یک بار هم که شده، چشمهامان را ببندیم و فقط به تصویر هواپیما و فرودگاه فکر کنیم. البته تصویری که در ذهن یک فعال هوانوردی نقش میبندد به طور حتم با تصویر کسی که تنها مسافر هواپیما بوده، متفاوت خواهد بود. چه میبینیم؟ هواپیمایی که از باند بلند میشود، تصویری از یک هواپیمای دیگر که فرود میآید. مردمی که در فرودگاه، چمدان به دست هستند. برخی دیگر چند شاخه گل در دست دارند. برخی پشت شیشههای بین سالنهای فرودگاه اشک میریزند و مسافر خود را بدرقه میکنند. تصمیمهای بزرگ در فرودگاه و پیش از پرواز و حتی دستگیری مجرمان در فرودگاه.
این تصاویر از کجا زاییده شدهاند که برای همه مان تقریبا یکسان است؟ تمامی این تصاویر را رسانههای کشور اعم از صداوسیما در قالب سریالها و برنامههای مختلف، روزنامهها و حتی نشریات درون پروازی خود ایرلاینها به ما القا کردهاند. درست است، برداشتمان از هوانوردی را در طول نیم قرن به مردم القا کردهایم، اما از آنها انتظار برداشتی دیگر داریم. تصاویر هواپیما در قسمتی از فیلم به عنوان شات خنثی (نمای خنثی یا رابط) گذاشته شده است. مهماندار را همواره در حال پذیرایی نشان دادهایم و چه انتظاری از جامعه برای درک حرفه مهمانداری داریم؟
تصویر ترس، استرس، دوراهی بین ماندن و رفتن و هزاران درد و دغدغه را تنها در فرودگاه دیدهایم.
تقریبا همه مردم خاطره صفهای درون بانکها را به خاطر داریم. اکنون چگونه؟ آیا تصویر بانک برایمان تداعی کننده تنش و بی احترامی کارمندان است؟ خیر، چون در حدود پانزده سال است که تصویر بانک را در ذهن مان اصلاح کردهاند. لبخند، آرامش، احترام و مخصوصا امنیت مفاهیمی است که مشاوران توسعه ارتباطات سیستم بانکداری به خوبی از آنها بهرهبرداری کردهاند.
تمامی مفاهیم مذکور و تبلیغ غیر مستقیم در ذهن مردم و به بیانی دیگر، تاثیر بر تصاویر ذهنی را بازاریابی اجتماعی میگوییم. عبارت «بازاریابی اجتماعی» اولین بار در سال ۱۹۷۱ توسط فیلیپ کاتلر و جرالد زالتمن بیان شد و از پیکره دانشهای گوناگون از قبیل روانشناسی، جامعهشناسی، انسانشناسی، دانش سیاسی و تئوریهای ارتباطی به همراه زمینههای علمی در تبلیغات، روابطعمومی و تحقیقات بازار طراحی شده است.
بازاریابی اجتماعی سعی در ایجاد تغییرات اجتماعی مثبت دارد و میتواند برای ترویج محصولات شایسته، ایجاد مخاطبان هدف، جلوگیری از محصولات و خدمات ناشایست و نهایتا ترویج رفاه به کار رود.