان هر حیطه در قالب تدوین اولین منشور شهر تهران بود که سه سال بعد با پایمردی یکی از اعضای محترم شورا به فرجام رسید.

نگارنده به شهادت چهار پژوهش جامع و انتشار چندین اثر در بیش از ٢٠ سال پایداری و شهروندمداری آن‌هم براساس شرایط تاریخی و اکنونی شهر و روستا در ایران را راهبرد‌های بدون جایگزین ملی، منطقه‌ای و فضایی مکانی اعلام و با تدوین شهرِ شهروندمدار و ٢١ پروژه تعریف‌شده در قالب شهرِ شهروندمدار، بارها از آن دفاع کرده است.

 اکنون نیز ایمان دارد که این دو راهبرد چنانچه بر پایه ویژگی‌های تاریخی، اقتصادِ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و فضایی و براساس موقعیت‌سنجی علمی و کاملا مستند و با تحلیل دقیق توانمندی‌های بالقوه و در دسترس، مبنای برنامه جامع فعالیت شورا‌ها در محدوده زمانی چهارساله به شمار آید و با مشارکت واقعی مردم و نه دغل‌کاری به نام مشارکت، به اجرا درآید و نظارت همگانی درهم‌تنیده با دانش متخصصان نامداخله‌گر بلکه تسهیل‌کننده امور، در تمامی مراحل جزئی از برنامه‌ها و مراحل هر برنامه‌ای به حساب آید، کاری کارستان به فرجامی نیکو خواهد رسید. پایداری داروی بی‌همتای ناپایداری هر دم ژرف‌ترشونده کنونی فضا مکان ایران‌زمین، ازجمله شهر‌ها و به‌ویژه تهران است.

در تدوین برنامه پایداری شهری و روستایی کشورِ عزیزمان، شهروند بر بنیاد حقوق و مهم‌تر از آن، وظایف شهروندی، آن‌هم به دلیل کمترتوجه‌کردن به وظایف و تأکید یک‌سویه بیشتر بر حقوق، از سوی فرهیختگان و آحاد مردم و بالاخره موضوع اصلا توجه‌نشده اما بسیار حیاتی و لازم یعنی نهادینه‌ و درونی‌ كردن شهروندی، محور منطقی و روش شناختی آغاز نگریستن بر پایداری است. زیرا آن‌گاه که شهروند به‌گونه‌ای روشمند، محور و بنیاد مرکزی برنامه‌ای فضایی مکانی، تلقی شود، اجزای برنامه، نه براساس خواست محقق بلکه در رابطه‌ای منطقی با محور اصلی، یکی پس از دیگری مشخص می‌شوند و در برنامه‌ای علمی و عملی، جایگاه مناسب و روش‌شناسی دقیق خود را می‌یابند. زیرا با درنظرگرفتن شهروند می‌توان از خود پرسید که چه مسئله‌ای حیاتی‌ترین است؟ پس از پاسخ منطقی، دوباره همان پرسش تکرار شده و در پایان، زنجیره به‌هم‌پیوسته اولویت‌ها و اهمیت هر یک آشکار می‌شود. به این شکل که هر گاه شهروند مرکزیت برنامه فراگیرِ پرداختن به شهر شود، اولین محور به شکلی بدیهی سلامتی اوست.

سلامتی تمامی انسان‌های یک کشور، موضوعی ملی است. اما در شهر و روستا آنچه به فضا مکان مربوط است، آلودگی‌های محیطی است. در ایران آلودگی هوا و موضوع نادیده‌گرفته‌شده آلودگی صوتی شدید در برخی مناطق، آلودگی آب، خاک، نابودی و فقدان فضای سبز، تولید زباله و به دلیل ناتوانی در بازیافت که طلای کثیف خوانده می‌شود، امحای زباله که در برخی نقاط از جمله شمال کشور به آلودگی‌های جدی محیطی از جمله نابودی جنگل‌ها منجر شده است، آلودگی‌های اشاره‌شده از جمله عوامل جدی صدمه بر سلامتی شهروندان و ساکنان به‌طور کلی است.

 امروزه فراتر از شهروندان از ساکنان نیز برکنار از ویژگی‌هایشان یاد می‌شود که باید حقوق آنان نیز مانند شهروندان محترم شمرده شود. زباله‌سوزی معضل محیطی دیگری است که هوای آلوده را آلوده‌تر می‌كند. مسئله فاضلاب‌های شهری و صنایع را نیز باید به این فهرست افزود. در روستا استفاده گسترده از سموم و کود شیمیایی که از طریق محصولات کشاورزی و باغی به چرخه موادغذایی مصرفی مردم وارد می‌شود، مسئله‌ای جدی است.

در پایان نیز آلودگی شدید آب و خاک را دامن می‌زند و تشدید می‌كند. آبیاری کشت و کار با آب‌های آلوده و گاه خطرناک و امحای زباله بیمارستانی به شکلی غیراصولی را نیز نباید از یاد برد. باید توجه داشت که مناطق شهری به‌ویژه مناطق گران‌تر شهرهای بزرگ و سرآمد همه مکان‌ها، تهران، از نظر کیفیت زیستی، شرایط بسیار نامطلوبی دارد. هجوم سرمایه به‌ویژه انواع رانت در ترکیبی نادرست با ساختار اداری شهرها، به‌جای سرمایه‌گذاری در بخش‌های تولیدی اشتغال‌زا، اصطلاحا زمین‌گیر شده، ضمن نابودی گسترده فضای سبز از قدیم موجود، نابودی سرمایه‌های شهری و ملی را به دلیل تخریب زودهنگام بنا‌های موجود، دامن می‌زند. همچنین ضمن ایجاد فساد گسترده و شدیدا مسری و پایدارشونده، به آلودگی‌های محیطی به‌ویژه آلودگی صوتی منجر می‌شود.

آثار آلودگی صوتی هنوز در تهران و سایر شهر‌ها مورد بررسی جدی قرار نگرفته است. حیطه آلودگی آفرین دیگری که در دو دهه اخیر به شکل روزانه تشدید می‌شود، آلودگی ناشی از امواج موجود در فضا ازجمله امواجِ تلفن همراه و سایر وسایل مدرن ارتباطی است. امروزه متخصصان مغز و اعصاب و سایر رشته‌های مرتبط، ظهور بیماری‌هایی با تظاهر بیرونی شامل ترکیب آثار بیرونی چند بیماری مغز و اعصاب که هنوز علت اصلی بروز آنها ناشناخته مانده است را به وجود و رشد باورنکردنی امواج یادشده نسبت می‌دهند.

پس از سلامتی، هر شهروند نیازمند سرپناه است تا پس از غوغای روزانه زندگی، شب هنگام، در سرپناه خود سر بر بالین نهاده، دمی بیاساید. در این رابطه مسئله اجاره‌بها به‌عنوان مهم‌ترین رقم سبد هزینه‌های خانوار به‌ویژه پنج دهک پایین هرم درآمدی، معضلی بسیار جدی است. به‌ویژه در شرایط ناکافی‌بودن درآمد، رقم بالای نرخ فقر مطلق و حتی نسبی برای درصدی که گرچه بالاتر از خط فقر قرار دارند، با محرومیت گسترده و رو به رشد دست‌به‌گریبان‌اند، مسئله‌ای رنج‌آور و دائمی می‌شود. مسئله مهم دیگری که اکنون فقط خاص شهر‌های بزرگ و متوسط نبوده، به برخی شهر‌های کوچک و شهرنما‌ها نیز هرچند فعلا محدود، سرایت کرده است. موضوعی است که به اشتباهی نادرست و برای ساکنان این قبیل سرپناه‌ها، ناخوشایند و آزاردهنده، حاشیه‌نشینی خوانده می‌شود. با وجود هشدار درستِ متفکران برجسته شهری که پس از سال‌ها پژوهش میدانی گسترده بر نادرست‌بودن این مفهوم آن هم برای بیش از ٤٠ سال تأکید روا داشته‌اند، هنوز برخی بر کاربرد آن پافشاری می‌کنند!!!!

سازمان ملل متحد نیز با نقد مفهوم حاشیه‌نشینی از عنوانِ اسکان غیررسمی یاد کرده است. واژه غیررسمی در آن هنوز مسئله‌زاست. نگارنده در سال‌های اخیر از عنوانِ اجتماعات سرپناه خودساخته، استفاده کرده و برعکس خیل عظیمی از محققان، مسکن خودساخته را معضل شهری نمی‌داند. متأسفانه کارشناسان و مسئولان زیادی که هنوز از مفهوم حاشیه‌نشینی استفاده می‌کنند، آن را چون معضل می‌نگرند. اما به‌راستی سرپناه خودساخته که امروزه گاه تا ٤٠ درصد سرپناه‌های برخی از شهرها را در بر می‌گیرد، گرچه ناخوشایند است و با کرامت انسانی سازگار نیست، راه‌حل یا برنامه‌ریزی مردمی برای حل نداشتن مسکن است یا معضلِ شهری؟ اگر بیش از ١٠ ‌میلیون نفر که بدین شکل هزینه داشتن سرپناهی را از سبد نحیفِ هزینه‌های خانوار خود حذف کرده و نوعی ارتقای درآمدی را تجربه کرده‌اند، قادر بدین کار نبودند و برای داشتن سرپناهی مجبور به پرداخت اجاره‌بها و اصطلاحا پول پیش می‌شدند، در شرایط کم‌درآمدی، بی‌کاری آشکار و پنهان، فقر نسبی و مطلق (توجه شود که این نوع اسکان با اجاره‌دادن یک یا دو اتاق به خیل گسترده‌ای از محرومان جایی براي زیستن داده‌اند)، میزان آسیب‌های اجتماعی چقدر افزایش می‌یافت؟ تعداد خیابان‌خوابان، زیر پل و پله‌خوابان، به چه میزان بالاتر می‌رفت و جدی‌تر می‌شد؟ مسئله دیگری که باز هم به مسکن محرومان و لایه‌های پایین و در موارد محدود‌تری به لایه سوم و چهارمِ هرم درآمدی مربوط است، موضوعی است که بازهم به اشتباهی با آثار مخرب برای مشارکت مردمی، مناطق فرسوده شهری، خوانده می‌شود. راه‌حل ساده لوحانه‌ای نیز تحت عنوان تجمیع پلاک‌ها و اسکان صاحبان آنها در آپارتمان به‌جای خانه‌های کوچکِ حیاط‌دار آنانِ یعنی تجمیع به شکل عمودی به امید کسب فضای لازم برای انجام بهسازی و نوسازی محیطی، مطرح و بار‌ها و بارها تکرار شده و می‌شود که نه با شرایط کشور و روحیه مردم همخوان است و نه تاکنون از حدودِ ١٠ درصد، تجمیع بیشتری را تجربه کرده و در کنار آن، با نارضایتی گسترده کسانی همراه بوده است، که بدین کار مبادرت کرده‌اند. این آرزوی تجمیع در صورت تحقق نیز به معضلات، سرنوشت و حتی فلاکت درصد مهمی از مستأجران این‌گونه بنا‌ها که با بهسازی و نوسازی قادر به تقبل افزایش اجاره‌بها نیستند، کاملا بی‌توجه بوده و رانده‌شدن مستاجران به فضاهای زیستی به‌مراتب کوچک‌تر از آنچه داشته‌اند را نظاره می‌کنند.

پس از سرپناه، شهروندان و درمجموع ساکنان باید هر صبحگاه از منزل بیرون روند و به کاری مشغول شوند. اینجاست که بحث حمل‌ونقل شهری، مسائل متعدد آن و ترافیک سرسام‌آور به فهرست مشکلاتِ در انتظار راه‌حل عملی و بهینه، افزوده می‌شود. ترافیکی که در چندین ساعت از شبانه‌روز زمین‌گیر است، ده‌ها معضل دیگر را از پی خود شکل می‌دهد. مثلا معضلات عصبی و روانی و آثار ناشی از رنج روان آدمیان، هزینه‌های اتلاف وقت در ترافیک و مهم‌ترین عامل مهم در افزایش آلودگی هوا.

شهروندی که معضلات ترافیک باورنکردنی را به جان خریده و از سرپناه خویش بیرون آمده باید در جایی به شغلی مناسبِ کرامت انسانی، یعنی در درجه نخست شغلی شریف مشغول باشد و درآمدی کافی برای گذرانِ زندگی‌ای آبرومندانه به کف آورد. گرچه ایجاد اشتغال امری ملی است و تابع سرمایه‌گذاری مولد و اشتعال‌زا، شهر‌ها که در دوران جهانی‌سازی از بالا یا از دریچه اقتصاد، در سرمایه‌داری قمارخانه‌ای، عرصه دگرگونی‌های پرشتاب‌اند، باید در ایجاد اشتغال سهمی جدی داشته باشند. از این روی مدیریت به روز، مردمی و آگاه نه تنها برای اشتغال، حداقل برای افزایش درآمد خود باید زمینه سرمایه‌گذاری‌های مولد و پاک را مهیا کند و انگیزه‌های لازم را پدید آورد تا به فروش فساد‌انگیز و مخرب فضای شهری به اقلیتی آلوده به انواع رانت، مبادرت نکند.

چنانکه ملاحظه می‌شود با انتخاب بهترین راهبرد‌های حیاتی، مسائلی که باید مدیریت شهری برای بهبود زندگی شهروندان و براساس حق مشخص و خاص به شهرِ مشخص (حق به شهر) برای بهبود هر آن‌کس با هر ویژگی که در شهر زندگی می‌کند، انجام دهد، به نحوی روش‌مند، یکی پس از دیگری خود را آشکار می‌کند. شهروند، در سطح شهر باید ایمن باشد، پس آمادگی کامل و همه‌جانبه برای وقوع سوانح طبیعی و انسان‌ساخت، از آموزش همگانی، درست و پایدار تا ایمن‌بودن در مقابل تمامی ناامنی‌ها از منابع مختلف شهری و روستایی، امنییت روانی، جلوگیری از آسیب‌های اجتماعی و روانی نیز از راه می‌رسند. شهروندان و ساکنان نیازمند اوقات فراغتِ مفید، کافی و خلاق‌اند، باید در شهری سرزنده، پویا، فاقد اغتشاشِ سیما و منظر، با‌هویت، خوانا، دارای زیر‌ساخت‌های مدرن و دائما نوشونده و آینده‌نگرانه باشند. نیازمند نظارت‌کردنِ دائمی، خواهان شفافیت و پاسخ‌گویی و از همه مهم‌تر حضور و مشارکت واقعی و فعال در تمامی عرصه‌ها، جوانب و مسائل شهرند. بیهوده نیست که امروزه برنامه‌ریزی مشارکتی در تمامی سطوح، از خرده‌محله یا واحد همسایگی تا سطح ملی و بین‌المللی، راهبردی لازم‌الاجرا و حیاتی تلقی شده است.

بحث درآمد شهری در ایران بحثی مستقل و فوری است که برگزیدگان شورا باید به مجرد ورودِ رسمی به شورا بدون لحظه‌ای درنگ به آن بپردازند. فروش ناعادلانه تراکم جدای از ظلم به امروزیان و آیندگان و جان‌بخشیدن به نوکیسگی ضدملی، قطبی‌کردن شدید جامعه شهری و دامن‌زدن به بغض اجتماعی وحدت‌شکن، نابود‌کننده سرمایه اجتماعی دستگاه‌ها به‌ویژه شوراها و شهرداری‌ها، حاوی فسادی مسری، بدنام‌کردن گروه‌ها و سازمان‌ها، ضدشهروندی و ضد پایداری شهری، به بن‌بست قطعی رسیده است. شورای شهر تهران باید بر ارگانی با بدهی ٦٠‌‌هزار‌میلیارد‌تومانی و پیش‌فروش یک ‌میلیون مترمربع تراکم و ده‌ها پروژه ناتمام نظارت کند و آن را هدایت کند. نگاهی گذرا به مناطقی از شهر تهران و مقایسه آن با تصاویر سراسری ٣٠ سال پیش، به‌خوبی نشان می‌دهد چه بر سرِ این شهر آمده است. خرید تخلف ساختمانی بی‌حیثیت‌کردن قانون و قانون‌مداری است.

با این‌ همه بی‌انصافی است اگر فراموش شود که اقدامات ارزشمندی نیز به فرجام رسیده و صدها مدیر، کارشناس و کارمند شریف و زحمتکش نیز در شهرداری‌های کشور به کاری مولد و مثبت مشغول‌اند که بسیاری از آنان از شیوه کنونی کسب درآمد، رنجی جانکاه می‌برند و آرزومند توقف و جایگزین‌کردن آن هستند. اما مسئله فروش تراکم که اقلیتی با آن به نابودی شهر کمر بسته‌اند و شیوه مرسوم آن، آن‌قدر مسئله‌زا و نادرست است که فداکاری‌ها، اقدامات مثبت و زحمات اکثریت کارکنان را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد. باید اضافه کرد درآمد سالم شهر، حتی قادر به پرداخت بخشی از هزینه جاری شهر نیز نیست. پس چه باید کرد؟ در اولین گام باید به بررسی شیوه‌های کسب درآمد در کلان‌شهرهای مشابه تهران آن‌هم با انجام پژوهشی مقایسه‌ای و ضربتی به روش‌های گوناگون، اقدام کرد و در صورت موضوعیت‌داشتن، برخی از آنها را فورا عملیاتی کرد. درعین‌حال، باید به فهرستی از توانمندی‌های فراوان تهران که می‌تواند درآمدی پایدار را رقم زند دست یافت و به توانمندی‌های بالقوه‌ای اندیشید که در کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت، قابل دستیابی‌اند و فورا زمینه‌های بالفعل‌کردن آنها را آماده کرد و به اجرا درآورد. استفاده از امکانات شهر‌ها، عادلانه نیست؛ عدالت در تمامی ابعاد و وجوه شهر، اقدام مهم دیگری است. شفاف‌سازی قراردادها، گامی حیاتی است. در فرجام نوآوری در درآمدزایی، بحث و اقدام روز دنیاست. از روز نخست فعالیت، باید تشکلی داوطلبانه از متخصصین و صاحب‌نظران شریف و آگاه پدید آید. به‌میدان‌آوردن آحاد مردم شهری معجزه‌ساز است. شهر‌گردی پویا و فرهنگ‌محورِ نامخرب، حیطه مهم دیگری است. از ورود جهان به دوران انقلاب گردشگری، بیش از دو دهه می‌گذرد. نگارنده سال‌ها پیش در معرفی طرح جامع و مردمی برنامه‌ریزی گردشگری از ١٣ نوع گردشگر یاد کرده است که تنها دو مورد آن، مناسب ایران نیست. برگزاری انواع همایش‌های بین‌المللی خود‌کفا و سودآور، نقل محافل شهری است. استفاده دائمی از امکانات موجود در شهر‌ها، بنا‌هایی مانند گالری‌های هنری، انواع سالن، تئاتر و آمفی‌تئاتر، برای اقدامات مختلفِ درآمدزا را نیز نباید از یاد برد. سخن در این باب بسیار است، لیکن نگارنده باور دارد که با صداقت، شفافیت، پاسخ‌گویی همراه با خدمت، مردم پای در راه یاری‌دهی می‌گذارند، آن‌گاه به‌راستی معجزه امری روزمره می‌شود.

میهنِ ما به‌شدت توانمند است. باید التهاب عمومی به آرامش، دوستی و کار و تلاشِ دیگر‌خواهانه بدل شود. اخلاق فردی و جمعی به دلایل متعدد به خطر افتاده است. یکی از مهم‌ترین و شاید مهم‌ترین دلیل آن، قبح‌زدایی از فساد و زیرپاگذاشتن ارزش‌های بنیادین، یک‌شبه ره صد ساله رفتن، آن‌هم بدون کمترین دلیل و بدون هیچ توجیهی است. شوراهای شهر و روستا به دلیل محلی‌بودن، می‌توانند پلی تلقی شوند برای به میدان کار و تلاش‌آوردن مردم و زدودن دیوار بلند دشمنی، بی‌اخلاقی، رانت‌خواری و انواع سوءاستفاده. مسئولان محترم در سطح ملی نیز با استفاده از نظرات اندیشمندان شریف و آگاهی‌ که خود قبول دارند و در صداقت و میهن‌دوستی و درد مردم داشتن آنان تردیدی نیست و از حب و بغض‌های متداول تا آنجا که ممکن است تهی یا بر آنها دهنه زده‌اند، بخواهند تا به تدوین گزارش تصویر واقعی کشور با تأکید بر نقاط قوت و ضعف، همت گمارند، معضلات هر حیطه را فهرست کنند و در رابطه با هر مسئله، راه‌حل‌های عملی را برشمارند. جامعه ایران باید وارد دوران نهاد‌سازی شود. حضور واقعی مردم پیش‌شرط موفقیت چنین فرایند راهبردی است. چنین بادا.

* جامعه‌شناس

نظر شما