شکی نیست بیکاری و فقر اقتصادی بیشتر کسانی که در نارضایتیها شرکت کردند، از عوامل این حضور خیابانی است، اما به نظر میرسد تحول فکری- اجتماعی در شهرستانهای ایران عامل اصلی این حضور خیابانی باشد. همه ما بهخوبی میدانیم به دلایل تاریخی که در اینجا مجال سخنگفتن از آن نیست، تهران از نظر فکری و اجتماعی همیشه جلوتر از باقی شهرهای ایران بوده، بیراه نیست بگویم که تهران سالهاست که همچون جزیرهای تکافتاده در ایران به زیست دور از شهرستانها ادامه داده است و همیشه، هم سیاستمداران و هم خود مردم حساب تمامی مقولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی تهران را از دیگر شهرهای ایران جدا کردهاند، به معنای دقیق کلمه تهران تافتهای جدابافته از همه ایران است.
برای مثال آستانه به واقعیت تبدیلشدن قولهای انتخاباتی سیاستمداران (چه چپ و راست) در تهران به نسبت شهرستانها همیشه بسیار بیشتر بوده است. آنچه در این روزها شاهد آنیم و تا حدودی دولت هم ناتوان از درک آن است، متحولشدن ریشهای جهانبینی و خواستههای مردم شهرستانهای ایران است؛ امری که شکاف بین تهران و شهرستانها را به شدت از نظر سطح مطالبات و خواستههای شهروندان کاهش داده است. در چنین شرایطی شکاف و فاصله اقتصادی بین مردم شهرستانها و تهران موجب چنین حضوری شده است. در گذشته به دلیل نبودچنین تحول فکری-اجتماعی ای در شهرستانها، نابرابری اقتصادی هم هرگز مطالبه نمیشد و همین نکته و عدم درک چنین تحول فکری ای در شهرستانها از سوی دولتمردان باعث و بانی تعجب و ناتوانبودن آنها از درک صحیح این حضور مردم در شهرستانهاست. برای مثال اگر این اعتراضها تنها در تهران با همین ماهیت اقتصادی مطرح میشد، دولتمردان عاجز از درک آن نبودند، یا به زبانی دیگر اگر اعتراضها ماهیتی قومگرایانه در شهرستانهای ایران داشت، دولتمردان ایرانی باز بهآسانی آن را درک میکردند و در چنین کلاف سردرگمی گرفتار نمیشدند.
نکته اساسی اینجاست که شکاف اقتصادی چیزی نیست که با تحول و کمشدن فاصله فکری بین مردم شهرستانها و شهروندان تهران خود به خود رفع شود، این شکاف باید از سوی حکومت و تغییر نگرش به شهرستانها حل شود، درواقع رویدادهای حال حاضر نمایش تحولی اجتماعی در شهرستانهای ایران است که خود را به نمایش گذاشته است و در حال ابراز وجود تحول فکری خویش است تا از این طریق به دنبال پرکردن شکاف طبقاتی و اقتصادی خویش با تهراننشینهای ایران باشد. این جهش اجتماعی در بلندمدت بهنفع ایران است و خطر دورافتادن و پرتشدن مناطق دیگر ایران از تهران را کاهش میدهد، اما همزمان عدم درک این تحول اجتماعی (نزدیکشدن بینش و خواست مردم شهرستانهای ایران به پایتختنشینان جزیرهشده) و برخورد با ابراز وجود این تحول اجتماعی عظیم و سراسری میتواند شکافهای بیشتر و ناخواستهتری برای ایران به دنبال داشته باشد. در هر حال، هرآنچه رخ دهد نمیتوان به این نکته شک کرد که در آینده، کار و فعالیت سیاسی اصلاحطلبان، اصولگرايان یا هر گرایش سیاسی دیگری، در شهرستانهای ایران به آسانی گذشته نخواهد بود. درواقع از این به بعد، سیاسیون ایرانی در شهرستانها نیز برای رأیگرفتن از مردم باید از هزار خان خواستههای مرتفعشده مردم شهرستانها همچون تهران پایتخت بگذرند و بدون تحول بنیادین اقتصادی و سیاسی دیگر رأیگرفتن از مردم شهرستانها با مثلا چند چهره ورزشی و هنری و چند شعار محلی، سخت و بعید خواهد بود. به زبانی دیگر، بعد از این سیاسیون ایرانی با تهرانی در جای جای ایران و خواستههای پیچیدهاش روبهرو هستند. در این میان شکی نیست که دولت روحانی در صورت عدم درک این تحول، بیشترین هزینه را در آینده از قبل این تحول اجتماعی شهروندان شهرستانی متقبل خواهد شد.
منبع: شرق
نظر شما